شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مشگین‌‌شهر (خیاو)، استان اردبیل


  پارس‌آباد
دشت مغان - براساس داده‌هاى کتاب‌هاى جغرافيايى قديم - روزگارى آباد بود و رونق داشت. اما بعدها بر اثر حوادثى نامعلوم از ميان رفت. نمونه بارز روستاهاى کهن و تاريخى دشت مغان ، روستاى پرجمعيت «اولتان» است که داراى سابقه تاريخى مهم است. گفته مى‌شود در قديم ، ‌ اين روستا داراى آبادى‌هايى بود که آن‌ها را به اسامى دوازده‌گانه ماه‌هاى سال مى‌ناميده‌اند. در مورد نام «پارس‌آباد» گفته مى‌شود که شخصى به نام مهندس پارسا براى نخستين بار در اين قسمت از دشت مغان به کارهاى کشاورزى و عمرانى پرداخت و پارس‌آباد برگرفته از نام او است. پس از تشکيل شرکت کشت و صنعت و دامپرورى مغان و احداث سد ارس در منطقه ميل مغان ، ‌ پارس‌آباد رونق يافت و رو به توسعه و گسترش نهاد.
  خلخال
خلخال از شهرهاى قديمى و تاريخى آذربايجان است. در کتاب‌هاى جغرافيايى و تاريخى سده‌هاى دوم و سوم هجرى ، مورخان و جغرافى‌دانان از جمله در کتاب «حدود ‌العالم من المشرق الى المغرب» درباره خلخال چنين نوشته‌اند: «خلخال از شهرهاى کوچک و از توابع آذربايجان بوده ، ‌محصول عمده آن گندم و جو بوده است و پلاس و گليم و لباس پشمى و کرکى در آن بافند ...» در معجم‌البلدان که در اواخر سده ششم هجرى نوشته شده ، ‌آمده است : «خلخال شهرى است در مشرق آذربايجان و نزديک گيلان و مزارع و آبادى آن بيشتر در وسط کوه‌هاى بلند قرار دارد و از آنجا تا شهر قزوين هفت روز و تا اردبيل دو روز راه است و در اين ولايت قلاعى بلند قرار دارد که مردمان آن هنگام حمله مغول به آنجا عزيمت نموده‌اند.» در «نزهه‌القلوب» که حمداللّه مستوفى در اوايل سده هشتم هجرى نوشته ، درباره اين شهر چنين آمده است: «خلخال شهر وسط بوده و اکنون ديهى است کمابيش صد موضع و به چهار ناحيه تقسيم مى‌شود. مانند ، خانندبيل ، ‌ سنجبد ، ‌ انجيل‌آباد ، هشتچين ، ... در آن ولايت به حدود ديه کيوى ، دره‌ايست آفتاب روى که آن دره ، چشمه‌اى است که آبش تابستان يخ مى‌بندد و بر طرق قماه (آفتاب‌رو) که قزاونه (قزوينى‌ها)‌ آن را نساء (زمين‌رو) مى‌‌خوانند و چشمه ديگرى است که آبش به قدرى گرم است که تخم‌مرغ مى‌پزد». نويسندهٔ «نزهه‌القلوب» ، مى‌افزايد: «خلخال ، متصل به طوالش ، کمابيش سى‌پاره ديه است و از معظماتش: شال ، کلور ، خمس ، دورو ، گيلوان مى‌باشد. هوايش معتدل است و به گرمى مايل حاصلش غله نيکو باشد. اندکى ميوه دارد و حقوق ديوانيش ده هزار دينار است بر روى دفتر».
  گرمى
منطقه «گرمي» از کهن‌ترين منطقه‌هاى دشت مغان است و آثار تاريخى به دست آمده از آن نشانگر قدمت آن است. بقاياى برخى از آثار تاريخى «گرمي» عبارت‌اند از: قيز قلعه‌سى ، هاچا تپه‌سى ، آقاعلى تپه‌سى ، تپه مطلب ، اسلام تپه‌سى و قلعه يل سويى که بيشتر آن‌ها مربوط به دوره اشکانى هستند. در اطراف گرمى ، چند اثر تاريخى در محوطه يک گورستان قديمى به نام «گبر» ، ‌ کشف شده است. در اين منطقه ، به زيارتگاه اجاق مى‌گويند. از جمله اين اجاق‌ها ، اجاق «بيرزند» در روستاى «برزند» معروف به «مقبره محمد بن حنيفه» است. «اجاق آلازار» نيز در گوشه مسجد روستاى آلازار قرار دارد.
