شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ترانه‌های اجتماعی ـ انتقادی


اين بخش از ترانه‌ها که بازتاب وقايع سياسى و اجتماعى دوران‌هاى مختلف تاريخى است، اعتبار و ارزش ويژه‌اى دارد.
مشمول اين ترانه‌ها، تنها به وقايع خاص تاريخى و اجتماعى و حفظ ارزش‌هاى قومى نيست، بلکه در تعبيرى عام و وسيع، بيانگر مبارزهٔ درنگ‌ناپذير عوام و خواص است.
...قصهٔ امير ارسلان و حسين کرد و نظاير اينها مى‌رساند که مردم، آرزومند رفع ظلم و بيدادگرى‌ها هستند و به غلبهٔ نهائى خويش نيز اميدوار هستند. (جامعه‌شناسى هنر، ص ۹۵)
'... شايد کشف تم‌هاى اجتماعى متضمن انتقاد نسبت به قشرهائى که مورد محبت عامه نبوده‌اند، در ترانه‌هاى عاميانه در وهله اول، غيرمترقب به‌نظر برسد ولى اولاً اين واقعيتى است که چنين تم‌هائى در ترانه‌ها منعکس است، ثانياً هيچ‌ چيز از اين طبيعى‌تر نيست. ترانه‌هائى که بيانگر احساس مردم ساده است، ناچار بايد پرخاش و رنج و محروميت آنها را نيز بيان کنند. (ترانه‌هاى ملى ايران)
از جملهٔ اينها، مى‌توان به ترانه‌هائى که از لابه‌لاى تاريخ به‌دست آمده و عمدتاً به‌عنوان آثار نخستين شعرى، موضوع بحث و تحقيق پژوهشگران ادبيات فارسى قرار گرفته است؛ اشاره نمود؛ از آن جمله هستند، ترانهٔ ابوالينبغي ' يا 'سرود سمرقند' ، سرود اهل بخارا، ترانهٔ مردم بلخ، ترانهٔ يزيد بن مفرغ، حرارهٔ احمد عطاش و نمونه‌هاى جديدتر آن مانند شعر مردم اصفهان هنگام محاصرهٔ محمود افغان، ترانهٔ زنان اسير لزگى، ترانهٔ لطفعلى‌خان زند و ... . (ترانه و ترانه‌سرائى در ايران)
اجتماعيات در ترانه‌هاى ملى جنبه‌هاى گوناگونى از زندگى مردم را دربرمى‌گيرد و اساساً از روابط اجتماعى آنها ناشى مى‌شود: مسائل خانوادگى و درگيرى‌هاى ناشى از آن، عادت‌ها و ارزش‌هاى روزمره، برخوردهاى شخصى و اختلافات در عقده‌هاى ناشى از آن، فقر و عوارض آن، منکرات و منهيات، مسائل اقتصادى نظير گرانى و... موضوع و مضمون اين نوع ترانه‌ها است.
طنز در ترانه‌ها، به‌صورت يکى از ويژگى‌هاى ممتاز، چنان ممزوج گاه جدا کردن آن از مباحث جدّى‌ ترانه‌ها دشوار است.
هدف‌هاى جدى را دنبال مى‌کند و قلمروهاى آن، در مسائل سياسى ـ اجتماعى، بسيار گسترده است.
عزيزاله کاسب، پژوهشگر معاصر، به درستى مى‌گويد:
... چه بسيار بوده است که مردم ايران در سراسر تاريخ کهنسال اين مرز و بوم، چون با شکست و نابسامانى روبه‌رو شده‌اند، براى ارضاى حسن انتقام خويش، زبان به هجو گسترده‌اند... در هر هنگامه و انقلاب، ملت با سرودن اشعار هجوآميز، دشمن را فرو کوفته است. (چشم‌انداز تاريخى هجو)
مردم در لطيفه‌ها، اشعار و ترانه‌هاى طنز، حکام ستمگر، قاضيان رشوت‌ستان، ملانماهاى رياکار و عمال فاسد حکومتى را هدف قرار مى‌دهند و به مدد طنز آنها را رسوا مى‌سازند.
