پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

موسیقی بومی و رقص‌های محلی، استان هرمزگان


   موسيقى بومى و رقص‌هاى محلى، استان هرمزگان
اقوام و تيره‌هاى مختلف ايرانى (به ويژه در روستاها و شهرهاى کوچک) موسيقى را به عنوان هنر نمايشى تلقى نمى‌کنند؛ اما در مناطق جنوبى کشور، به ويژه در بوشهر، هرمزگان و سيستان و بلوچستان، با تلفيق موسيقى با هنرهاى نمايشى از جمله رقص، به آن جنبهٔ نمايشى نيز داده‌اند. مراسم زار که پيش‌تر در مورد آن سخن گفتيم، ‌ از جمله مراسمى است که در آن از موسيقى بهره مى‌گيرند. در جشن‌ها، عروسى‌ها، سوگوارى‌ها و مويه‌ کردن‌ها، نيز موسيقى جزءِ لاينفک مراسم است.
آن‌چه بيش از همه براى مطالعهٔ موسيقى هرمزگان حائز اهميت به نظر مى‌رسد، ترکيب جمعيتى اين منطقه است. در اين منطقه به جز ساکنان محلى، اقوام ديگرى از جمله مهاجرين بسيار قديمى آفريقايى نيز زندگى مى‌کنند. موسيقى سواحل جنوب ايران، به عقيدهٔ بعضى از شناسندگان آن، با موسيقى بوميان آفريقايى پيوندى عميق و ريشه‌دار يافته است.
يکى از فرم‌هاى معمول در موسيقى محلى «سبالو» ناميده مى‌شود و آن آوازى است که با دايره همراهى مى‌شود و به وسيلهٔ خوانندگانى که دايره‌وار کنار هم مى‌نشينند، اجرا مى‌گردد. خوانندگان هم‌زمان با اجراى سبالو، شانه‌هاى خود را به طرف راست و چپ منظماً حرکت مى‌دهند. رقص و موسيقى سبالو متأثر از موسيقى آفريقايى است.
يکى ديگر از فرم‌هاى رايج موسيقى محلى «يزله» است. يزله به وسيلهٔ گروهى از خوانندگان غيرحرفه‌اى اجرا مى‌شود و فقط با دست زدن همراه است. در اين موسيقى، ملودى بيش از همه حائز اهميت است و به متن چندان اهميتى داده نمى‌شود. علاوه بر موسيقى محلى (سازى وآوازى)، موسيقى مذهبى نيز در استان بسيار رايج است. از نظر ساکنان اين منطقه، موسيقى مذهبى و به خصوص آن نوع موسيقى که در ماه محرم نواخته مى‌شود، اهميت بيش‌ترى نسبت به ساير اشکال موسيقى محلى دارد.
رقص‌هاى محلى استان هرمزگان نيز هم‌چون موسيقيِ بومى، ريشه در فرهنگ عامهٔ مردم اين منطقه دارد. رقص‌ها، به مناسبت‌هاى مختلف، از جمله اعياد مذهبى و ملى و عروسى‌ها اجرا مى‌شوند و در بين آن‌ها، «رقص اوزا» به لحاظ شيوهٔ اجرا، مضمون و نقش‌هاى اجراکنندگان آن، درخور توجه ويژه است. اين رقص که عمدتاً توسط صيادان انجام مى‌شود، از مراسم ديدنى مردم استان است و در آن، رقصندگان دايره‌وار مى‌چرخند و همراه حرکات موزون خود، شعرهايى را مى‌‌خوانند.
   موسيقى سنتى، استان خوزستان
آهنگ شوشترى گوشه‌اى از همايون است. شوشتر بر روى تمام دستگاه‌هاى موسيقى ايران آهنگ‌هاى محلى دارد و براى هر کدام از دستگاه‌هاى موسيقى ايران يک رديف محلى در شوشتر اجرا و خوانده مى‌شود. اغلب باغبان‌ها، بافنده‌‌ها و بيشتر مردم، موسيقى را خوب مى‌دانند و آواز محلى را خوب مى‌خوانند. آلات موسيقى خوزستان عبارتند از : نى جفته، سرنا، تار، تنبک، دايره، ‌ دهل و نى هفت‌بند.
