پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

گر نه زلفش پی شبیخون است


گر نه زلفش پی شبیخون است    پس چرا حال دل دگرگون است
درد شیرین دوای فرهاد است    غم لیلی نشاط مجنون است
صبر در چنگ شوق مغلوب است    عقل در کار عشق مفتون است
چون ننالم که تیغ بر فرق است    چون نگریم که بخت وارون است
خون من ریخت قاتلی که به حشر    کشته‌اش از حساب بیرون است
قسمت من ز کارخانه‌ی عشق    داغ و دردی که از حد افزون است
می حرام است خاصه در رمضان    جز بر آن لعل لب که میگون است
گر ز دست تو گریه سر نکنم    چه کنم با دلی که پر خون است
تا فروغی غزل‌سرای تو شد    صاحب صد هزار مصمون است


همچنین مشاهده کنید