چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

تربت جام، استان خراسان


  اسفراين
دربارهٔ وجه تسميهٔ اسفراين نظرات مختلفى وجود دارد. برخى معتقدند ، اين شهر را اسفنديار بنا نهاده است و لذا به نام بانى آن ، آن را اسفراين خوانده‌اند. بيهقى اصل اين اسم را «آسپرآئين» دانسته که اسپر به معنى پسر و آئين به معنى راه و رسم است. اسفراين جزو اولين مراکز جمعيتى است که اقوام آريايى پس از ورود به ايران در آن سکنى گزيدند. اين ناحيه قسمتى از پارت قديم بود. در زمان اشکانيان نيز اسفراين از روستاهاى مهم نيشابور بود. در اواخر دوران ساسانيان و مقارن ظهور و تسلط اعراب ، ‌خراسان چهار ولايت عمده داشت که عبارت بودند از : نيشابور ، مرو ، هرات و بلخ. شهرهاى عمدهٔ ديگر آن عبارت بودند از : اسفراين و جوين. اسفراين پس از تسلط اعراب و حتى در زمان حکومت آن‌ها بسيار آباد بود. در دوره‌‌هاى بعد از اسلام ، اگرچه اسفراين بارها مورد حمله و تهاجم قرار گرفت و ويران شد ، ولى به کلى از بين نرفت و دوباره بازسازى شد. در اواخر قرن هشتم هجرى ، بار ديگر اين شهر در حملهٔ تيموريان ويران شد و جمع انبوهى در آن به هلاکت رسيدند. در دورهٔ صفويان ، ازبک‌ها آبادى‌ها و شهرهاى شرقى ايران و از جمله اسفراين را مورد حمله قرار دادند تا اين‌که در سال ۹۹۷ هجرى شاه‌عباس براى دفع شر ازبک‌ها به مشهد عزيمت کرد و از راه اسفراين وارد مشهد شد. در زمان وى با تمام تلاشى که براى سرکوب ازبک‌ها صورت گرفت ، توفيق چندانى به دست نيامد و در نتيجه ، تيره‌روزى اسفراين که بر اثر حملهٔ‌ مغول‌ها و بعدها با حملهٔ تيموريان آغاز شده بود ، در دورهٔ بعد نيز ادامه يافت. در دورهٔ‌ حکومت سلسلهٔ افشار ، ‌ شهر قديمى اسفراين به کلى ويران شد ، ‌ قنات‌ها خشکيد و مردم به محل فعلى شهر اسفراين که «ميان‌آباد» نام داشت ، کوچ کردند. شهر اسفراين با اين‌‌که در طول تاريخ صدمات فراوانى متحمل شده است ، ليکن با تلاش و همت مردم به توسعهٔ‌ قابل‌توجهى دست يافته است و در حال حاضر ، ‌ يکى از شهرهاى آباد استان خراسان به شمار مى‌آيد.
  بجنورد
نام بجنورد درکتاب‌هاى قديمى «بوزنجورد» آمده است. بوزنجورد معرب کلمهٔ بيژن‌گرد است؛ ولى به مرور با اندک تحريفى به صورت «بجنورد» تلفظ مى‌شود. «گرد» به معناى شهر و آبادى و بجنورد به معنى «شهر بيژن» است. در شمال غربى بجنورد کنونى تپه‌اى قديمى وجود دارد که آثار بسيار کهنى از شهر تاريخى بيژن‌گرد را در خود جاى داده است و به «بيژن‌يورت» معروف است. گفته مى‌شود که بجنورد قديمى در محل همان تپه قرار داشته است که اکنون «ساربان‌‌محله» ناميده مى‌شود. اقوام خراسانى قديم ، کرد و ترک ترکيب جمعيتى اين شهرستان را تشکيل مى‌دهند. اين شهر يکى از مراکز کشاورزى و دامدارى استان خراسان به شمار مى‌آيد.
  بيرجند
ناحيه‌‌اى که بيرجند جزءِ کوچکى از آن را تشکيل مى‌داد ، «قهستان» (کهستان - کوهستان) نام داشت و در مسير حوادث پس از ظهور اسلام ، جايگاه نسبتاً مهمى داشته است. اين ناحيه از يک‌سو به دليل کوهستانى بودن ، پناهگاه نهضت‌هايى نظير اسماعيليان بوده است ، و از سوى ديگر ، به سبب خشکى اقليمى و وجود بيابان‌هايى که به آب و هواى شبه‌جزيرهٔ عربستان شباهت دارد ، ‌ مورد توجه اعرابى که از جور خلفاى عباسى و حکمان وقت مى‌گريخته‌اند ، قرار داشته است و اين گريختگان