سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

تصنیف


يکى از مشهورترين و متداولترين قالب‌هاى ترانه‌هاى ملى در ارتباط با موسيقى تصنيف است.
استاد جلال همائى در پژوهش واژهٔ 'تصنيف' نوشته است:
... کلمهٔ تصنيف به تعبير 'تصنيف قول' و 'تصنيف صوت' و 'تصنيف عمل' و نظاير آن يعنى ساختن نغمه و آهنگ، بسيار آمده است و تدريجاً در اثر استعمال، مضاف‌اليه 'قول' و 'عمل' و 'صوت' حذف‌شده و لفظ 'تصنيف' تنها و بدون ذکر مضاف‌اليه در معنى آهنگسازى و تصنيف صوت و قول و غزل، مصطلح و متداول گرديده است (۱).
(۱) . 'غزل و تحولات اصطلاحى آن در قديم و جديد' ، مجلهٔ يغما، سال سيزدهم، ۱۳۳۹، ش ۲.
استاد ملک‌الشعراى بهار در باب تصنيف مى‌نويسد:
... به دلايلى که در دست داريم، در ايران فرق زيادى بين شعر و تصنيف نبوده و هر شعرى را، خاصه در مزاحفات بحر هزج و رجز، به‌جاى تصنيف به‌کار برده‌اند... ثانياً تصانيف خاص موسيقى از قبيل 'سرود کر کوي' منقول از تاريخ سيستان و 'حرارهٔ' اهالى اصفهان در موقع ادخال 'احمد عطاش' به شهر مذکور، که صاحب راحةالصدور نقل مى‌کند:
عطاش عالى، جان من، عطاش عالى
ميان سر هلالى، ترا به دز چکارو
و تصنيف معروف مستزادّابن حسام شاعر:
آن کيست که تقرير کند حال گدا را در حضرت شاهى
کز غلغل بلبل چه خبر باد صبا را جز ناله و آهى
و غالب غزليات ملاى روم و سعدى و خواجو و غير هم، مانند تصنيف در ايران معمول بود' . (شعر ملى قديم)
بهار، تصنيف را، نوعى از اشعار هجائى محلى که قبل از اسلام در ايران رايج بوده مى‌داند و دربارهٔ شکل و تعلق اجتماعى آن مى‌نويسد:
... ظن غالب آن است که سرود يا 'سرود چامه' شبيه قصيده بوده، و چامه شبيه غزل بوده و ترانه (ترنگ، ترانگ، رنگ) شباهت به تصنيف داشته است؛ و گفتن و نواختن آن، عام و شنيدن آن خاص طبقات دوّم و سوّم بوده است. (شعر ملى قديم)
يحيى آرين‌پور، پديد آمدن تصنيف را احتمالاً از سدهٔ هشتم و نهم (با اشاره به مستزاد ابن حسام) و شيوع آن را از سدهٔ دهم مى‌داند. وى نيز اصطلاح تصنيف را جانشين 'قول' و 'غزل' عهد اول بعد از اسلام مى‌داند که در اصطلاح شعر و آهنگسازان به نوعى شعر لحنى که داراى وزن عروضى و ايقاعى هر دو باشد (يعنى بر حسب ظاهر با ساير اشعار معمولى تفاوتى نداشته، اما از لحاظ انتخاب وزن و ترکيب الفاظ داراى اين صفت و خاصيت باشد که با الحان موسيقى و نغمات زير و بم و ساز و آواز جفت و دمساز گردد) اطلاق مى‌گردد. آرين‌پور مى‌گويد:
... تصنيف‌هائى که در عهد صفويه رايج و متداول بوده، مانند مانند تصنيف‌هاى کنونى هجائى نبوده و با شعر عروضى هماهنگى داشته است... تصنيف‌هائى که بعد از دورهٔ صفويه ساخته شده تا حد زيادى از وزن اشعار عروضى آزاد هستند ولى غالباً و به‌طور کلى وزن عروضى لازمهٔ آنها نيست و بنياد آنها بر شمارهٔ هجاها است. چنانکه ژوکوفسکى خاورشناس روس، از آنها به 'نثر سادهٔ ضربي' تغيير کرده است. گذشته از اين تصنيف، برخلاف شعر ادبى که خاص خواص بوده، تعلق به طبقات عامه دارد و بنابرْ قواعد دستورى، که در شعر ادبى عدول از آنها قابل اغماض نيست، در تصنيف‌ها چندان رعايت نمى‌شود (۲) و بالاخره چون موسيقى جزء لازم و غيرمفارق آن است، شکل تصنيف بيشتر تابع آهنگ (melody) است.
