جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

سوگ‌ها و عزاهای عمومی و خصوصی، استان سیستان وبلوچستان


  سوگ‌ها و عزاهاى عمومى و خصوصى، استان سيستان وبلوچستان
مردم سيستان و بلوچستان پيرو دين مبين اسلام هستند. در سيستان بيشتر مردم شيعه اثنى عشرى و عده‌اى نيز مذهب تسنن (حنفي) دارند، ولى در بلوچستان بيش‌تر مردم داراى مذهب سنى حنفى هستند.
برگزارى سوگ‌ها و عزاهاى عمومى در بين اهل تسنن و تشيع همچون ساير نقاط کشور صورت مى‌گيرد، ولى به عزادارى‌هاى خصوصى اهميت خاصى مى‌دهند. اين اهميت نشانه الفت و همبستگى عميقى است که در ميان مردم سيستان و بلوچستان وجود دارد. موقعى که کسى مريض مى‌شود همه بستگان و همسايگان براى ديدن بيمار مى‌روند. اين عيادت را اصطلاحاً «پرسه» مى‌گويند. در مجلس پرسه معمولاً پيرمردها قصه‌اى براى ديگران نقل مى‌کنند و از مهمانان با چاى و قليان پذيرائى مى‌شود.
اگر بيمار بهبود نيافت و فوت کرد، مجلس پرسه به مجلس عزا و سوگوارى مبدل مى‌شود. حاضرين به گريه و زارى مى‌پردازند، مراسم تدفين برپا مى‌شود. اگر متوفى زن باشد او را زن و اگر مرد باشد او را مرد غسل مى‌دهد. پس از غسل، متوفى را در کفن مى‌پيچند و آخوند محل (مولوي) و مردم بر ميت نماز مى‌خوانند. سپس متوفى را در تابوت قرار مى‌‌دهند و به گورستان حمل مى‌‌نمايند. موقعى که تابوت به گورستان نزديک شد، مردمى که در گورستان جمع شده‌اند به احترام متوفى به استقبال جنازه مى‌روند. جنازه را در گور قرار مى‌دهند. يکى از نزديکان متوفى صورت ميت را باز مى‌کند و اجازه مى‌دهد همگان براى آخرين بار او را ببينند. پس از آن روى مرده را مى‌پوشانند و قبر را با خاک پر مى‌کنند، آنگاه مقدارى خرما به حاضران احسان مى‌شود که خوردن آن را ثواب مى‌دانند. پس از اين مرحله همهٔ حاضرين به خانهٔ متوفى باز مى‌گردند و پس از خوردن چاى و کشيدن قليان و خواندن فاتحه متفرق شده و به خانه‌هاى خود مى‌روند.
معمولاً بستگان متوفى افرادى را که در مراسم تدفين حضور داشتند به نهار دعوت مى‌کنند و نزديک‌ترين فرد متوفى به مدت سه روز در خانه مى‌ماند. در اين مدت جهت تسلاى خاطر او به ديدنش مى‌روند. روز سوم نيز به عمل خير طبخ و احسان غذا مى‌پردازند. در روز چهارم اهالى را براى صرف ناهار دعوت مى‌کنند و براى آمرزش روح متوفى فاتحه مى‌خوانند و صلوات مى‌فرستند. پس از گذشت يک سال از تاريخ فوت، همگان را به ناهار دعوت مى‌کنند و پس از صرف ناهار فاتحه مى‌خوانند و صلوات مى‌فرستند و متفرق مى‌شوند. بدين ترتيب آخرين احترام نسبت به فرد فوت شده به عمل مى‌آيد.
  سوگ‌ها و عزاهاى ملى، مذهبى و خانوادگى، استان چهارمحال وبختيارى
مراسم سوگوارى در ميان بختيارى‌ها اهميت خاصى دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازى برگزار مى‌شود که محتملاً نشانهٔ‌ انس و الفت و همبستگى عميقى است که ميان آن‌ها وجود دارد. اين اهميت هم در عزادارى‌هاى مذهبى و هم در عزادارى‌هاى خصوصى به بارزترين شکل مشهود است. عزادارى براى ائمهٔ اطهار به ويژه در ماه محرم مثل تمام نقاط ايران باشکوه برگزار مى‌شود. شيوهٔ اجراى مراسم تقريباً مثل ساير نقاط ايران است. دسته‌هاى زنجيرزنى، سينه‌زنى و حضور در مراسم مساجد و تکايا و گوش دادن به سخنان وعاظ از جمله جلوه‌هاى برگزارى اينگونه مراسم است.