به اين منطقه پناه مى‌آورده‌‌اند. در اسطوره‌هاى تاريخى ، بناى قهستان را به سام‌بن نريمان نسبت مى‌دهند و آن را بخشى از قلمرو فريدون ، پنجمين پادشاه پيشدادى مى‌دانند. در ناحيهٔ بيرجند آثارى از وجود زرتشتيان نيز به دست آمده است. به نظر مى‌رسد ، زرتشتيان به اين نواحى مهاجرت کرده باشند. ناحيهٔ‌ بيرجند ، به عنوان بخشى از قهستان ، در مسير حرکت اعرابى بود که عربستان را به قصد نواحى مختلف خراسان بزرگ و ماوراءِ‌النهر پشت سر مى‌گذاشتند و لذا هنوز هم روستاهاى عرب‌نشين در جنوب بيرجند وجود دارند. با اين که مناطق کوهستانى در اين ناحيه ارتفاع اندکى دارند؛ ليکن براى استقرار فرقهٔ اسماعيليه که به نواحى شرقى ايران پناه مى‌آوردند ، مأمن مناسبى بوده است. قلاعى که از اين دوران در بيرجند باقى مانده است ، حضور طولانى فرقهٔ‌ اسماعيليه را در آن قرون آشکار مى‌سازد. از قرن دهم و يازدهم هجرى ، يعنى از دوران صفويان به بعد ، فصل جديدى در تاريخ بيرجند گشوده شد که موجبات رونق و آبادانى آن را فراهم آورد : - با رسميت بخشيده شدن به مذهب شيعه در دورهٔ‌ صفوى ، قائنات که پناهگاه شيعيان به شمار مى رفت ، ‌ مورد توجه‌ بيش‌ترى قرار گرفت. - با توجه و اهتمام صفويان به امر تجارت ، ‌ در اين منطقه نيز امر دادوستد رونق يافت. - در اين دوره با گسترش تجارت و استقرار امنيت در اين ناحيه ، شکوفايى اقتصادى و اجتماعى بيرجند آغاز ، و اين شهر به مرور به يک مرکز حکومت ناحيه‌اى تبديل شد و به همين دليل ، رونق و توسعه يافت و بناهاى جالب‌توجهى در آن پديد آمد که برخى از آ‌ن‌ها تاکنون نيز باقى مانده‌اند. اين شهر در حال حاضر ، يکى از شهرهاى مهم جنوب خراسان و يکى از مراکز عمدهٔ‌ تجارى و اقتصادى است.
  تايباد
اين شهر تا چند سال پيش ، يکى از بخش‌هاى تربت‌جام شمرده مى‌شد. از آثار تاريخى اين شهر مى‌توان از مسجد مزار «مولانا زين‌الدين» نام برد ، که متعلق به سال ۸۴۸ هـ.ق است.
  تربت جام
اين شهر به مناسبت مدفن شيخ جام ، يکى از عرفاى قرن پنجم هجرى ، به تربت جام شهرت يافته است. جامى شاعر معروف ايران نيز به اين شهر منسوب است. مهم‌ترين بخش اين شهر به نام باخرز بوده که ناحيه‌اى تاريخى ، در بين هرات و نيشابور است. به عقيدهٔ ياقوت حموى اصل واژهٔ باخرز در زبان پهلوى بادهرزه است؛ زيرا در آن محل باد فراوان مى‌وزد. آثار تاريخى به جامانده در اين شهر به قرون هشتم و نهم هجرى تعلق دارند.
  تربت حيدريه
تربت حيدريه در گذشته «زاوه» نام داشت. در قرن هفتم هجرى ، شيخ حيدر ، عارف معروف در آنجا زندگى مى‌کرد. تغييرنام اين شهر ، از زاوه به تربت حيدريه ، به احتمال زياد به زندگى و آرامگاه اين عارف بزرگ مربوط است. آثار تاريخى به‌جا‌مانده در اين شهر به دوران ساسانيان و قرن هفتم هجرى تعلق دارند.
  چناران
شهر چناران تا چند سال پيش ، از بخش‌هاى شهرستان مشهد محسوب مى‌شد. تاريخ اين شهر به تاريخ مشهد پيوند خورده است و براى پى‌بردن به تاريخ آن ، بايد به مطالعهٔ تاريخى شهر مشهد پرداخت.
  خواف
خواف يکى از شهرهاى استان خراسان است که تا چند سال پيش از بخش‌هاى شهرستان تربت‌ حيدريه محسوب مى‌شد. تاريخ اين شهر با تاريخ تربت حيدريه درهم آميخته است. از آثار باستانى شهر خواف مى‌توان از مسجد ملک زوزن در دشت خواف نام برد که متعلق به قرن هفتم هجرى است.


همچنین مشاهده کنید