جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

جدول فهرست تصنیف‌های بهار


  تصنيف‌هاى ملک‌الشعراى بهار
در مقدمه‌اى که بر تصنيف‌هاى بهار، در ديوان او نوشته شده، آمده است که: 'بهار از همان اوايل مشروطيت ايران، به سائقه علاقه و ذوق سرشارى که در موسيقى ايرانى داشت، شروع به ساختن تصنيف‌ها و ترانه‌هاى ملى نمود. کليه تصنيف‌هاى او جنبه وطنى و آزادى‌خواهى و تجددپرستى دارد ولى متأسفانه مقدارى از تصنيف‌هاى ملى بهار در دست نيست. فقط آنچه از تصنيف‌هاى او، که آهنگ اغلب آنها به‌وسيله اساتيد بزرگ موسيقى ايرانى از قبيل درويش خان و رکن‌الدين‌خان و حسام‌السلطنه و امثال آنها تهيه شده و مورد توجه عموم مى‌باشد، براى ثبت در ديوان به چاپ مى‌رسد' .
  جدول فهرست تصنيف‌هاى بهار
نام تصنيف مطلع
۱. اى چرخ دردا که نديديم وصال رخ دلدار
۲. پس از فتح تهران به دست مليون اى شهسواران وطن يزدان به ما يار آمده
۳. سرود ملى (در ماهور) ايران ـ هنگام کار است
۴. غزل ضربى (در حجاز) اى دلبر من، تاج سر من
۵. مرغ سحر (در ماهور) مرغ سحر ناله سر کن
۶. عروس گل (در افشارى و رُهاب) عروس گل از باد صبا
۷. غزل (در بيات ترک) رقيب مى‌رسد از گرد راه چاره کنيد(۱)
۸. تصنيف گر رقيب آمد بر دلبر من
۹. تصنيف در ابوعطا نسيم سحر بر چمن گذر کن
۱۰. در مرگ پروانه پروانه‌اى موجود ظريف
۱۱. باد خزان (در افشارى) باد خزان، وزان شد
۱۲. غزل ضربى در همايون باش تا پنجه ناهيد زند زخمه به چنگ
۱۳. باد صبا (در دستگاه شوشترى) باد صبا بر گل گذر، بر گل گذر کن
۱۴. تصنيف (در دستگاه ماهور) ز فروردين شد شکفته چمن
۱۵. اى ايرانى (در دشتى) آخر اى ايرانى
۱۶. زن با هنر (در سه گاه) بدل جز غم آن قمر نداريم
۱۷. غزل ضربى (در ماهور) ز من نگارم خبر ندارد
۱۸. تصنيف (در بيات اصفهان) به اصفهان رو که تا بنگرى بهشت
۱۹. تصنيف (در پرده افشارى) نمى‌دانم چرا ويرانه گشتى
(۱) . اين غزل با تصنيف رديف ۸ 'گر رقيب آيد بر دلبر من' در اواخر جنگ بين‌الملل اول ساخته شده و در صفحات گرامافون ضبط گرديد و اشاره‌اى است به حمله قشون تزارى به پايتخت.' (توضيح از ديوان بهار)
(ترانه‌هاى ملى ايران)
   مرغ سحر ناله سر کن [مرغ سحر از مشهورترين ساخته‌هاى بهار است]
مرغ سحر، ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن
ز آه شرربار،
اين قفس را
برشکن و زير و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
نغمهٔ آزادى نوع بشر سرا
وز نفسى عرصهٔ اين خاک توده را
پر شرر کن
ظلم ظالم
جور صياد
آشيانم، داده بر باد
اى خدا، اى فلک، اى طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن.
نوبهار است، گل‌ ببار است
ابر چشمم، ژاله‌بار است
اين قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس اى آه آتشين
دست طبيعت، گل عمر مرا مچين
جانب عاشق، نگه اى تازه‌گل، ازين
بيشتر کن،
مرغ بى‌دل، شرح هجران
مختصر، مختصر، مختصر کن.
عمر حقيقت به سر شد
عهد و وفا پى سپر شد
ناله عاشق،
ناز معشوق،
هر دو دروغ و بى‌اثر شد
راستى و مهر و محبّت فسانه شد
قول و شرافت همگى از ميانه شد
از پى دزدى وطن و دين بهانه شد
ديده تر شد.
ظلم مالک
جور ارباب
زارع از غم، گشته بى‌تاب
ساغر اغنياء پر مى ‌ناب.
جام ما پر ز خون جگر شد
اى دل تنگ، ناله سر کن
از قوى‌دستان، حذر کن
از مساوات صرف‌نظر کن
ساقى گلچهره، بده آب آتشين
پرده دلکش بزن اى يار دلنشين
ناله برآر از قفس، اى بلبل حزين
کز غم تو،
سينهٔ من، پرشرر شد
کز غم تو سينهٔ من
پرشرر پرشرر، پرشرر شد.


همچنین مشاهده کنید