موسيقى عرب وامدار انواع شعر همانند «ابوزيه»، «عتاب»، «ابوطلگه» يا «بسته» و نظاير آن است. گروه‌هاى آواز‌خوان که در محل آنان را «الخاشبه» مى‌گويند با ادوات و آلات موسيقى عربى کار مى‌کنند. موسيقى و آواز بسيار غمناک عربى محلى وجود دارد که به نام مبدع آن علوان، «علوانيه» ناميده مى‌شود و نظير آواز «اميري» مردم مازندران است. در «عتاب» نيز نوعى غم و اندوه احساس مى‌شود ولى «ابوطلگه» يا «بسته» که هم به شکل فردى و اغلب به شکل جمعى خوانده مى‌شود با شادى و گاه با رقص يا «طلگت اصبع» همراه است. ابزارهاى موسيقى محلى عربى عبارتند از: مطبگ، ماصول، الناى، العذابه، الطبله، الدف، الزنجارى، سچابيق، ‌ رباب، سنتور و دَمام.
   موسيقى محلى، استان گلستان
موسيقى مردم ترکمن در سيماى «اوزان»‌ها که «بخشي» و «باغشي» هم گفته مى‌شوند، ‌ متجلى است. اوزان‌ها زبان‌ گويا و روايتگر رنج‌هاى مردم خود هستند و کارشان ريشه عميقى در آيين شادمانى و پرخوانى (جادو پزشکى - موسيقى درمانى) دارد. مى‌توان اوزان‌ها را پايه‌گذار و آفريننده همه آثار بنيادى موسيقى ترک‌ زبانان دانست. به عبارت ديگر اوزان‌ها سوگ، شادى و رزم و بزم اقوام ترک زبان را با واژگانى ساده و آهنگ‌هايى موزون و دلنشين بيان مى‌دارند. نامدارترين «اوزان» در فرهنگ ترکى روزگار پس از اسلام، شخصيتى به نام «قورقودآتا» يا «دده‌قورقود» است. امروزه نسل بعدى اوزان‌ها را در ترکمن صحرا «باغشي» يا «بخشي» مى‌‌نامند. بخشى به کسى اطلاق مى‌شده است که خط اويغورى را مى‌توانسته به خوبى بخواند و گمان مى‌رود واژه «بخشي» قدمتى بيش از ۲۵۰ تا ۳۰۰ سال نداشته باشد.
قوم ترکمن به خاطر سرکوب‌هاى مکرر از سوى خان‌ها، ‌ زمينداران منطقه و دولت مرکزى که در مورد آنها اعمال مى‌شد، هيچ‌وقت نمى‌توانستند خواسته‌هايشان را صريح بيان کنند، براى همين با موسيقى خواست خود را بازگو مى‌کردند و شايد به همين دليل است که موسيقى ترکمنى يکى از تجريدى‌ترين و در نوع خود پيچيده‌ترين انواع موسيقى در نواحى مختلف ايران است.
بخشى ترکمن در همه جا که باشد، با دو تار و آواز، ‌ از تاريخ قوم خويش مى‌‌گويد. بخشى‌ها حرف‌هاى زيادى براى گفتن دارند و شايد به همين دليل است که «رقص» برخلاف ساير اقوام، در ميان ترکمن‌ها جاى چندان ويژه‌اى ندارد.
بخشى ترکمن حتى در عروسى‌ها و مجلس‌هاى شادى نيز سخن از زندگى و تاريخ حماسه بار خود مى‌گويد، حرف مردم خود را، اما شاد نمى‌گويد، با غرور و استوار مى‌گويد. تداوم اين موسيقى از طريق مجلس عروسى با وجود تضاد و تفاوت ظاهرى ميان محتواى آن و مراسم عروسى، خود نشان‌دهنده ويژگى و پيچيدگى خاصى است که در فرهنگ و سنت‌هاى ترکمن موجود است.
موسيقى ترکمنى (که تعداد نغمه‌هاى آن بالغ بر ۵۰۰ آهنگ است) براساس چهار مقام اصلى، ‌ يعنى «مخمس»، «تشنيد»، «غئريق لار» و «نوايي» است. اين مقام‌ها در چهار شيوه يا سبک مختلف و در نواحى يا تيره‌هاى خاص قابل اجرايند. اين چهار سبک را مى‌توان به صورت «گرگان يولي» که نسبت به ساير شيوه‌ها ساده‌تر است، ‌ «دامانايولي» که بيشتر به شيوه اجراى ترکمن‌ها‌ى خراسان نيز معطوف است و از شيوه گرگان يولى بيشتر است، «مارى يولي» و «خيوه يولي» نام برد.
