پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تا هست نشانی از نشانم


تا هست نشانی از نشانم    خاک قدم سبوکشانم
تا ساغر من پر از شراب است    از شر زمانه در امانم
تا در کفم آستین ساقیست    فرش است فلک بر آستانم
در مرهم زخم خود چه کوشم    کاین تیر گذشت از استخوانم
دردا که به وادی محبت    دنبال‌ترین کاروانم
گفتی منشین به راه تیرم    تا تیر تو می‌زنی، نشانم
پیوسته ببوسم ابروانت    گر تیر زنی بدین کمانم
بالای تو تا نصیب من شد    ایمن ز بلای ناگهانم
گفتم که بنالم از جفایت    زد مهر تو مهر بر دهانم
بالم مشکن که شاه بازم    خونم مفشان که نغمه‌خوانم
مرغ کهنم در این چمن لیک    بر شاخ تو تازه آشیانم
دیدم ز محبتش فروغی    چیزی که نبود در گمانم


همچنین مشاهده کنید