جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مراسم طلب باران، استان گلستان


   مراسم زار (ليوا)، استان بوشهر
دربارهٔ «زار» اطلاعات زيادى در دست نيست. گويا عقايد مربوط به بادهاى «زار» از راه حبشه در سرزمين‌هاى اسلامى راه يافته است. مراسم مربوط به پايين آوردن زار در جنوب ايران غير از آداب و رسومى است که در آفريقا و يا خشکى‌هاى ديگر انجام مى‌شود، ولى در هر حال هنوز اين معتقدات رنگ و هواى تند آفريقايى خود را از دست نداده است.
اجراى مراسم معمولاً در شب‌هاى چهارشنبه برگزار مى‌شود. باباى زار عده‌اى را مأمور مى‌کند تا چوب خيزران به دست گيرند و دور آبادى و خانه‌ها بگردند. با اين علامت زارى‌ها آگاه مى‌شوند که مراسم اجرا خواهد شد. زنان و مردان لباس‌هاى مخصوصى را مى‌پوشند، عطر مخصوص به صورت و تن خود مى‌پاشند و خود را براى رقص و بازى زار آماده مى‌کنند. هفت روز قبل از اجراى مراسم دواى مخصوصى که معجونى است از کندرک، ريحان، گشنه، زعفران، هل، جوز و زبان جوجه (گياهى است که در کوه مى‌رويد) تهيه مى‌‌کنند. باباى زار شخص بيمار را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم ديگران نگه مى‌دارد، بيمار نبايد زن، سگ و مرغ ببيند و به طور کلى چشم هيچ زنى چه محرم و چه نامحرم نبايستى بر وى بيفتد (اگر بيمار زن باشد برعکس) فقط بابا و ماماى زار مواظب بيمار است. در تمام مدت حجاب، معجون تهيه شده را بر تن بيمار مى‌‌مالند و مقدارى هم به وى مى‌‌خورانند و دود آن را بخور مى‌دهند. در مجلس رقص، باباى زار مريض را با چوب خيزران مى‌زند و عده‌اى هم که معمولاً زنان و مردان سياه و خوش صدا هستند با دهل‌هاى کوچک و بزرگ خود مجلس را غنى و پربار مى‌سازند. قبل از شروع مجلس سفرهٔ‌ مفصلى پهن مى‌شود که در آن از انواع غذاها تا گياهان معطر و رياحين جنوب و ميوهٔ کنار و خرما و گوشت و خونى که براى درمان بيمار لازم است، وجود دارد. خون سر سفرهٔ خون قربانى بيمار است. شخص مبتلا تا خون نخورد باد به حرف در نمى‌آيد. در هنگامى که رقص و پايکوبى شروع مى‌شود، ‌ شخص مبتلا نيز با حرکات موزون خود کم‌کم از حالت عادى خارج شده و از خود بيخود مى‌شود و در حالتى شبيه خلسه فرو مى‌رود. در اين حال ديگر لهجهٔ باباى زار و شخص مبتلا لهجهٔ فارسى و محلى نخواهد بود، بلکه به زبان هندى و عربى يا سواحلى صحبت مى‌‌کنند. (اين در حالى است که در حالت عادى هرگز نمى‌‌توانند هندى و يا سواحلى صحبت کنند).
وزن و آهنگ و ريتم موسيقى در مجلس نقش اساسى برعهده دارد. شخص مبتلا حال خود را نمى‌فهمد. در اين ميان تنها باباى زار مى‌‌تواند با وى حرف بزند. او از زار مى‌پرسد که اهل کجاست و اسمش چيست؟ و براى چه اين مرد و زن را اسير کرده است؟ زار به زبان خودش و هندى، عربى يا سواحلى جواب مى‌دهد! آنگاه باباى زار مى‌خواهد که زار مرکب خود (شخص مبتلا) را رها کند.
مراسم زار، گاهى چندين شبانه‌روز به طول مى‌انجامد و شخص زار بعد ا زخلاص شدن، براى هميشه در جرگهٔ اهل هوا در مى‌‌آيد و به زارى معروف مى‌شود و هميشه بايد لباس تميز و سفيد بپوشد و خود را مرتب بشويد و معطر کند، لب به مى نزد و هيچ کار خلافى نکند و گرنه زار دوباره آزارش مى‌دهد. اين مراسم از گذشته تا به حال در سواحل و جزاير جنوب برگزار مى‌شود و در گذشته بسيار مفصل‌تر از امروز اجرا مى‌شده است.