متون آوازهاى ترکمنى نيز به دو دسته تقسيم مى‌شود : دسته اول شامل داستانهاى منثور و منظوم از قبيل «زهره و طاهر»، «غريب و شاه صنم»، «زين‌العرب»، «صياد و همراه»، ‌ «يوسف و احمد»، «کوراوغلي» و ... که متن اين داستان‌ها به زبان ترکى و با داستان‌هاى اجرا شده توسط عاشيق‌هاى آذربايجان يکسان است. دسته دوم شعرهاى برگرفته از شاعران کلاسيک ترکمن چون «مختوم قلى فراغي»، «قرباندردى ذليلي»، «آنه قليچ مأتابي»، «ملانفس»، «مسکين قليچ» و ... است. شعرهاى ديگرى هم در آوازها خوانده مى‌شوند که سروده شاعران گمنام ترکمن است.
در موسيقى ترکمنى دو تار مهم‌ترين ساز است. اين ساز را چون از قديم از چوب درخت توت مى‌ساختند «توت تار» و به خاطر خشک کردن چوب در تنور «تامديده» و به علت استفاده از دو سيم روى آن «دو تار» مى‌‌ناميدند. البته در قديم وترهاى دو تار از جنس ابريشم تابيده شده بود، ‌ اما امروزه از سيم فولادى استفاده مى‌شود.
   موسيقى و ادبيات بومى، استان سيستان وبلوچستان
موسيقى بومى و ترانه‌هاى فولک مردم سيستان و بلوچستان ظرافت و لطافت ويژه‌اى دارند. اين لطافت شايد به دليل طبيعت خشن و شيوهٔ سخت گذران انسان در اين خطه، اندکى غيرعادى به نظر برسد، ولى موسيقى بومى و ترانه‌هاى عاميانه مردم اين سرزمين، نمودار کاملى از هنر مردم آن است. اين ترانه‌ها، ساده و بى‌تکلف خلق شده‌اند و بهترين شيوهٔ بيان احساسات و عواطف مردمى است که درگير رنج و مبارزه طولانى با طبيعت خسيس و خشن هستند.
ترانه‌هاى محلى بلوچ بيشتر در مراسم جشن عروسى و مخصوصاً عيد فطر خوانده مى‌شود. مشهورترين اين ترانه‌ها عبارتند از : ترانه ميرعلم، بلبل، چاکرتا، آرمان‌گل‌آره، بلبل، وشتوارنا و زهيرک. ترانه بلبل را دو خواننده به وسيله قيچک و سه تار اجرا مى‌کنند. زهيرک هنگام اندوه و جدايى خوانده مى‌شود.
ترانه‌هاى محلى سيستان نيز همانند آيينه‌اى پاک و شفاف نمايانگر زندگى مادى و معنوى مردم اين سرزمين است که چون با سازهاى محلى اجرا شود، شور و مستى مى‌‌آفريند. اکثر اين ترانه‌ها ارتباط مستقيمى با محيط طبيعى، شيوهٔ زندگى و باورهاى دينى و اعتقادى مردم منطقه دارند.
اشعار و داستان‌هاى شفاهى مردم سيستان و بلوچستان نيز ريشه در باورهاى فرهنگى و شيوه زيست و ارتباط انسان با محيط پيرامون دارد. بلوچ‌ها به داستان‌هاى محلى که اغلب از جن و پرى تشکيل مى‌شود پاى‌بند هستند و به داستان‌هاى عشقى کمتر دلبستگى دارند. با اين حال داستان‌هاى نادر عشقى آنها بسيار ظريف و پرمعنى است و در آنها روح شجاعت و دلاورى بلوچ با همهٔ مشکلات و سرسختى‌هاى طبيعت مشاهده مى‌شود که در آن‌ها سايه‌اى از مردانگى، عشق و دلبستگى حقيقى نقش بسته است. اين داستان‌ها غالباً از سکونت‌گاههاى ابتدايى يعنى چادرهاى بلوچى شروع شده و به کوه‌هاى سربلند و آسمان لايتناهى ختم مى‌شوند.
