سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

فی نصیحة نفس الامارة و تحذیرها من الدنیا الغدارة


ای باد صبا، به پیام کسی    چو به شهر خطاکاران برسی
بگذر ز محله‌ی مهجوران    وز نفس و هوی ز خدا دوران
وانگاه بگو به بهائی زار    کای نامه سیاه و خطا کردار
کای عمر تباه گنه پیشه!    تا چند زنی تو به پا تیشه؟
یک دم به خود آی و بیین چه کسی    به چه بسته دل، به که همنفسی
شد عمر تو شصت و همان پستی    وز باده‌ی لهو و لعب مستی
گفتم که مگر چو به سی برسی    یابی خود را، دانی چه کسی
درسی، درسی ز کتاب خدا    رهبر نشدت به طریق هدا
وز سی به چهل، چو شدی واصل    جز جهل از چهل، نشدت حاصل
اکنون، چو به شصت رسیدت سال    یک دم نشدی فارغ ز وبال
در راه خدا، قدمی نزدی    بر لوح وفا، رقمی نزدی
مستی ز علایق جسمانی    رسوا شده‌ای و نمی‌دانی
از اهل غرور، ببر پیوند    خود را به شکسته دلان بربند
شیشه چو شکست، شود ابتر    جز شیشه‌ی دل که شود بهتر
ای ساقی باده‌ی روحانی    زارم ز علایق جسمانی
یک لمعه ز عالم نورم بخش    یک جرعه ز جام طهورم بخش
کز سرفکنم به صد آسانی    این کهنه لحاف هیولانی


همچنین مشاهده کنید