  مراسم زنبيل‌گردان، استان هرمزگان
اين رسم، به خصوص در جزيرهٔ قشم بسيار مرسوم است. اگر بچه‌اى در سن ۱۸ ماهگى يا دو سالگى به اصطلاح محلى پا نگرفته و راه نرود، ‌ پدر و مادر بچه، براى راه افتادن او، يک روز بچه‌هاى همسايه را خبر مى‌کنند و فرزند خودشان را در يک زنبيل که با «پيش» (برگ درخت خرما)، بافته شده، قرار مى‌دهند و او را به کودکان همسايه مى‌سپارند تا زنبيل و بچه را حداقل تا درِ شش خانه ببرند.
بچه‌ها، با ترتيب خاصى، دو طرف زنبيل را گرفته و در حالى که زنبيل را مثل يک تخت روان حرکت مى‌دهند با صداى بلند اين عبارت را مى‌خوانند:
کندو پا نداره، خيرش بکن به کندو، تا کندو پا بگيره، کندو پا نداره، خيرش بکن ...
بعد، با همان تشريفات، زنبيل را به درِ خانه‌هاى ديگر مى‌برند و عبارت بالا را به طور گروهى مى‌خوانند و اين کار در حدود دو ساعت طول مى‌کشد. در خاتمهٔ‌ مراسم‌، زنبيل محتوى بچه را به خانهٔ‌ پدر و مادر او برگردانده و او را تحويل والدين مى‌دهند. اهالى عقيده دارند که پس از انجام اين مراسم، بچه پا مى‌‌گيرد و راه مى‌افتد. اين مراسم از ديرباز تاکنون، در جزيرهٔ قشم به جا آورده مى‌شود.
  مراسم سحرخوانى، استان سيستان وبلوچستان
در ايام ماه مبارک در سيستان مراسمى به نام «سحرخواني» برگزار مى‌شود، بدين ترتيب که عده‌اى مرد يا نوجوان به در منازل رفته و ترانه‌هاى محلى مى‌‌خوانند که در زير به نمونه‌هايى از آنها اشاره مى‌شود:
رمــضوا اللـه اللـه رمــضو رمــضو آمــده بــرخــورد و کلــو
رمــضوا اللـه اللـه رمــضو رمــضو اللــه خــوشنــوم خــــدا
روزه مى‌گيره لاغر مى‌شوى روزه مى‌‌خوره تو کافر مى‌شــوى
رمضو آمده ميهمانش کنـه اشتــر بابــه ره قربونـش کنـــه
اشتــر بابــا قربـون نشوه گــاو گوسالــه‌ره قربانــش کنــه
پس از خواندن اين ترانه‌ها، با صداى بلند به صاحب خانه مى‌‌گويند جواب يا سؤال. صاحب خانه مقدارى ميوه و يک کله قند يا شيرينى و خرما در مجمعه گذارده و به آنان تقديم مى‌کند. سپس آنان به در خانه ديگرى مى‌روند و همين ترانه‌ها را مى‌خوانند. اين مراسم يادگار دورانى است که در آن مردم را به انجام مراسم رمضان تشويق مى‌کردند.
  مراسم طلب باران، استان گلستان
اگر باران نبارد مراسمى به نام «سويى قازان» برپا مى‌شود. اهالى محل در يک چهارشنبه گوسفندى کشته و در مسجد به خواندن دعاى مخصوص مى‌پردازند. هنگام دعا دست‌ها کشيده است، انگشتان را به طرف پائين مى‌گيرند و طلب رعد و برق و نزول باران مى‌کنند. پس از دعا و صرف غذا در گروه‌هاى سى تا چهل نفرى به همراه روحانى به در منازل مردم رفته و آرد جمع مى‌‌کنند. اگر اهالى منزل خواستهٔ‌ آن‌ها را برآورده کنند، دعا مى‌کنند و سپس با اين آرد، آش مى‌پزند و ميان مردم تقسيم مى‌کنند. اين رسم که در ميان گوگلان‌ها به «توى تاتان» معروف است با جمع‌آورى و فروش آردها و دادن صدقه، در شب بعد پايان مى‌يابد.