(۲) . يا به قول اخوان ثالث: 'شکل مکتوب آنها حد فاصل بين شعر و نثر است و اوزان جدا از موسيقى‌ آنها نيز همين حال را دارد (بدعت‌ها و بدايع نيما يوشيج، مقالهٔ 'نوعى وزن در شعر امروز فارسي' ، ص. ۱۶۹) (از صبا تا نيما ـ ج ۲)
تصنيف‌هائى که بعد از دوره صفوى ساخته‌شده تا حد زيادى از وزن اشعار عروضى آزاد هستند ولى غالباً و به‌طور کلى وزن عروضى لازمه آنها نيست و بنياد آنها بر شماره هجاها است. چنانکه ژوکوفسکى، خاورشناس روس، از آنها 'به نثر ساده ضربي' تعبير کرده است. (نمونه‌ها، ادبيات فارسى)
در خصوص محتوا و موضوع تصنيف، آرين‌پور مى‌نويسد:
'موضوع تصنيف گاهى عشق و عاشقى و وصف بى‌وفائى معشوق و شرح حال زار عاشق و ستايش گل و شراب و زيبائى است. اين خصوصيات تصنيف را به غزل‌هاى عرفانى نزديک مى‌سازد و يک نوع لطف و اصالت به آن مى‌دهد و گاهى شوخى و طيبت و يا تمجيد و بدگوئى از اشخاص و اوضاع است. اين‌گونه تصنيف‌ها، هميشه غرض و مأموريت خاصى دارند و تقريباً همه‌وقت به زبان مجاوره عمومى ساخته مى‌شوند مع‌هذا از هنر شعرى مخصوصى برخوردار هستند و احياناً در ضمن آنها افکار بلندى ديده مى‌شود که با بيانى ساده و بدون شاخ و برگ شاعرانه، ادا شده است...
سرايندگان [تصنيف‌ها] غالباً شناخته نيستند و چون تخلص و نام و نشانى از خود باقى نمى‌گذارند هويت آنها، الى الابد مجهول مى‌ماند.
تصنيف به‌صورت کنونى يک پديده نسبتاً جديد در ادبيات ايران است و مى‌توان گفت هنگامى‌که شعر پارسى از دربار سلاطين قدم بيرون نهاد و به‌دست مردم کوچه و بازار افتاد، شکل تصنيف را براى خود انتخاب کرد و بعد از دوران مشروطيت، شعرا و گويندگان توجه بيشترى بدان معطوف داشتند، جنبه ادبى و هنرى به آن دادند.
قديم‌ترين تصنيفى که از روزگاران بالنسبه نزديک در دست داريم، تصنيفى است که تيره‌بختى و بيچارگى، لطفعلى‌خان، آخرين يادگار خاندان زند، را شرح مى‌دهد. فضايل اين شاهزاده جوان وى را محبوب قلوب مردم ايران ساخته بود و شجاعت و جوانمردى و استقامتى که در روزگار بدبختى از خود بروز داد، موضوع تصنيفى قرار گرفت که مطلع آن چنين است:
باز هم صداى نى مياد آواز پى‌درپى مياد.
(از صبا تا نيما، ج ۲)
با اوج‌گيرى نهضت مشروطيت و شکل‌گيرى تظاهرات وسيع مردم، ادبيات مترقى و مردمى نيز روز به روز توسعه يافت. اينک مسائل عمده در محتواى آثار ادبى انقلابى ايران، مسائل مبرم زندگى و نماياندن هدف‌هاى سياسى و هيجانات وطنى بود.
گ.گ. گامين. روند تکاملى تصنيف ملى را در اين برهه زمانى چنين معرفى مى‌کند:
تصنيف ملى، اشاعهٔ وسيعى حاصل نمود. اين شيوه بيان، در آثار هجائى و مخصوصاً تغزل وطنى، بيشتر مورد استفاده قرار مى‌گرفت. شاعران، ضمن به‌کار گرفتن اين شيوه، تمامى خصوصيات آن را رعايت مى‌کردند: وزن که بر شالوده آهنگ 'ملودي' شکل مى‌گرفت، تکرار بعضى از ابيات پس از هر بند، که اغلب نثر مسجع را مى‌ماند.
در ايجاد نظم نوين انقلابى استادان نسل ارشد از قبيل اديب‌الممالک که در سال‌هاى انقلاب آثار خود را به‌طور کامل وقف مسائل تازه کرده بودند و نيز تعدادى از شاعران نامدار جوان عصر: اشرف گيلانى، بهار، فرخى يزدى، ايرج‌ميرزا، عشقى و ديگران و نيز تعدادى شاعران تازه‌کار، شرکت داشتند. (ترانه‌هاى ملى ايران)


همچنین مشاهده کنید