برخى از مضمون‌هاى طنز، در ترانه‌هاى عاميانه، شامل اخلاقيات اجتماعى است. اين مقوله جنبه‌هاى مختلف زندگى، از قبيل عادات بد، ضعف‌هاى شخصى، عيوب خانوادگى، طفيلى‌گرى، تنبلى، رياکارى و بسيارى نارسائى‌ها را مورد حمله قرار مى‌دهد.
در پاره‌اى از ترانه‌هائى که چاشنى طنز دارد، فرد يا مسئلهٔ خاصى موردنظر نيست بلکه هدف خنداندن و تفريح است. اين دسته از ترانه‌ها، با چنين خاستگاه‌هائى، گهگاه به مسائل اجتماعى هم تعميم داده مى‌شوند.
يکى از صور مثل، شعر است و يکى از انواع شعر مثلى، شعر عاميانه ـ هم ترانه‌هاى روستائى و هم ترانه‌هاى عاميانهٔ شهرى ـ است. شايد درست‌تر باشد اگر گفته شود که آبشخور ضرب‌المثل ادبيات عوام است و اين ترانه‌هاى عاميانه هستند که در اثر تکرار و تداوم حالت و تشخيص ضرب‌المثل را به‌دست مى‌آورند.
بسيارى از اشعار و ترانه‌هاى عاميانه، صورت ضرب‌المثل دارند؛ و نيز مى‌توان تصور کرد که برخى از جمله‌هاى مثلى، شعرگونه‌ هستند.
- بازم صداى نى مياد:
با لاى بام اندران
قشون آمد مازندران
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
جنگى کرديم نيمه‌تمام
لطفى ميره شهر کرمان
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
حاجى ترا گفتم پدر
تو ما را کردى در به در
خسرو دادى دست قجر
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خان بوالهوس
زن و بچت بردن طبس
مانند مرغى در قفس
طبس کجا؟ تهران کجا؟
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خان مرد رشيد
هر کس شنيد آهى کشيد
مادر خواهر جامه دريد
لطفعلى خان بختش خوابيد
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
بالاى بان دلگشا
مرده است ندارد پادشا
صبر از من و داد از خدا
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خان مى‌رفت ميدان
مادر مى‌گفت شوم قربان
دلش پر غم چشمش گريان
بختت خوابيد لطفعلى خان
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خانم هى مى‌کرد
گلاب نبات با مى مى‌خَورد
بختش خوابيد لطفعلى خان
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
اسب نيله نوزين است
دل لطفعلى پر از خون است
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
وکيل از قبر درآرد سر
بيند گردش چرخ اخضر
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خان مضطر
آخر شد به کام قجر
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
لطفعلى خانم کى مياد
آرام جانم کى مياد
روح و روانم کى مياد
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
غَرّان مياد شيهه زنان
چون پايغُر از آسمان
مانند شاهين پرزنان
چون باد و چون آب روان
نعلش طلا، زينش طلا
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
غَرّان شود چون آسمان
لطفعلى خانم روى آن
قد سرو و ابروها کمان
شمشير دستش خون‌فشان
چون وارد ميدان شود
سرها فتد روى زمين
بازم صداى نى مياد
آواز پى در پى مياد
- از ترانه‌هائى که دربارهٔ نايب حسين کاشى و فرزندش سروده شده:
آقاى سردار، مرد زرنگه
ده تير کاشون، کار فرنگه
از تهرون ميگن: جوندار [ژاندارم] مياد
ايشالا [انشاءِالله] دروغه...
(ترانه‌هاى عاميانه)
ماشالاّ خان به قربون تفنگت
به قربون قطار پرفشنگت
به کرشاهى نشون دادى به دولت
نداره بختيارى تاب جنگت
به کاشانى جماعت عرصه تنگه
به ما نايب حسين دايم به جنگه
در اين ايرون حريف او کسى نيست
مگر نايب حسين شير و پلنگه؟
(روزنامهٔ نسيم شمال، ۱۷ رمضان ۱۳۲۹ هـ.ق.)


همچنین مشاهده کنید