برگزارى مراسم عزادارى خانوادگى نيز جالب توجه است. در ايل بختيارى وقتى کسى فوت کند، ايل يکپارچه غرق ماتم و غم مى‌شود، انگار که همه برادر مرده‌اند و يا در سوگ خواهر خود نشسته‌اند. سالى طول مى‌کشد تا ياد عزيز از دست رفته به فراموشى سپرده شود. لحظه‌اى صاحب عزا را رها نمى‌کنند، «چوقا» از تن بيرون مى‌کنند و لباس سياه مى‌پوشند. وقتى خبر مردن زن يا مرد بختيارى گوش به گوش در ايل پيچيد، همه جمع مى‌شوند و متوفى را بر تخته پاره‌اى مى‌گيرند، مردها تخته را بر دوش مى‌گذارند تا به نزديکترين رودخانه محل برسند و با آب رود غسلس دهند. متوفى اگر زن بود در پناهگاهى کنار رود به وسيله زن شسته مى‌شود. بعد از غسل، سيد همراه ايل يا «سيد پيرشاه» يا «سيد امام‌زاده»هاى اطراف مسير و مکان کوچ و استقرار را خبر مى‌کنند تا بر مرده نماز ميت بگذارند و سپس مرده را به خاک مى‌سپارند. خاک که گودى گور را پر کرد، مردها در فاصلهٔ دور مى‌ايستند و و زن‌هاى ايل به دور گور حلقه مى‌زنند، گريه سر مى‌دهند و همراه با مرثيه که «گاگريو» گفته مى‌شود به شرح حال زندگى مرده مى‌پردازند. در اين هنگام توشمال‌ها آهنگ غم‌انگيزى به نام «چپي» مى‌نوازند. بعد از اين مراسم «خيرات» شروع مى‌شود. صاحب عزا چادر سياهى برپا مى‌کند، مردم ايل تيره به تيره، طايفه به طايفه، براى دلدارى صاحب عزا مى‌آيند و «سرباره» مى‌آورند. معمولاً هر ده خانوار يا پانزده خانوار به نسبت امکانات مالى خود، ‌ گوسفندى، پولى يا مقدارى قند و چاى همراه خود مى‌آورند که به آن سرباره مى‌گويند. سرباره مخارج عزادارى صاحب عزا را کاهش مى‌دهد. اين مراسم تا يک سال به طول مى‌انجامد، چرا که شايد تيره يا طايفه‌‌اى در مسافت‌هاى دور باشد و يا امکان حضور به موقع پيدا نکرده باشد. در سر سال خانواده صاحب عزا موظف است که با خريدن لباس‌هاى رنگارنگ به چادرها سر بزند و لباس‌هاى سياه را از تن آن‌هايى که براى همدردى با آنها سياه‌پوش بوده‌اند، در آورند و لباس رنگى هديه شده را بپوشانند. معمولاً زن‌‌هايى که پا به سن گذاشته‌اند و شوى از دست مى‌دهند، ديگر لباس سياه را از تن بيرون نمى‌آورند و تا آخر زندگى سياه‌پوش مى‌مانند. اما اگر زن جوان شوهر از دست داده باشد، ‌ بعد از يک سال، ‌ زن‌هاى مسن تيره و طايفه با لباس‌هاى رنگارنگ که قبلاً آماده کرده‌اند به سراغ او رفته و با اصرار از او مى‌خواهند که لباس سياه را از تن بيرون کند.
وقتى کلانتر يا يکى از سرشناسان ايل بميرد، مراسم خاصى انجام مى‌شود. بدين ترتيب که زين و برگ اسب يا اسبانى را با پارچه سياه مى‌پوشانند و بر گردن اسب نيز پارچه‌هاى رنگين که يک سر آن بر زين و سر ديگرش روى پيشانى اسب است به بند دهانه مى‌بندند؛ سپس اسب را در حالى که دهانهٔ آن به دست يک نفر است در محوطهٔ امام‌زاده مى‌گردانند. اين پارچه را «يال پوش» مى‌‌‌گويند. چوقا و تفنگ متوفى را نيز روى اسب مى‌بندند. به علت طول زمان عزادارى در بختيارى که گاهى تا يک سال ادامه مى‌يابد، صاحبان عزا مخارج سنگينى را نيز متحمل مى‌شوند.
  سوگ‌ها و عزاهاى ملى، مذهبى و خصوصى، استان كردستان
برگزارى مراسم سوگ و عزا از ديرباز در بين اقوام کرد مرسوم است و به دو صورت عزاهاى عمومى و خانوادگى برگزار مى‌شود. مراسم عزا و سوگ‌هاى مذهبى در بين شيعيان از رونق و رواج به سزايى برخوردار است و تقريباً مثل ساير نقاط ايران برگزار مى‌شود و شامل سينه‌زنى، زنجيرزنى و ... است.
عزاهاى خانوادگى معمولاً پس از فوت عزيزان و مطابق آئين ويژه‌اى برگزار مى‌شود. پيش از انجام کفن و دفن، اگر متوفى مرد باشد در مسجد، و اگر زن باشد در خانه غسل مى‌دهند. در اين روز همه اهالى و افراد وابسته متوفى به گورستان مى‌روند ومتوفى را دفن مى‌کنند. بعد از دفن از سه تا چهار روز مجلس ترحيم و قرائت قرآن برقرار است و بستگان و دوستان و آشنايان فرد متوفى تا ده روز از زر و زيور استفاده نمى‌کنند. معمولاً براى اشخاص سرشناس که مى‌ميرند، روز چهلم نيز مراسم خاص برگزار مى‌کنند و کسان متوفى تا يک سال حق عروسى، ‌ شکار و مراسم شادى و سرور را ندارند.
