سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

امیر حسینی


امير فخرالسادات سيد رکن‌الدّين حسين‌بن عالم‌بن حسن (يا: ابوالحسن، يا: ابوالحسين) حسينى غُورى هروى معروف به 'اميرحسيني' يا 'حسينى سادات' از بزرگان عارفان قرن هفتم و هشتم و از جمله شاعران و نويسندگان معروف پارسى‌گوى است که در شعر حسينى تخلص مى‌کرد. مولدش شهر 'غَزيْو' يا 'گزيو' از شهرهاى غُور بود ولى بيشتر عمرش در هَرات گذشت و بدين سبب به هروى معروف شده است. ولادتش را در حدود سال ۶۴۱ دانسته‌اند. آغاز عمر را به تحصيل دانش و ادب و بعد از آن به سير و سلوک در طريق تصوف و عرفان گذرانيد. جامى او را 'عالم‌ به علوم ظاهرى و باطني' معرفى کرده است. ـ نفحات الانس ، ص ۶۰۵'
وى دوران مجاهدت خود را در خدمت شيخ‌بهاءالدّين زَکَرياى مُولتانى و پسرش صدرالدّين عارف مُولتانى به پايان برد بنابراين نسب تعليم امير حسينى از طريق بهاءالدّين زکريا به شيخ‌المشايخ شهاب‌الدّين سهروردى مى‌رسد امير حسينى بعد از اتمام دورهٔ مجاهدت در مُولتان به هرات بازگشت و در آنجا بساط ارشاد گسترد تا در شانزدهم شوال ۷۱۷ يا ۷۱۸ درگذشت و در گورستان قُهِنذر مدفون شد.
از امير حسينى آثار متعدد به نظم و نثر باقى است. آثار منظوم او مشتمل است بر مثنوى عرفانى 'زادالمسافرين' در هشت مقاله و حدود ۱۲۵۰ بيت بر وزن ليلى و مجنون و در موضوع‌هائى چون مجاهده، طلب، حق، ارشاد، عشق و غيره؛ مثنوى عرفانى 'کَنزالرّمُوز' بر وزن مثنوى شريق مولانا و در حدود ۹۵۰ بيت که شاعر بعد از ستايش شهاب‌الدّين عمر سهروردى و بهاءالدّين زکريا به بحثى دربارهٔ دين و بيان موضوع‌هائى چون علم، توحيد، دل، روح، عقل و غيره پرداخته است. مثنوى 'سى‌نامه' در ۱۲۰۰ بيت، به بحر هزج مسدس مقصور يا حذوف و بر منوال ده‌نامه‌هاى قرن هفتم و هشتم. اين منظومه مشتمل برنامه‌هاى عاشقانهٔ ميان عاشق و معشوق در زمينهٔ عشق عرفانى و خلاصه‌اى از سير و سلوک عارفان است که تحت‌تأثير خسرو و شيرين نظامى ساخته شده است؛ 'پنج گنج' و آن مجموعه‌اى است از پنج قصيده در توحيد و تحقيق که هم جدا از ديوان و هم در ديوان شاعر ضبط شده است؛ 'ديوان' اميرحسينى که مجموعه‌اى است از قصيده‌هاى پنج‌گنج و غزل‌ها و ترکيب‌ها و ترجيع‌ها و قطعه‌ها و رباعى‌هاى او و عدد بيت‌هاى همهٔ آنها بر ۱۵۰۰ بالغ مى‌شود.
سخن امير حسينى على‌الخصوص در مثنوى‌هاى او بسيار ساده و روان و خالى از تکلف در بيان معانى است و به‌کار بردن غَث و سَمين در سخن او زياد است، اما بر روى‌هم او را مى‌توان از شاعران متوسط فارسى شمرد که همّ خود را مصروف بيان معنى‌هاى عرفانى کرده است. هفده سؤال منظوم که شيخ محمود شبسترى گلشن راز خود را در جواب‌ آنها ساخت نيز از همه امير حسينى سادات است. از او است:
- از کنزالوموز:
رفت ادهم در يکى دير کهن راهبى ديد آشناى اى سخن
امتحان کردش که اى سرگشته مرد پاى‌بند چنين جايت که کرد
گر در اين دير کهن منزل کنى پوشش و خور از کجا حاصل کنى
راهبش گفت اين سخن از من خطاست از خدا پرس اين که روزى ده خداست
بندگان سر بر خط فرمان نهند پوشش و خور را خداوندان دهند
اين گره بگشا اگر پيوند تست زآنکه پنداى توکل بند تست
راه رو بر هر گلى صد خارکش امتحان کردن خدا را نيست خوش
بنده باش و هر چه آيد رد مکن جز رضا دادن طريق خود مکن
- از زادالمسافرين:
اى پرده نشين اى گذرگاه بى‌عشق به‌سر نمى‌شود راه
صد قافله دم‌به‌دم روانست عشق است که مير کاروانست
قومى که ز خود بريده رفتند اين باديه را جريده رفتند
در عشق چه جاى کار سازيست هش دار که تيغ بى‌نيازيست
سر بر خط فکر نه زمانى تا يابى ازين سخن نشانى
چون فکر ترا به تو رساند پس عشق تو را ز تو ستاند
در فکر به کوششى در آويز تا خود کششى رسد که برخيز
يک جذبهٔ او ترا در آن دم بهتر ز عبادت دو عالم
مذکور طلب چه خواهى از ذکر اينست بدان خلاصهٔ فکر
دانستن فکر مشکل آمد بيدارى ديدهٔ دل آمد
فکر تو هنوز خار خارست چون فکر نماند عين کار است
بى‌فکر بدين چهان چو رفتى آنگه بجهات حيرت افتى
اى رند شرابخانهٔ عشق اينجا شنوى ترانهٔ عشق
از عشق مپرس و از نشانش خود با تو بيان کند زبانش
آنجا که ترا قلم کشد عشق بر تخته بسى رقم کشد عشق
اول قدمى که عشق دارد ابريست که جمله کفر بارد
عشق از تو نهايت تو خواهد هى هى نه حکايت تو خواهد
معشوقه کجا و عاشقى چيست از علت هر دو عشق خاليست
اين نکته ز ما و من جدا کن انديشهٔ اين و آن رها کن....
منصور نه مرد سرسرى بود از تهمت کافرى برى بود
چون نکتهٔ اصل گفت با فرع ببريد سرش سياست شرع
در عشق نه شک و نه يقين است نه چون و چرا نه کفر و دين است
آنانکه ز جام عشق مستند حق را ز براى حق پرستند
دل حق طلبيد و نفس باطل اين عربده نيست سخت مشکل
چون در نظر تو ما و من نيست او باشد و او دگر سخن نيست
مى‌بين و مپرس تا بدانى مى‌دان و مگوى تا بمانى
سر بر قدم و قد بسر نه و آنگه قدم از قدم بدر نه
بى‌نام و نشان شو و نشان کن بى‌کام و بيان شو و بيان کن
تو جام جهان‌نماى خويشى از هر چه قياس تست بيشى


همچنین مشاهده کنید