جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

طغرای امان


آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد    جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد
اشک غم پاک کن ای دیده که در جوی شباب    آب رفته است که آن سرو روان بازآورد
نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد    باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد
گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو    تاج سر کرد و علیرغم خزان بازآورد
پرئی را که به صد آینه افسون نشدی    دل دیوانه به فریاد و فغان بازآورد
دست عهدی که زدش بر در دل قفل وفا    درج عفت به همان مهر و نشان بازآورد
تیر صیاد خطا رفت و ز دیوان قضا    پیک راز آمد و طغرای امان بازآورد
شهریارا ز خراسان به ری آوردش باز    آن خدائی که هم او از همدان بازآورد


همچنین مشاهده کنید