  عزادارى اهل بيت، استان كرمانشاه
انجام مراسم عزادارى اهل بيت از قرن سوم و چهارم، يعنى زمان استقرار حکمرانان آل‌بويه در اکثر نواحى کرمانشاه برگزار مى‌‌شده است. از همان زمان مراسم عاشورا در روستاها و نواحى مختلف منطقه با آئين و آداب خاصى برگزار مى‌شود.
کندوله از نقاطى است که به روايت ساکنانش در عهد ديالمه، آباد گرديد و بنياد آن به رکن‌الدوله ديلمى مربوط است. اين منطقه در مراسم عزادارى داراى آداب و رسوم خاصى است که با شکوه تمام برگزار مى‌گردد. از جمله مراسم اين ايام در کندوله، شبيه‌خوانى است که در کنار امام‌زاده «پير يافته» برگزار مى‌‌گردد.
شهرت و جاذبه اين مراسم به حدى است که از روستاها و نواحى اطراف در روزهاى تاسوعا و عاشورا به کندوله مى‌آيند و اهالى کندوله نيز از واردين پذيرايى مى‌‌کنند. گاهى بر سر جلب ميهمان بيشتر و پذيرايى بهتر بر يکديگر سبقت گرفته و هيچ تازه‌واردى بدون مکان و طعام باقى نمى‌ماند.
در ساير نقاط همچون دينور نيز که تعدادى امام‌زاده در آن مدفون است، ‌ اين مراسم با پوشيدن لباس سياه و گِل زدن و نوحه‌خوانى در کنار امام‌زاده‌ها برگزار مى‌گردد.
در «بالا جوب» که بر روى تپهٔ‌ کوچکى، مقبره امام‌زاده‌اى به نام «عباسعلي» واقع گرديده، در ايام عزادارى دسته‌هاى عزادار از روستاهاى اطراف گروه گروه به جوار امام‌زاده آمده و در تاسوعا و عاشورا مراسم شبيه‌خوانى برگزار مى‌‌گردد.
   عزادارى و تعزيه‌خوانى، استان مازندران
عزادارى و تعزيه‌خوانى در روستاى ميخسار کجور معروف است. رونق و اوج آن در ده روز اول محرم است. اهالى از نقاط مختلف و شهرستان‌هاى ديگر به زادگاه خود مى‌آيند تا در مراسم سوگوارى شرکت کنند. مرثيه‌خوان‌ها نيز که خود بومى هستند، در اين مراسم شرکت مى‌کنند. کسانى هم که نذر دارند به ترتيب نوبت، يا ناهار يا شام نذرى در مسجد روستا احسان مى‌‌کنند. سابقاً مراسم تعزيه‌خوانى و شبيه‌خوانى حوادث کربلا رواج داشت و انواع لباس، سپر، کلاه‌خود و زره جمع‌آورى و نگهدارى مى‌شد. گاهى نيز از طالقان و قزوين براى تعزيه‌خوانى به ميخسار مى‌آمدند. اکثر شب‌ها، به شکل و حالت ايستاده و با خواندن مرثيه‌هاى ضربى و آهنگين سينه مى‌زدند. عمل اين حلقه ايستاده را که مى‌چرخيد، «جوش زدن» مى‌ناميدند، يک نفر در وسط حلقه، حفظ هماهنگى و نظم را به عهده داشت تا آهنگ سينه‌زنى را تنظيم کند. معمولاً انبوه سينه‌زن‌ها تلاش مى‌کردند با ابراز احساسات در ميان مردم کسب اعتبار کرده و به ثواب اخروى برسند. ظهر عاشورا يا روز دهم محرم که مراسم سينه‌زنى به اوج خود مى‌رسيد، اسبى را با پارچه‌اى سفيد که تمامى آن با ماده‌اى قرمز، به نشان محل خونفشان تيرهاى اشقيا رنگ شده بود و همچين با پارچه‌اى رنگين و شمشير و چکمه مى‌آراستند و به شکل ذوالجناح در مى‌آوردند و در روستا مى‌گرداندند. مرثيه‌خوان‌ها پيشاپيش ذوالجناح در کوچه‌هاى روستا راه مى‌افتادند و از هر خانه‌‌اى پول، قند، ‌ چاى و نبات جمع مى‌‌کردند؛ تا از اين رهگذر، هم زحمات کسانى که در اين ده روز مرثيه و نوحه خوانده بودند، جبران شود و هم قند و چاى کافى براى مراسم بعدى مسجد محل تأمين گردد. اين مراسم که با شرکت‌ تمامى اهالى و همراه با علم و کتل و اسب ذوالجناح انجام مى‌گرفت، مرثيهٔ بسيار معروفى دارد که براى همهٔ افراد آن مرز و بوم آشنا و خاطره‌انگيز است.
بخوانيد اى هواداران زينب حديـث درد بــى‌درمــان زينب
بگوييد و بگرييد و بناليـــــد شب و روز از غم پنهان زينب


همچنین مشاهده کنید