جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ترانهٔ خرمن‌کوبی


  ترانهٔ خرمن‌کوبى
هى دلاور، هى هو هى تاج سر، هى هو
هى سلب (۱) تر، هى هو هى دم در، هى هو
هى چاروادار، هى هو خرت وادار، هى هو
نمى‌گرده، هى هو مال مرده، هى هو
هى گل‌بادم، هى هو اومد يادم، هى هو
ياد خوشت، هى هو باشه پيشت، هى هو
خر سياه، هى هو اَنگِش (۲) مياد، هى هو
خر سفيد، هى هو اومد رسيد، هى هو
هى گل نو، هى هو گفتم برو، هى هو
هر در نرو، هى هو هى روى او، هى هو
هى وخت خو، هى هو (۳) هى نون جو، هى هو
بزن و برو، هى هو تو آسيو (۴) ، هى هو
خانم زرى، هى هو تو پندرى، هى هو
دل مى‌برى، هى هو قر کمرى، هى هو
هى ناله گو، هى هو پاشو بگو، هى هو
هى مُزت کو، هى هو مُزم باره، هى هو
بار لاره، هى هو خدا ياره، هى هو
خرمن کوفتيم، هى هو صفش روفتيم، هى هو
هى جون من، هى هو جون، جون من، هى هو
مکن ول من، هى هو درد اى دل من، هى هو
اى گلوبند، هى هو مروارى‌بند، هى هو
(ترانه‌هاى ملى ايران)
(۱) . سلب: سرو
(۲) . انکيش: ادا و اطوارش
(۳) . وخت خو: وقت خواب
(۴) . آسيو: آسياب
- ترانهٔ خرمنکوبى اطراف فريدن:
يکى برزيگرم کارم درويه
يکى دانه مکارم، صد بروُيه
ازين لطف خدا موشا کرستم
که يک گندم دادم، صد داد به دستم
بر و بر و، خرمنکوبى، آهاى آهاى زبون بسته
از چوم بسته، بچوم بسته، همين آشوم، حالا تاشوم
هى هى و هى هى، هى هى و هى هى هى...
برو برو، رد شو بينم، اى نازنين، پا بر زمين
بپّر هوا، نخور زمين، بر و بينم نشى خسته
آهاى آهاى زبون بسته، قربان مى‌رم هوشى تر و، زلف و نباگوشى تر و
بر و بر و قاطر کردى، خوردى و بردى مال مردم از اين خرمن نخور گندم
آهاى آهاى نعلت طلا، سُمت ولا
بر و بر و حالا تا شوم، ازين آشوم تا اون آشوم
وات مى‌کنم و چات مى‌کنم، تو ناز دارى و نازت کشم
نازى ترا من مى‌کشم، هى هى و هى هى هى...
اين وريالت اون وريالت، چون سوارت نگهدارت
بر و برو زبون بسته، از اين خرمن نخور گندم، امونته مال مردم
از مال خودم کاهت مى‌دم، کاهت مى‌دم و جوت مى‌دم
لب چشمه اُوِت مى‌دم
قاطر سرخه رفته بره به لرستون، گندم بياره به زمستون
تو در دهى اون بيابون، خرمن جو خرمن گندم، نخور هرگز مال مردم
هى هى هى، خوردى و بردى ردشو بينم، مال مردم
برو برو، بندى ارچوم، حالا تاشوم، ازين آشوم تااون آشوم
برو برو، بندى ارچوم، حالا تاشوم، ازين آشوم تا اون آشوم
برو برو نازت کنم، آشومى ديگر وازت کنم
همين آشوم حالا تا شوم، وات مى‌کنم و جات مى‌کنم
توى طويله رهات مى‌کنم، زبون بسته
برو برو نعلت طلا و زلفت نقره
برو برو يالتو نازم، بلندى گردنته نازم
برو و بيا تا وات کنم، مهره آبى همرات کنم
کنج طويله جات کنم، کاه و جوت زياد کنم
آهاى آهاى زبون‌بسته
برو برو زبون بسته، بچوم بسته، از چوم بسته
قربون مى‌رم هوشى تر و، زلف و بناگوشى تر و
جو بگيرم تا پر بريم، از اين خرمن به در بريم، بر خرمن ديگر بريم
خرمن ديگر عدس داره، قاطر کردى جرس داره
قاطر فيلى، لى لى‌ و لى لى، کره‌فيلى تو پرپرى از چوم برى
آشومى ديگه وات مى‌کنم، قلعه کاشون جات مى‌کنم
