چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

ترانه‌های فروشندگان دوره‌گرد


  ترانه‌هاى فروشندگان دوره‌گرد
- نغمهٔ طوّافان تهرانى:
زال زالک: زال زالکه
رستم زال زالکه
انگور: باغت آباد شه انگورى
آى باغت آباد انگورى
شاتوت: صفر ابر و صفر اشکنه شاتوت
شلغم: بدو بيا که ملهم [مرهم] سينه دارم شلغم
بستنى:نو بر بهاره بستنى
شير و شکره بستنى
زردآلو: نورى که دانش [دانه‌اش] بادومه
پول دانش رانده
رطب: رطب از راه رسيده، بياين
رطب توت رسيده بياين
رطب چنگالى خورشد، بياين
رطب حالا تموم شد، بياين
توت: چنگ چنگى دارم خرما
رطب و توت تر است اين
رطب و قند تر است اين
خيار: گل به سر داره خيار
کاکل به سر داره خيار
صبح چيده خيار
آى بابا ورچيده خيار
کاهو: يکى يه بره کاهو
دوغ: جيگر جلا ده تشنه
نبينى بلا تشنه
باقلا: آى باقلى شوره
شورِ شوره
شورمزه باقلى
شورمزه باقلى
بلال: شير بلال و شور بلال
شيرهاى قوچانى بلال
بره بريانى بلال
براى فروش خوراکى‌هاى ارزان‌قيمت:
ارزون و مناسب
مال آدماى کاسب
(کتاب هفته ش ۱۱، صص ۱۹۵ ـ ۱۹۶)
  ترانهٔ 'شهر فرنگ'
خوب تماشا کن: خوب تماشا کن: تو خاک و خل‌ها
شهر فرنگه رستم زاله توى چمن‌ها
رنگ و وارنگه از راه رسيدش خوب تماشا کن:
خوب تماشا کن: سوار اسبه باغ عمومى
مرد ريش باريک اسب سفيدش خانوم رومى
با رنگ تاريک خوب تماشا کن: اون بالا بالا
گرفته دستش اون جنگلارو درويش مولا
يک چوب باريک کوه طلا رو خوب تماشا کن:
خوب تماشا کن: شهر بلارو گوشهٔ ميدون
گرگ بيابون غار کبودو عشر رقصون
ميون هامون خوب تماشا کن اون‌ها که ميرن
داره مى‌گرده ميدون جنگه ترسون و لرزون
حيرون حيرون توپ و تفنگه خوب تماشا کن:
خوب تماشا کن: آدم و اسبا باغ بهشته
بازار بلخه پشت اون سنگه پر گل و کشته
بادوم تلخه خوب تماشا کن: قصر طلاست اين
توى طبق‌ها سنگر دشمن خونهٔ ماست اين
براى جنگه اون قلوه‌سنگه خوب تماشا کن:
خوب تماشا کن: شهر فرنگه شهر فرنگه
مردم کاشون رنگ و وارنگه رنگ و وارنگه
خوشحال و خندون خوب تماشا کن: خوب تماشا کن:
با گله‌هاشون اون دسته‌گل‌ها دنگ تموم شد
با چوپوناشون سر زده بيرون
(کتاب هفته، ش ۹، ص. ۱۵۸ ـ ۱۵۹؛ فرستنده رضا خوروش)
  چند نمونه از ترانه‌هاى روستائى کار
به توى باغ، باغبانى کنم مو به چوب نار، چوپانى کنم مو
بگيرم برّه‌اى از ميش خوشرنگ بيارم يار و مهمانى کن مو
سيا چشمى که گندم پاک مى‌کرد مرا مى‌ديد، گريبان چاک مى‌کرد
عرق از پشت چشمان برمه برمه خود دسمال دلبر پاک مى‌کرد
پسر عمو ازى کيچه [کوچه] گذر کرد شمال کاکُلش موره خبر کرد
به دل گفتم عرق‌چينى بدوزم لَوشِ [لبش] خنديد و عالم رِ خبر کرد
الا دختر که رنگ ماه دارى به ايوان سرا، کرگاه [کارگاه] دارى
ز ايوان سرا، کرگاه بردار من بيچاره را گمراه دارى
پسينى گو گل اومد سيه چشمم به گو [گاو] دوشى دراومد
دو چشمش ور من و رويش به گو گل چو گوساله به مهر مادر اومد
بيابون رفتن مو جبر و زوره که چائى خوردن مو آب شوره
به ديدار تو دلبر خواهم اومد که روز گرمست و شب باد سموره
در قلعه که بار انداخت زيبا گليم هشت و چار انداخت زيبا
به قربان دو انگشت بلورش چه تازى بر شکار انداخت زيبا
شوى رفتم به مهمون پدرزن [به آب] کهنه و با نون ارزون
هنى يک لقمه از نونش نخوردم کمونم داد و گفتا: پنبه ورزن
چرونم گله را با سينهٔ ريش که شير آيه همى پستون اين ميش
زنم من گلّه را اندر بلندى که از گرگم نباشد هيچ تشويش
شتر از بار مى‌‌ناله، من از دل بناليم هردومون، منزل به منزل
شتر ناله که بار من گرانه منم نالم که دور افتادم از ول
بچر گلّه که چوپون در عذابه ببار بارون که باريدن ثوابه
الا اى مرغ، دوغ دوغ دوغ کن امشب که حال دلبرم امشو خرابه
نگارم مى‌چرونه ميش و برّه بگردم روز وشو، درّه به درّه
چو کوک مست مى‌ره سوى صحرا دلم از دورى‌اش شد ذرّه، ذرّه
از اينجا تا 'زواره' چل گُداره گدار چلمى نقش و نگاره
که هر کى که خبر از يارم آره که جفتى گو بدم تخمى بکاره
(ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
- گفت و گو با حيوان:
الا اسب سياى غوره‌پستون رکابت نقره و زينت گلستون
اگر امشو بر يارم رسانى مرادت مى‌دهد شاه خراسون
الا مرغ سفيد خونهٔ من حلالت باد آب و دونهٔ من
به هر سرچشمه‌اى آبى بنوشى بکن ياد از دل ديوونهٔ من
الا اسب سمن، باد تو قنده بزن قلاّج، منزل پاى بنده
بزن قلاج هر قدر مى‌توانى دلم بالاى سبزه قد بلنده
ات آزاردهنده (پلنگ، مار، گرگ...):
سر کوه بلن، جنگ پلنگه صداى گوْلهٔ توپ و تفنگه
عزيزان قدر يکديگر بدانيد که باليشت قيامت تخته‌سنگه
الهى يا الهى يا الهى سر راهت درآد مار سياهى
اول بر من زنه، دل ور تو بستم دوم ور تو زنه که بى‌وفائى
به بالاى سرم افتاده مارى چطور مارى که سر دارد هزارى
تمام گوشت جونم را گزيده بيا دلبر که پازهرش تو دارى
(ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)


همچنین مشاهده کنید