  مشگين‌‌شهر (خياو)
خياو ، گذرگاه و پناهگاهى براى سوداگران و درمانده‌ها بود. در سده‌هاى اوليه اسلامى مجاهدان و از جان ‌گذشتگانى بودند که در سبلان سنگر مى‌گرفتند. هر گوشهٔ اين سامان ، نشانه‌هايى از آن روزها را به يادگار دارد. حتى زمان‌هايى دورتر از آن روزگار ، مدنيتى ناشناخته و بزرگ در اين حوالى بوده که همچنان دست نخورده زير خاک مدفون است. «خياو» در حاشيه سرزمينى افتاده است که روزگارى به اسم «آران» مشهور بود. اين منطقه ، زبانى ويژه داشت که تا سدهٔ چهارم هجرى با همه آشفتگى‌ها و آميختگى‌هايش پايدار بود. سکه‌هاى به دست آمده از منطقه ، متعلق به چند دوره تاريخى با فاصله زمانى کوتاه و دراز و بيشتر مربوط به زمان اتابکان آذربايجان است. نخستين سکه‌اى که تازيان در «آران» زده‌اند ، متعلق به سال ۹۰ هجرى است. در اين منطقه ، گورستان‌ها و نشانه‌هايى از سال‌هاى اوليه اسلامى به جاى مانده است. از اين‌رو ، خياو يا مشگين‌شهر نيز آبادى اسم و رسم‌دارى بوده است ، هرچند در بيشتر کتاب‌هاى جغرافيايى اسلامى ، نامى از آن نيامده است.
اما حمداللّه مستوفى در سال ۷۴۰ هجرى خياو را قصبه‌اى خوانده است و حد و مرزش را نشان داده و حتى حقوق ديوانى‌اش را ذکر کرده است: «خياو قصبه‌اى است در قيلى کوه سبلان افتاده است و چون سبلان در شمال اوست هوايش رو به گرمى مايل است. آبش از کوه جارى است. باغستان اندک دارد حاصلش غله بيشتر بوده ، مردمش اکثراً موزه‌دوز و چوخاگر هستند حقوق ديوانى‌اش دو هزار دينار است.» با اين حساب ، ‌ قدمت خياو را مى‌شود تا سده‌هاى اوليه اسلامى پيش برد. هرچند که موقعيت جغرافيايى آن اين خيال را در ذهن به وجود مى‌آورد که در سال‌هاى بيشتر نيز منطقه خالى از سکنه نبوده است. بيشتر آنچه از اين منطقه به دست آمده مربوط به دوره اسلامى است ، ولى قبرهاى گبرها يا زردشتيان که در همه جاى آن پراکنده است ، اين فکر را بيشتر تأييد مى‌کند. خياو در دوره صفويه بيشتر رونق گرفت. به گونه‌اى که ، ‌ يکى از اولاد شيخ صفى - شيخ حيدر - حاکم و والى منطقه مشگين و برزند مغان در يکى از دره‌ها به دست مردى به اسم شيروان شاه قره‌باغى کشته شد. وى نوه دخترى شاه صفى و نوه پسرى شيخ صفى بود. شاه اسماعيل فرزند اين مرد نيز در خياو به دنيا آمد.
سند با ارزشى که از دوره عباس‌ميرزا باقى مانده ، کتابى است به نام «تاريخ العجم و الاسلام» که شيخ عبدالغفور ثامن نامى نوشته است در اين کتاب ، نکته‌هاى مبهم مربوط به خياو و آبادى‌هاى اطراف آن روشن شده است. مدتى پس از حکومت عباس ميرزا در آذربايجان ، خياو توجه ايلات شاهسون را که در شرف قدرت گرفتن بودند جلب کرد. ييلاق‌هاى شاهسون‌ها در دامنه ساوالان رفته رفته گسترده‌تر شد و خياو را مثل حلقه در ميان گرفت. سپس کشتار و غارت آغاز شد. مدت‌ها اين وضع اسفناک ادامه داشت تا سرانجام در زمان ناصرالدين‌شاه ، حاکمى به نام حسنعلى‌خان جنرال وارد مشگين‌شهر شد و به شرارت‌ها پايان داد. بدين‌گونه ، آرامش در خياو حکمفرما شد. با آغاز مبارزات مردم در راه کسب مشروطيت ، روسيه تزارى هرج و مرج طايفه‌هاى شاهسون را به صلاح و صرفه خود نديد و به درخواست حکومت استبدادى وقت ، درصدد سرکوب طايفه‌هاى ياغى و عصيانگر شاهسون برآمد. چهار لشگر روسى از چهار طرف به سوى خياو حرکت کردند. ژنرال «مدداوف» از اردبيل و «دالماچوف» از تبريز ، طوايف شاهسون را محاصره و پس از زد و خوردهاى شديد ، آن‌ها را وادار به تسليم کردند. سپس همه دارايى شاهسون‌ها تقسيم شد. اين سال را ايلات ، مبدأ و مأخذ تاريخى قرار مى‌دهند که در ميان آواره‌‌ها و چادرنشين‌ها به «بولگى ايلي» يا سال تقسيم مشهور است. از مبارزان معروف راه مشروطيت ايران در خياو ، مى‌توان به ملا امام وردى روحانى برجسته و بارز اشاره کرد که در اردبيل به دار آويخته شد. از وقايع مهم خياو مى‌توان از پيروزى مشروطه‌خواهان ، سرکوبى مخالفان در مدت ۲۰ سال حکومت رضاخانى ، اسکان عشاير در مشگين‌شهر و قحطى در سال ۱۲۹۴ و ۱۳۲۷ شمسى را نام برد.


همچنین مشاهده کنید