يکى ديگر از مراسم مربوط به طلب باران «باسلاشماق» است که ضمن آن جوانان به روستائى که چشمه يا رودخانه دارد هجوم مى‌برند و سعى مى‌کنند چند نفر از اهالى آنجا را گرفته و در آب بيندازند يا با سطل روى آن‌ها آب بريزند (نوعى نمايش نمادين قربانى کردن براى رودخانه) در اين حالت تنها ياران فرد دستگير شده حق دارند به کمکش بشتابند و او را از دست آن افراد نجات دهند.
  مراسم طلب‌ باران (كل‌اليكوسه)، استان چهارمحال وبختيارى
در مواقع خشکسالى که بارندگى دير مى‌شود يک نفر آدم کوسه (بى‌ريش و سبيل) را انتخاب مى‌کنند و برايش ريش و سبيل مى‌گذارند. يک کيسهٔ چرمى بزرگ را نيز روى سرش قرار مى‌دهند؛ لباس‌هاى گشادى به تنش مى‌کنند و کيسه‌اى را هم روى دوشش مى‌گذارند. سپس عدهٔ زيادى دور او را گرفته و با هم دسته‌جمعى به در خانه‌ها مى‌روند و شروع مى‌کنند به خواندن اين شعرها:
هـار هـار هارونـک خدا بزن بارونک
سى او عيال دارون خدا بزن بارونک
گندما که زير خاکن ز تشنئى هلاکـن
هـار هـار هارونـک خدا بزن بارونک
آنگاه شخصى که به در خانه يا چادرش رفته‌اند، مقدارى آرد يا گندم به آن‌ها مى‌دهد، اما در ابتداى امر کمى آب روى سر آن‌‌ها مى‌ريزد. به همين ترتيب اين کار تا شب ادامه پيدا مى‌کند. بعد با آردهايى که بدست آورده‌اند نان مى‌پزند و در ميان آن‌ها چوب کوچکى نيز پنهان مى‌کنند، ‌ آنگاه نان‌ها را تقسيم مى‌کنند که در حضور جمع خورده شود. کسى که چوب از نانش در بيايد او را مى‌گيرند و آنقدر مى‌زنند تا يک نفر بيايد و ضمانت کند و بگويد که مثلاً تا فلان روز باران مى‌بارد. اگر تا روز تعيين شده باران نبارد ضامن او را کتک مى‌زنند تا يک نفر ديگر بيايد و ضامن او شود. اين کار تا آمدن باران ادامه دارد.
  مراسم قبلهٔ‌ دعا، استان هرمزگان
قبلهٔ‌ دعا از مراسم قديمى مردم استان هرمزگان است که تا به امروز هم‌چنان زنده است. اين مراسم براى مردم بومى جنبهٔ مقدسى پيدا کرده است. در سال‌هايى که باران به موقع نمى‌بارد و آب برکه‌ها و چاه‌ها کم مى‌شود و دشت‌ها و صحراها سبز نمى‌شوند، امام جماعت و پيشواى مذهبى شهر که در عين حال مردى باتقوا و پرهيزگار است، مقدمات رفتن مردم به مصلا و اجراى مراسم قبلهٔ‌ دعا را فراهم مى‌سازد.
اولين گروهى که فرمان امام جماعت را اجابت مى‌‌کنند، کودکان هستند؛ به اين ترتيب که عدهٔ زيادى از کودکان براى خبر کردن مردم و دريافت پول و تنقلات، دسته‌دسته با هم در کوچه‌ها و بازارها به راه مى‌افتند و سرودها و شعرهاى مربوط به باران را مى‌خوانند. آن‌ها به دو گروه تقسيم مى‌شوند. يک گروه قسمتى از شعر را مى‌خوانند و گروه ديگر، در جواب‌شان ايشاءاللّه يا انشاءاللّه مى‌‌گويند:
موشکو

ايشاءاللّه

گردن ريشکو ايشاءاللّه
خدا بارون هاديت ايشاءاللّه
به مسکنين هاديت ايشاءاللّه
به جوکارون هاديت ايشاءاللّه
انشاءاللّه بارون بده ايشاءاللّه
انشاءاللّه، ‌ انشاءاللّه ايشاءاللّه
و بار ديگر از ابتدا شروع و تکرار مى‌کنند.
