شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ابوموسی، استان هرمزگان


  ابوموسى
در کتب تاريخى و جغرافيايى ، از اين منطقه به نام‌هاى بوموسى ، ابوموسى ، بن‌موسى ، بوموف ، باباموسى و گپ‌سبز نام برده شده است. بررسى‌هاى انجام شده ، نشانگر آن است که از هزارهٔ قبل از ميلاد جزيرهٔ ابوموسى ، همانند ساير جزاير درياى پارس توسط ايرانيان اداره مى‌شده و جزو قلمرو دولت ايران بوده است. درياى پارس و جزاير آن از جمله ابوموسى ، در روزگار عيلاميان به ويژه در زمان سلطنت «شيلهک اين شوشيناک» (۱۱۶۵-۱۱۵۱ ق.م) تحت حکومت اين سلسله بود. در دورهٔ‌ مادها و به ويژه در زمان سلطنت «هُوَخشَترَه» ، اين جزيره به همراه ساير جزاير درياى پارس ، ‌ جزو يکى از ايالت‌هاى جنوب غربى و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنکيانه» و بخشى از کرمان بود. در روزگار هخامنشيان ، جزاير خليج‌فارس از جمله جزيرهٔ ابوموسى به موجب بند ۶ ستون اول کتيبهٔ بيستون جزو استان پارس بوده است. در زمان اشکانيان ، به ويژه در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱-۱۳۸ ق.م) بنادر و جزاير درياى پارس تحت حکومت اين سلسله قرار گرفت.
در دورهٔ ساسانيان ، جزاير و بنادر خليج‌فارس جزو قلمرو ايران و کوره (شهر)‌ اردشير خوره ، در محدودهٔ پادکيسانِ نيمروز بوده است. در سال ۲۳ هـ.ق جزيرهٔ ابوموسى و ساير شهرها و ولايت‌هاى کرانهٔ شمالى خليج‌فارس به تصرف اعراب درآمدند. در دورهٔ حکومت امويان و عباسيان ، کرانه‌ها و جزيره‌‌هاى خليج‌فارس ، توسط فرستادگان آنان اداره مى‌شد. در اواسط قرن سوم هجرى قمرى ، ‌ يعقوب ليث صفارى در سيستان نخستين دولت مستقل ايرانى را پايه‌‌گذارى کرد. بعد از مرگ وى ، ‌ برادرش عمروليث ، از سوى خليفهٔ بغداد به حکومت فارس ، بوشهر ، بنادر و جزاير کرانه‌هاى شمالى و جنوبى خليج‌فارس و ... منصوب شد. در سال ۳۲۳ هـ.ق عمادالدولهٔ ديلمى ، بنادر و جزاير خليج‌فارس از جمله جزيرهٔ ابوموسى را تصرف کرد. در تمام مدت حکومت آل‌بويه ، بنادر و جزاير سراسر کرانه‌هاى خليج‌فارس در قلمرو فرمانروايى آن قرار داشت. پس از انقراض سلسلهٔ‌‌ آل‌بويه ، سلجوقيان کرمان در آن منطقه حکومت يافتند و کليهٔ کرانه‌هاى شمالى و جنوبى و جزاير خليج‌فارس از جمله بحرين ، ابوموسى ، کيش و خوزستان را متصرف شدند. اين جزيره تا سال ۵۳۸ هـ.ق که حکومت سلجوقيان کرمان دوام داشت ، جزو قلمرو آنان محسوب مى‌شد و توسط حکومت دست‌نشاندهٔ آنان - بنى‌قيصر يا ملوک کيش - اداره مى‌شد. پس از انقراض ملوک‌ کيش ، در سال ۶۲۶ هـ.ق حکومت جزيرهٔ کيش و ساير جزاير خليج‌فارس ، از سوى اتابک ابوبکر بن سعد زنگى (اتابک فارس) به ملوک هرمز واگذار شد که تا سال ۷۷۹ هـ.ق مالکيت آن‌ها بر اين جزاير ادامه داشت.
تيمور گورکانى در يورش‌هاى خود ، خليج‌فارس و بنادر و جزاير آن از جمله ابوموسى را ضميمهٔ متصرفات خويش کرد و تا سال ۸۷۳ هـ.ق که اعقاب او در ايران حکومت داشتند ، ‌ اين منطقه جزو ايالت فارس محسوب مى‌شد. در دورهٔ شاه‌عباس صفوى ، پرتغالى‌ها ابوموسى را به تصرف خود در آوردند؛ ولى اين جزيره ، پس از يک دورهٔ‌ طولانى به وسيلهٔ نيروهاى ايرانى آزاد گرديد. در سال ۱۱۴۷ هـ.ق (۱۷۳۵ م) از سوى نادرشاه افشار ، ‌ لطيف‌خان دشتستانى به سمت حاکم ايالت دشتستان ، شولستان و درياداريِ کل سواحل ، بنادر و جزاير خليج‌فارس منصوب شد و تمام جزاير از جمله ابوموسى را از دست ياغيان خارج کرد. لطيف‌خان دشتستانى ، در سال ۱۱۴۹ هـ.ق (۱۷۳۶ م) به بحرين لشکر کشيد و شيخ جبار هوله را شکست داد و آنجا را نيز به تصرف در آورد. کريم‌خان زند در سال ۱۱۷۹ هـ.ق (۱۷۵۶ م) بر سراسر فارس و جزاير خليج‌فارس از جمله ابوموسى و ... اعمال حاکميت نمود. آقامحمدخان قاجار نزديک به ۱۰ سال با جانشينان کريم‌خان زند و ساير مدعيان سلطنت جنگ کرد و موفق شد بر تمام ايران ، از جمله بنادر و جزاير خليج‌فارس مسلط شود. در روزگار سلطنت فتحعلى‌شاه نيز اين منطقه جزو ايالت فارس بود.
