پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

حکایت


با دف و نی، دوش آن مرد عرب    وه! چه خوش می‌گفت، از روی طرب:
ایهاالقوم الذی فی‌المدرسه    کل ما حصلتموها وسوسه
فکر کم ان کان فی غیر الحبیب    مالکم فی‌النشاة الاخری نصیب
فاغسلوا یا قوم عن لوح الفاد    کل علم لیس ینجی فی‌المعاد
ساقیا! یک جرعه از روی کرم    بر بهائی ریز، از جام قدم
تا کند شق، پرده‌ی پندار را    هم به چشم یار بیند یار را


همچنین مشاهده کنید