قلعه کاشون او داره، طويله‌هاى نو داره
آخورهاى جو داره، کاه و يونجه رو داره
دست و پاى قاطر دو داره
ردشو بينم نازنينم، نخور ديگه ازين گندم
همون جو و همين گندم، امونت و مال مردم
زبون بسته، از چوم بسته، بچوم بسته
از اين آشوم تا اون آشوم، کارت داره مى‌شه تموم
(نقل از برنامهٔ فرهنگ مردم راديو، جمعه شانزدهم خردادماه ۱۳۶۶، تهيه‌کننده و خواننده: حسن يزدانيان)
- ترانهٔ خرمنکوبى فسا:
هى دلاور، هى هو هى تاج سر هى هو
هى سلب تر، هى هو هى دم در، هى هو
هى چاروادار، هى هو خرت وا دار، هى هو
نمى‌گرده، هى هو مال مرده، هى هو
هى گل بارم، هى هو اومد يارم، هى هو
يار خوشت، هى هو باشه پيشت، هى هو
خر سياه، هى هو اَنگِش مياد، هى هو
خر سفيد، هى هو اومد رسيد، هى هو
هى گل نو، هى هو گفتم برو، هى هو
هى در نرو، هى هو هى روى او، هى هو
هى وقت خو، هى هو هى نون جو، هى هو
بزن و برو، هى هو تو آسيو، هى هو
خانم زرى، هى هو تو پندرى، هى هو
دل مى‌برى، هى هو قر کمرى، هى هو
هى ناله‌گو، هى هو پاشو بگو، هى هو
هى مُزتْ کو، هى هو مُزم باره، هى هو
بار لاره، هى هو خدا ياره، هى هو
خرمن کوفتيم، هى هو صفش روفتيم، هى هو
هى جون من، هى هو جون جون من، هى هو
مکن ول من، هى هو درداى دل من، هى هو
اى گلوبند، هى هو مروارى‌بند، هى هو
(نقل از: آتشکده، انتشارات انجمن ادب دبيرستان حکمت فسا)
- چند بيت از منظومهٔ بلند 'ايلى ميلى' (در گويش مازندرانى):
... ايلى ميلى!(نام قله‌اى است مشرف بر رامسر )
هَنْدَه بيجار زَنْده يونه
زنه، گل ويجين ره راه دکتن
همه جا تا زانو گِل دکنن
از صبى کار کنن، کار کنن
شانه سر خانه هنن
چاى دار بوله وزه
چاى باغ مثل زَمَرّد وَکَنه...
ترجمه:
... ايلى ميلى! دوباره شاليزار زنده شده است
زن‌ها براى وجين راه افتاده‌اند
همه جا تا زانو در گِل فرو مى‌افتند
از صبح کار مى‌کنند، کار مى‌کنند
غروب به خانه برمى‌گردند
بوتهٔ چاى جوانه زده است
باغ چاى مثل زمرد شده است
(از سيد مرتضى روحانى)
- ترانهٔ تقسيم محصول در سيستان:
- هنگام کيل کردن گندم چنين مى‌گويند:
کيل اول: يک، خدا است
کيل دوم، دو، محمد رسول خداست
کيل سوم: سه، على ولى خداست
کيل چهارم: چهار، برکت خدا بسيار
کيل پنجم: پنج، است و گنج
کيل ششم: شش است و بيش
کيل هفتم: هفت تخم بد برفت
کيل هشتم: هشت، خرمن ما کوه و دشت
کيل نهم: نُه يار هشت
کيل دهم: ده هزار بيشتر شود، دين محمد از کرم على، امام زمان را صلوات
(ايل‌ها، چادرنشينان و طوايف عشايرى ايران، ج ۲، صص. ۷۵۲ ـ ۷۵۳)
- ترانهٔ رفع خستگى کار (در مراسم جوى‌روبى و بيل‌گردانى در نيمه‌ور):
... در تمام مدت لايروبى و بستن بند... هرگاه که جمعيت احساس خستگى و درماندگى کند، يکى از بيلدارها، که صداى نسبتاً خوشى نيز دارد، مى‌خواند:
اگر ناتوانى بگو يا على
جمعيت: يا على
اگر خسته جانى بگو يا على
جمعيت: يا على
چو بينى تنت را به دام بلا
مترس از بلا و بگو يا على
جمعيت: يا على
(مرتضى فرهادى 'جوى‌روئى و بيل‌گردانى در نيمه‌ور' ، نامهٔ فرهنگ ايران، ص ۸۷)


همچنین مشاهده کنید