کودکان اين اشعار را مى‌خوانند و به درِ خانه‌ها مى‌روند و در مى‌زنند و در همان‌جا هم‌چنان به خواندن ادامه مى‌دهند. صاحب خانه بيرون مى‌آيد و هديه‌اى به بچه‌ها مى‌دهد و اگر کودکى توى خانه باشد، همراه کودکان داخل کوچه راه مى‌افتد و به درِ خانه‌هاى ديگر مى‌روند. اين کار تا مدتى از شب و گاهى تا دو روز ادامه مى‌يابد. با آمدن کودکان، به کوچه‌ها و خيابان‌ها، مردم مى‌فهمند که امام جماعت مى‌خواهد به قبلهٔ دعا برود. فرداى آن روز، به دستور امام جماعت عده‌‌اى از مردان در شهر جار مى‌زنند و به مردم خبر مى‌دهند که براى خوردن خوراک نذرى به قبلهٔ دعا بيايند. عده‌اى از مردم، صبح زود، به محل قبلهٔ دعا مى‌روند و محل را آب و جارو مى‌زنند و جمعى ديگر، ديگ‌هاى بزرگ غذا را سر بار مى‌گذارند و براى ظهر غذاى مفصلى مى‌پزند و در همان جا بين فقيران توزيع مى‌کنند.
احسان غذا به فقيران و يتيمان و درماندگان تا دو روز طول مى‌کشد و بعد به دستور امام جماعت، مردم شهر روزهٔ باران مى‌گيرند و در مسجدهاى شهر جمع مى‌شوند و قرآن مى‌خوانند و روز چهارم پشت سر امام جماعت به سمت محل قبلهٔ‌ دعا عزيمت مى‌کنند. در روز استسقاء يا طلب باران، مردم به دستور پيش‌نماز روزه مى‌‌گيرند؛ زيرا معتقدند همان‌طور که پيامبر (ص) فرموده است، دعاى روزه‌دار مستجاب مى‌شود. در روز اجراى مراسم، مردم روزه‌دار تدريجاً تا ساعت هشت صبح به محل قبلهٔ‌ دعا وارد مى‌شوند. همهٔ مردم لباس سفيد و تميز مى‌پوشند. دو رکعت نماز مى‌خوانند و سپس امام دو خطبه مى‌خواند و دعا مى‌کند و در حالى که اشک از چشمانش سرازير شده است، به درگاه خدا استغاثه کرده و تقاضاى باران مى‌کند و مردم «آمين» مى‌گويند.
بعد از خطبه، شش نفر از جوانان پانزده تا بيست ساله از جمعيت جدا مى‌شوند و پيش مى‌افتند و يک نفر از آنان شعر و دعاى باران را مى‌خواند و جوانان و مردم نيز جواب مى‌‌دهند. قسمتى از شعر باران به اين شرح است:
اى خداونــدا بــه مــا بــاران بــــده رحـم فرمـا تو، به ما باران بده
هــم بــه حــق مصطفــى ختم‌الرُسـُل هـم بـه حق مرتضى، باران بده
مــا ضعيفيــم و ذليليــم اى خــــــدا لطف فرما تو، به ما باران بده
مــا بـه درگــاه تــو روى آورده‌ايـــم کن اجابت اين دعا، ‌ باران بده
مرد و زن، پير و جوان، خرد و بزرگ منتظـر هستند به ما باران بده
ســال بگذشــت و نيامــد رحمتـــــى قحـط گشتـه خالقـا، باران بده
شيــر گشــت خشــک در پستان‌هــا چـون نبـارد از سماء باران بده
مــا گنــه‌کاريــم و از جــرم و گنـــاه عذر خواهيم، اى خدا باران بده
نــه زراعــت، نــه گياهــى از زميـن آمـــده بيـــرون خـدا باران بده
يــــا غيـــاث‌المستغيـــن اسقنـــــا تــو کريمــى اى خـدا باران بده
هــم بــه جــاه حضــرت خيــرالانـام هـم بـه جـام مرتضى باران بده
بندگانــت عاجــزاننــد اى خــــــــدا لطـف و احسانى نمـا باران بده


همچنین مشاهده کنید