جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم
|
همچنین مشاهده کنید
- دلها فتاده در پی آن دل ربا ببین
- در سینه دلت مایل هر شعلهی آهی است
- تا به چشمان سیه سرمه درانداختهای
- همان که چشم تو را طرز دلربایی داد
- صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
- خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
- دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری
- شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم
- سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای
- هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
- دادیم به یک جلوهی رویت دل و دین را
- ساقی بده رطل گران، زان می که دهقان پرورد
- دل نداند که فدای سر جانان چه کند
- ای خوش آنان که قدم در ره میخانهی زدند
- فریاد که رفت خونم از یاد
- لعل تو به سر چشمهی زمزم نتوان داد
- چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم
- دیری است که دیوانه آن چشم کبودم
- گدایی از در میخانه باید دم به دم کردن
- چون دم تیغ تو قصد جان ستانی میکند