ضربه بهسر مىتواند منجر به خونريزى اپىدورال، سابدورال، سابآراکنوئيد و يا خونريزى بهداخل بافت مغزى گدد. خونريزى سابآراکنوئيد شايع بوده و گاهى تخليهٔ مايع مغزى نخاعى را مختل مىکند. در اين موارد شانتگذارى جهت درناژ مايع مغزى نخاعى لازم مىشود.
هيگروماى سابدورال، تجمع مايع مغزى نخاعى و يا مخلوطى از مايع مغزى نخاعى با کمى خون مىباشد. علت اين تجمعها خروج مايع از طريق پارگى آراکنوئيد بهداخل فضاى سابدورال، مىباشد. اين ضايعات مىتوانند باعث ايجاد اثر فشارى موضعىشده و تخليه از طريق سوراخهاى جمجمه را ضرورى سازند.
ناهنجارىهاى عروقى تروماتيک
فيستول کاروتيد به کاورنوس ممکن است در اثر پارگى قسمت کاورنوسى شريان کاروتيد ايجاد شود. اين پارگى معمولاً ناشى از شکستگى استخوان اسفنوئيد بوده و سبب يک ارتباط شريانى - وريدى مىشود. علائم معمولاً يک ماه يا بيشتر بعد از صدمه ايجادشده اغلب با درد پيشرونده در پشت کاسهٔ چشم و بهدنبال آن کموزيس و پتوز يک يا هر دو چشم مشخص مىشود. ادم پاپى و پرخونى وريدهاى شبکيه معمولاً وجود دارند. اين ضايعات عموماً قابل درمان هستند.
نشت مايع مغزى نخاعى
شکستگىهاى قاعدهٔ جمجمه که سينوسهاى پارانازال را درگير مىکنند ممکن است منجر به رينوره يا اتورهٔ مايع مغزى نخاعى گردند. اين حالت معمولاً با خروج مخلوطى از مايع شفاف و خون از گوش يا بينى مشخص مىشود.
زمانىکه يک قطره از مايع بهدرون کاغذ فيلتر قرار داده مىشود، خون بهتنهائى ايجاد يک حلقه مىکند. در صورتىکه مخلوط مايع مغزى نخاعى و خون، ايجاد حلقهٔ دوگانه تست هالو مىنمايد.
بهدليل افزايش خطر مننژيت و تشکيل آبسهٔ مغزى در اين موارد، نشت مايع بايد متوقف شود. در صورت ايجاد مننژيت شايعترين ارگانيسمهاى مسئول هموفيلوس آنفلوآنزا، استرپتوکوک پنومونيه و يا بقيه استرپتوکوکها مىباشند. اين ارگانيسمها ساکنان شايع سينوسهاى پارانازال هستند.
فلج اعصاب جمجمهاى
اعصاب بويائى ممکن است در محل صفحهٔ غربالى پاره شوند. آنوس ناشى از تروما بهندرت بهبود مىيابد. فلج فورى عصب بينائى بهدنبال ضربه بهسر هميشه پايدار مىماند.
بههرحال، در موارد از دستدادن پيشروندهٔ بينائي، برداشتن فشار از روى عصب يا تجويز کورتيکواستروئيدها ممکن است منجر به بهبودى ناکامل بينائى گردد. فلج اعصاب سوم، چهارم و ششم مغزى معمولاً بهبود مىيابد، اگرچه نقايص جزئى ممکن است باقى بمانند. فلج عصب صورتى بعد از شکشتگى استخوان تمپورال ممکن است نياز به برداشتن فشار و ترميم عصب داشته باشد. فلج تأخيرى زوج هفتم شايعتر بوده و معمولاً بدون جراحى بهبود مىيابد. فلج اعصاب جمجمهاى تحتانى ناشايع مىباشد.
سندرم بعد از تروما
بهدنبال صدمه بهسر، شکايتهاى غيراختصاصى متنوعى شايع بوده و برجستهترين آنها سردرد، سرگيجه، خستگى زودرس و تضعيف حافظه مىباشند.
اطمينان دادن به بيمار، خوابآورهاى ضعيف و يا درمان داروئى سرگيجه ممکن است علائم اين بيماران را تا زمان برطرفشدن آنها که معمولاً چند هفته تا چند ماه بعد از عمل جراحى طول مىکشد، بهبود بخشند.
صرع بعد از تروما
بيماران ممکن است بهفاصلهٔ اندکى بعد از تروما دچار تشنج شوند، اما اين تشنجات زودرس اغلب داراى اهميت بعدى نمىباشند. بههرحال، حدود ۶-۳ درصد بيمارانى که بعد از تروماى بهسر، بيهوش مىشوند، در آينده دچار اختلال تشنجى مزمن خواهند شد. وجود هماتوم اپىدورال يا سابدورال اين احتمال را به حدود ۳۰% مىرساند. صدمات نافذ مغزى بههمراه ضربه بهسر ممکن است احتمال تشنج را به حدود ۵۰% افزايش دهد. استفادۀ پيشگيرانه از داروهاى ضدتشنج (مانند فنىتوئين، 300mg روزانه براى بالغين) مىتواند از حملات تشنجى جلوگيرى نمايد ولى احتمالاً بعد از قطع داروها، خطر تشنج تغييرى نمىکند.