چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا
کالپی و وارزبرگ
- تحول وارزبرگ: |
در وهله اول بهنظر مىرسيد که اين مکتب به هدف مثبت خود دست نيافته است. نتايج تحقيقات دو موضوع را مطرح کرده بود، يعنى 'گرايشهاى تعيينکننده' و 'تفکرهاى بدون تصوير ذهني' . فرضيه گرايشهاى تعيينکننده جنبههاى مثبت و منفى داشت. منفى از اين جهت که معتقد بود که شرايط اصلى جريانهاى هوشيارى ناخودآگاه است. مثبت بود از اين رو که مسئله را به شکل قطعى بيرون از حيطه دروننگرى قرار داد، و نيز بدين جهت که تأکيد بر اين کشف نمود که کليد تفکر و عمل در آمادگى آزمودنى مستتر است. در رابطه با تفکر بىتصوير ذهنى بايد گفت که سالها به اين کشف با نگرش و رويکردى منفى برخورد مىشد. نگرشهاى هوشيارانه و آگاهي، هيچگاه آنطور که بايد مورد بررسى قرار نگرفته بود، و اين موضوع بهتدريج روشن شد که دروننگرى علمى نمىتواند به سادگى هر بيانيه يک مشاهدەگر را درباره روان وى بپذيرد و هنوز هم تعريف روشنى از واقعيت هوشيارى بهدست داده نشده است. |
ليکن کالپى هيچگاه با اين ديدگاه منقدين مکتب وارزبرگ موافقت نداشت، نامههاى او به دوستان وى (۱۹۱۰-۱۹۱۲) نشانگر اين امر است که روانشناسى تفکر در مسير تکامل و در حال رفتن به فراسوى اين تحقيقات ذکر شده است. |
بدين ترتيب بهنظر مىرسد که کالپى اميدوار بود که بهتدريج در مسئله تفکر با تحقيق بيشتر درباره آن و روشن نمودن آن توسط بينشهاى فلسفى نظمى ايجاد کند. او قبول نداشت که بين علائق فلسفى و روانشناختى او تضادى وجود دارد، و بهنظر مىرسد که هوسرل به شکل غيرمستقيم او را از وونت دور کرد و بهسوى برنتانو سوق داد. کتاب هوسرل تحت عنوان: Logische Untersuchungen در سال ۱۹۰۰-۱۹۰۱، انتشار يافته بود. بهلر آن را مطالعه کرده و شايد کالپى را با آن آشنا نموده بود. |
ما پيش از اين در مطالعه احوال اشتومف ديديم که تأثير اصلى هوسرل بر روانشناسى توجيه پديدارشناسى بود؛ و اين نيز کاملاً آشکار است که پديدارشناسي، البته نه نوعى که هوسرل ارائه کرد بلکه نوعى که براى اشتومف و ساير روانشناسان قابل پذيرش بود، موضوع 'آگاهي' را پذيرفته بود، در حالىکه دروننگرى آن را طرد نموده بود. در اينجا نيز راهى براى ورود ديدگاهى نو مشاهده مىکنيم ولى راه فراسوى آن زياد روشن نبود. |
تأثير بسيار مهم ديگرى که هوسرل بر روانشناسى داشت تقويت برنتانو و درنتيجه روانشناسى عمل بود. در پديدارشناسى جائى براى پذيرش عمل وجود دارد، بههمان شکل که محتوا را قبول مىکند، زيرا نهضتى شکيبا بود. آنچه که روشن است، کالپى به شکل روزافزون به سمت عقايد برنتانو متمايل شد، و در آخر بهسوى روانشناسى دوقطبى و تلفيقى که مجموعهاى از محتواى محسوس و اعمال يا به قول او کنشهاى نامحسوس بود سوق داده شد. در کتاب وى که پس از مرگ او به چاپ رسيد تحت عنوان Vorlesungen بسيارى از محتواى کتاب قديمى Grundriss تحت عنوان 'محتواها' آورده شد. در حالىکه عناصر جديد روان زير سرفصل 'کنشها' گنجانده شده است. او مىنويسد: 'من بين Gedanken و Denken تفاوت قائل هستم؛ اولى محتوا است و دومى عمل يا کنش را شامل مىشود' . در فصل بعدى باز هم اشاره به روانشناسى کالپى خواهيم داشت، ليکن بحث فعلى ما نشانگر اين امر است که چگونه يک شخص مىتواند به شکل غيرمحسوسى از روانشناسى وونت به روانشناسى برنتانو برود. |