اشعار بلوچى اهميت و ارزش ملى دارد و از گنجينه‌هاى ادبى کشور به شمار مى‌رود. در ميان اشعار فولک منطقه سيماى مردم رشيد و دلاور در سايه‌اى از سختى و مشکلات طبيعى ديده مى‌شود. جوان بلوچ در راز و نياز عاشقانه خود التماس نمى‌کند و سينه به خاک نمى‌مالد و شب تا صبح گريه نمى‌کند، ولى با شجاعتى که آميخته به زيبايى، لطف و دلنشينى است به طرف دلدار خود مى‌رود و او را به عشق خود آگاه مى‌کند و آخر از همه پاى خداى بزرگ و توانا را به ميان مى‌کشد و او را به پاکى و صفا قسم مى‌دهد.
اشعار محلى بلوچ غالباً در مراسم اعياد و مخصوصاً عيد فطر خوانده مى‌شود و موزيک محلى که عبارت از سرنا، دهل و طبل است آن را همراهى مى‌کند. آلات اصلى موسيقى سيستان و بلوچستان «قيچک» و «دهل» است. ترکيب نواى اين دو ساز و هارمونى آنها، بيانگر احساسات و عواطف و منويات قلبى نوازندگان و شنوندگان بلوچ و سيستانى است. قيچک يکى از سازهاى اصيل و سنتى است که در نواحى بلوچستان، ترانه‌هاى محلى را با نواختن آن همراه مى‌سازند. اين ساز که در اصطلاح محلى «سوروز» نام دارد، از يک جعبه مجوّف چوبى و چهار تا شش سيم ساخته شده و همانند کمانچه با کمان نواخته مى‌شود. دهل نيز يکى از سازهاى ضربى موسيقى مردم بلوچستان و سيستان است که شکل استوانه‌اى دارد و همراه «سُرنا» نواخته مى‌شود. در جشن‌هاى عروسى و رقص‌هاى محلى از آن استفاده مى‌کنند.
در زير تعدادى از دو بيتى‌هاى محلى سيستان به منظور آشنايى خوانندگان با اشعار فولک استان آورده مى‌شود:
ســرم در ملــک نيمــروزه خدايـــا دلـم ور يــار مى‌ســوزه، خدايـا
اگــه ميـــرو و اى شهــر غريبـــى کفن ورمــه کـه ميدوزه خدايـــا
لبانــم بــا لبانــت خنــده جانـــا جگــر بندم به تو پيونـده جانـــا
درو خونــه کــه آوازت بـر آيــــه درو خونــه دلــم خرسنده جانــا
الا دخـتـــر وَ قــربــون وفايــــت و قـربــون کمربنــد طلايــــــت
اگر دانوم که حرفت حرف باشــه نشينــوم تـا قيمـت از برايـــت
صـدا کــردى و قربــون صدايــت بچينـو گـل، بيايـو در سرايــت
بچينـو گــل بيايــو تــو نباشــى نشونو گل و جـاى خاک پايــت
عرقچين ور سرت گيوه وَ پايــت و هـر جـا مى‌روى جانم فدايـت
و هـر جا مـى‌روى زودى بيايــى سيـا چشمـى نشسته از برايـت
صـدا کـردى و قربـون صدايـــت ببّر و چادرى تـا سـاق پايــــت
بــبــّر و چــادرى از پــــردهٔ‌ دل که نامحرم نبينه سـاق پايــــت
چه سازم که آوازم جرس نيست دراى دنيا رفيق همنفس نيست
رفـيــق همنــفــس روز قيامــت رفيق روز آخر هيچکس نيســت
دو چـشــم خـيــر داره آدمـيــزاد که دور افتاده را کى مى‌کند يـاد
کـه دور افتـاده خاک مـرده دارد که خاک مرده را کى مى‌بره بـاد
خـدايـا عاشقـى پيــدا نـمـى‌شـه درخـت غنچــهٔ گــل وا نمى‌شــه
اگـــه ليلــى رَميـدادِ و مجنـــون کسـى در عاشقـى رسوا نمى‌شـه
دلــم ديوونـه‌بـو، ديـونه‌تـر شــد طبيـب آمد بـه بالينـم بتـر شــد
کســى کـه او ندونـه درد عاشق کـه اى دردم ازو دردم بتــر شــد


همچنین مشاهده کنید