پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد
|
همچنین مشاهده کنید
- بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست
- گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت
- همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
- چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست
- محبان را نصیب است از حبیبان
- گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود
- هر جا که به طنازی، آن سرو روان آید
- دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
- ای زلف خم به خم که زدی راه عالمی
- حور تویی، بوستان بهشت برین است
- دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش
- هر کس که به دل حسرت پیکان تو دارد
- تو شکر لب که با خسرو بسی شیرین سخن داری
- خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک
- من از کمال شوق ندانم که این تویی
- مرا با چشم گریان آفریدند
- امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
- سر راهش افتادم از ناتوانی
- دی در میان مستی خنجر کشیده برخاست
- نرگس مست تو راه دل هشیاران زد