سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

مزد شبانی


خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی    ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی
چو من به کنج ریاضت خزیده را چه تفاوت    کزان کرانه بهاری گذشت یا که خزانی
وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق    چو میرسی به لب چشمه‌ای و آب‌روانی
دهان غنچه مگر بازگو کند به اشارت    حکایت دل تنگی به چون تو تنگ‌دهانی
به صحت و به امان زنده‌اند مردم دنیا    منم که زنده‌ام اما نه صحتی نه امانی
شعیب جلوه سینا جهیز دختر خود کرد    خدا چه اجرت و مزدی که می‌دهد به شبانی
چه دلبخواه به غیر از تو باشد از توندانم    که آنچه فوق دل و دلبخواه ماست تو آنی
تو شهریار نبودی حریف عهد امانت    ولی به مغز سبک می‌کشی چه بار گرانی


همچنین مشاهده کنید