سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

گنجشک آشی‌ماشی


يه گنجشک تو صحرا بود داشت دونه جمع مى‌کرد، يه خار رفت تو پاش.
آگنجشکه فورى پر زد و رفت و رفت تا رسيد به يه دکان نونوائي، خار را داد به نونوا و به‌اش گفت:
'ميرم مسجد نماز کنم
پيش خدا نياز کنم
عقدهٔ دل رو واز کنم'
و رفت به مسجد. وقتى که برگشت نونوا گفت:
'خارت افتاد تو تنور سوخت!'
گنجيشکه دور و وَر تنور پريد و گفت:
'اين وَر تنور مى‌جکم
اون ور تنور مى‌جکم
تنور نونت ور مى‌جکم!'
و تنور نونوا را ورداشت و پريد. رفت و رفت تا رسيد به يه پيرزن که داشت گاوشو مى‌دوشيد. تنوره رو به پيرزن سپرد و گفت:
'ميرم مسجد نماز کنم
پيش خدا نياز کنم
عقدهٔ دل رو واز کنم
تنور و به هيچ‌کس ندى‌ها!'
پيره‌زن تنور و قايم کرد و وقتى گنجيشکه برگشت به‌اش گفت:
'پام خورد به تنور تنور شيکست.'
گنجيشکه دور و وَر پيرزن پريد و گفت:
'اين وَر گابت مى‌جکم
اون ور گابت مى‌جکم
گاب تو رو ور مى‌جکم!'
و گاو پيره‌زن را ورداشت و پريد و رفت و رفت و رفت تا رسيد به خونه‌اى که توش عروسى بود. داد زد:
'ميرم مسجد نماز کنم
پيش خدا نياز کنم
گابمو به هيچ‌کس ندينا!'
اينو گفت و رفت برگشت گاوه رو کشته بودن و خورده بودن! گنجيشکه هم که اينو فهميد، دور و وَر عروس پريد و گفت:
'اين وَر عروست مى‌جکم
اون ور عروست مى‌جکم
عروستونو ور مى‌جکم!'
اينو گفت و عروسو ورداشت و پريد. رفت و رفت و رفت تا رسيد به خونهٔ حاکم و به حاکم گفت:
'ميرم مسجد نماز کنم
پيش خدا نياز کنم
عقدهٔ دل رو واز کنم
خارم سوخت
تنورم شيکست
گابمو خوردن
عروسو به هيچ‌کس ندى‌ها!'
حاکم که از عروس خوشش اومد و فرستادش به اندرون ... وقتى گنجشکه برگشت و از قضيه خبردار شد، رفت نشست لب بون. حاکم به‌اش گفت:
'گنجيشک اشى‌مشى
لب بوم ما مشى
بارون مياد تر ميشى
برف مياد گُندله ميشى
مى‌افتى تو حوض نقاشى' !
گنجيشکه که اينو شنيد خسته و عاصى به ناقاره خونه رفت و شروع کرد به ناقاره زدن و خوندن که:
'ديمبول و ديمبول ناقاره
حاکم عرضه نداره!
ديمبول و ديمبول ناقاره
حاکم عرضه نداره!'
خوند و خوند و خوند تا خسته شد و پر زد و تو آسمون آبى مث ستاره‌اى گم شد!...
- گنجشک آشى ماشى (متل کازرونى)
- قصه‌هاى عاميانه ـ ص ۴۷
- گردآورنده: مرسده، زير نظر نويسندگان انتشارات پديده
- انتشارات پديده، جاپ اوّل ۱۳۴۷
- به نقل از: فرهنگ افسانه‌هاى مردم ايران ـ جلد دوازدهم ـ على‌اشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲


همچنین مشاهده کنید