در آخرين سال‌هاى قرن نوزدهم ، پس از وارد شدن نيروى دريايى و اتباع سياسى انگلستان به آب‌هاى خليج‌فارس ، به بهانهٔ‌ بيرون راندن دزدان دريايى و مانع شدن از برده‌فروشى و حفظ امنيت هندوستان ، نيروى دريايى انگلستان از عمليات مأموران نظامى حکومت فارس در جزيرهٔ ابوموسى جلوگيرى به عمل آوردند؛ اما در همان ايام بر روى نقشه‌هاى ترسيمى انگلستان کليهٔ خطوط مرزى که مربوط به ايران بود ، به رسميت شناخته شد و مورد تأييد قرار گرفت. پس از چندى شيخ شارجه با هماهنگى دولت انگلستان ادعاى مالکيت جزيره را کرد و با ايجاد چند اسکله و تأسيسات بندرى مختصر ، به انتقال خاک سرخ و راه‌اندازى چراغ دريايى و توليد مقدار کمى برق پرداخت. در شروع فصل زمستان سال ۱۳۵۰ شمسى ، ‌ جزيرهٔ ابوموسى تحت سلطهٔ نيروى دريايى ايران قرار گرفت؛ ولى در خصوص اختيارات حکومت ايران در اين جزيره قبلاً با ميانجيگرى «سر ويليام لوس» ديپلمات و نمايندهٔ‌ وزارت امور خارجهٔ انگلستان در خليج‌فارس ، ‌ توافق‌هايى بين دول ايران و شارجه انجام گرفته بود. سر ويليام لوس که مدتى از طرف دولت انگلستان مأمور خدمت در بحرين و خليج‌فارس شده بود ، ‌ به دنبال مسافرت‌هاى مکرر به خليج‌فارس و شيخ‌نشين‌هاى اطراف ، ‌ نظرات و پيشنهادات شيوخ سواحل جنوبى خليج‌فارس و دولت ايران را قبل از خارج شدن مأموران انگلستان اخذ کرد ، و موفق به پيدا کردن راه‌حلى براى مسائل و مشکلات جزاير تنب بزرگ ، تنب کوچک و ابوموسى شد. بعد از آن ، ‌ دولت ايران و شيخ‌نشين شارجه براساس قراردادى به توافق رسيدند. پس از استقرار نيروهاى نظامى ايران در بلندى‌ها و مناطق سوق‌الجيشى جزيره و حفظ قسمتِ ‌آباد و قابل سکونت جزيره براى اقامت اتباع شارجه ، جلساتى تشکيل شد و دولت ايران تمام شرايط قرارداد را هم‌چنان استوار دانست. هم‌چنين در همان سال (۱۳۵۰) ، نخست‌وزير ايران طى نطقى در مجلس شوراى ملى اقدام دولت ايران را در بازپس گرفتن جزاير سه گانه اعلام داشت و گفت مطابق گذشته ، ايران خود را مالک و حاکم جزيره و منابع آن مى‌‌داند. در حال حاضر ، ‌ به لحاظ فقدان کانون‌هاى جمعيتى متراکم در اين شهرستان ، بافت شهرى تمرکز يافته‌اى در يک مکان مشخص مشهود نيست؛ بلکه بافت شهرى به صورت پراکنده و تلفيقى از بافت جديد (شهرک‌ها) و قديمى همراه با واحدهاى مسکونى ديگر است که بيش‌تر ، اماکن دولتى محسوب مى‌گردند.
  بندر كنگ
تاريخ دقيق بناى شهر کنگ مانند اغلب شهرهاى ايران مشخص نيست؛ اما منابع تاريخى نشان مى‌دهند که پيش از آن‌که نامى از بندر لنگه در ميان باشد ، بندر کنگ ساخته شده است. گفته مى‌شود که تاريخ بناى شهر کنگ به ۱۸۰۰ سال پيش مى‌رسد و اين بندر کوچک در طول عمر خود چهار بار تخريب و از نو ساخته شده است ، و بناى فعلى آن چهارمين شهرى است که بر روى خرابه‌هاى شهر قبلى احداث شده است. روايتى نيز در دست است که نشان مى‌دهد ، در حدود ۱۰۰ سال پيش بندر کنگ ناحيه‌اى آباد و پررونق بوده است. اين شهر ، دوره‌اى در تصرف پرتغالى‌ها و هلندى‌ها بوده است و هنوز آثارى از قلاع و تجارتخانه‌هاى آنان در اين بندر به صورت خرابه باقى مانده است. شهر کنگ يکى از بنادر شهرستان بندر لنگه است. مساحت آن ۵ کيلومترمربع مى‌باشد و در ۶ کيلومترى شرق بندر لنگه واقع شده و فاصلهٔ آن تا مرکز استان ۲۶۰ کيلومتر است. مردم شهر کنگ مانند ديگر ساحل‌نشينان اغلب دريانورد و عموماً ماهيگير هستند و از مشاغل عمدهٔ آنان توربافى و لنج‌سازى است که از مهم‌ترين صنايع مردم اين منطقه مى‌باشد. در ساليان گذشته ، کليهٔ لنج‌هاى خليج فارس به وسيلهٔ لنج‌سازان کنگى ساخته مى‌شد؛ ولى بعدها به علت مشکلاتى که در تهيهٔ چوب مخصوص لنج‌سازى که مستقيماً از سواحل آفريقا وارد مى‌شد به وجود آمد ، صنعت لنج‌سازى در کنگ رونق و شکوه گذشتهٔ خود را از دست داد.


همچنین مشاهده کنید