در کوششى که براى شناخت کالپى مىکنيم بايد مرتکب اين خطاى فکرى نشويم که او فکر مىکرد روانشناسى را به نفع فلسفه ترک نموده. براى کالپى روانشناسي، فلسفه بود همانطور که براى اشتومف نيز اين معنى را مىداد. کالپى معتقد نبود که آزمايشگاهگرائى او وى را از حيطه فلسفه بيرون برده، از اين رو جستجوى تدريجى او براى يافتن کليد حل معماى تفکر با روشى بيشتر فيلسوفانه و کمتر آزمايشگاهي، بهنظر وى نشانه فرآيند طبيعى جستجو براى روشن نمودن يک مطلب بود؛ يعنى تفکر. مسير ديدگاه کالپى موازى تکامل فلسفى او از مثبتگرائى مک و اوناريوس زمان جوانى به واقعگرائى سالهاى پختگى وى ادامه دارد. |
مطلب بيشترى درباره زندگى کالپى باقى نمانده است. او در سال ۱۹۱۳، از دانشگاه بن به دانشگاه مونيخ فرا خوانده شد، و دو سال بعد در آنجا ناگهان در اثر آنفلونزا فوت کرد، و فعاليتهاى روانشناسى خود را ناتمام بهجاى نهاد. |
کالپى در اوان زندگى حرفهاى به مکتب محتوا تعلق داشت او بهتدريج بهطرز نامحسوسى به ميانگين بين روانشناسى محتوا و عمل رسيد. بين سالهاى ۱۸۹۳ و ۱۹۱۲ ما مرحله انتقال جالب توجه مکتب وارزبرگ را مىبينيم. کنشهاى نامحسوس رژه مىرفتند ولى با صورتکهاى عناصر روانى مکتب محتوا اين کار صورت مىگرفت. |
کالپى را مىتوان به حق يکى از نمايندگان راستين روانشناسى 'جديد' خواند. او آزمايشگاه را پذيرفت. او کتابى نوشت که در آن سعى کرد از اصول و نتايج آزمايشگاهى عدول نکند. او در آن کتاب راجع به تفکر مطالبى ننوشت، ليکن بررسى آزمايشگاهى آن را با جديت پيگيرى نمود، و در اين راه کوشيد که روش آزمايشگاهى را به تفکر که وسيلهاى جهت حدسزدنهاى بىاساس شده بود تعميم دهد. بههمان شکلى که ابينگهاوس نسبت به حافظه عمل کرده بود. او فعاليت بسيار کرد ولى در لحظهاى پراهميت ناگهان بدرود حيات گفت و در سن پنجاه و سه سالگي، بدون اينکه توانسته باشد به شکل قانعکنندهاى ثابت کند که اين گفته وونت که تفکر قابل بررسى آزمايشگاهى نيست، غلط يا درست است. |
خوب، اين مقدار در مورد گذشته کافى است. اما پس از گذشت چند دهه ما مىبينيم که تا چه اندازه براى علم روانشناسى اهميت داشت که کالپى طرز فکر خود را در مسائل روانشناسى تغيير داد و عقايد وونت را دربست نپذيرفت. تغيير بيشتر تمرکز روانشناسى از موضوع هوشيارى به کردار و عمل، بىاندازه تحت تأثير کوچک شمردن نقش هوشيارى در تفکر قرار گرفت. اين تحول به جهت طرح مسائل انگيزش سبب شد که موضوع 'آمادگي' (Set = Aufgabe = Einstellug) و 'نگرش' (Attitude = Bewusstseinslage) ابزار کلامى روانشناسى نسل بعد بشود. |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران ایران و اسرائیل ارتش دولت وعده صادق رژه روز ارتش جنگ ایران و اسرائیل مجلس شورای اسلامی جنگ ارتش جمهوری اسلامی ایران حمله موشکی ایران به اسرائیل جمهوری اسلامی ایران
سیل تهران سیلاب هواشناسی شهرداری تهران قتل بارش باران پلیس سازمان هواشناسی وزارت بهداشت حجاب تعطیلی مدارس
قیمت خودرو خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی قیمت طلا بورس دلار مالیات قیمت سکه سایپا
سینمای ایران تلویزیون موسیقی سریال فیلم تئاتر دفاع مقدس ژیلا صادقی کتاب بازیگر هنرمندان سینما
دانشگاه آزاد اسلامی دانشگاه تهران دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل حمله ایران به اسرائیل عملیات وعده صادق فلسطین آمریکا غزه جنگ غزه روسیه اسراییل طوفان الاقصی چین
فوتبال استقلال پرسپولیس بارسلونا لیگ قهرمانان اروپا پاری سن ژرمن کشتی فرنگی بازی تراکتور لیگ برتر سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی اپل عیسی زارع پور وزیر ارتباطات ایلان ماسک ناسا آتشفشان تلگرام
مغز سرطان دیابت استرس کاهش وزن زوال عقل سلامت روان کلسترول عصبانیت