سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

هربرت فیگل


فيگل اهل وين بود و درجهٔ دکتراى خود را در فلسفه از دانشگاه وين در سال ۱۹۲۷ دريافت کرد و در آنجا تا سال ۱۹۳۰ به تدريس اشتغال داشت. او از جريان‌هاى اثبات‌گرائى جديد (New Positivism) آگاهى داشت و کتاب بريگمن را نيز مطالعه کرده بود. در سال ۱۹۳۹ به هاروارد آمد تا بهتر با عقايد بريگمن آشنا شده و به‌طور کلي، در فلسفهٔ علم، مطالعاتى انجام دهد. اين او بود که همکاران خود در هاروارد را با نظريات بريگمن آشنا کرد، فعاليت‌هاى گروه وين را براى آنان تشريح نمود و ديدگاه منطق اثباتى (Logical Positivism) و عمليات‌گرائى را به آنان ارائه کرد. اسکينر در رسالهٔ دکتراى خود به سال ۱۹۳۱ دربارهٔ بازتاب‌شناسى اشاره‌اى به بريگمن و مک کرد، به‌نظر مى‌رسيد که وى آمادگى تطبيق نظريات خود در اين جريان را دارد. به‌طور کلي، روانشناسان هاروارد در سمينارها و مواقع ناهار که در آزمايشگاه روانشناسى صرف مى‌شد، راجع به روش 'جديد' سخن به ميان مى‌آوردند و به‌تدريج واژهٔ عمليات‌گرائى متداول دش. در اين زمينه، استيونس (S.S.Stevens) رهبرى را در هاروارد عهده‌دار شد. وى مقاله‌هائى در مورد روش عمليات‌گرائى در سال‌هاى ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ منتشر کرد. در اين ميان تولمن نيز وارد معرکه شد و در سال ۱۹۳۶ راجع به رفتارگرائى عمليات‌گرا (Operational Behaviorism) مقالاتى به رشتهٔ تحرير درآورد. در سال ۱۹۳۹، استيونس مقاله‌اى که بيانگر کامل 'روانشناسى - منطق' (Psycho - Logic) جديد بود تحت عنوان 'روانشناسى و علم' نگاشت و در آن خدمات فيزيکدان‌ها و فلاسفه، مورد بحث قرار گرفت - بدون ذکر خدمات روانشناسان عينى و رفتارگرايان - علاقه‌مندى به اين موضوع در هاروارد با تشکيل کنفرانس تحت عنوان 'پنجمين کنگرهٔ بين‌المللى براى وحدت علوم' فزونى يافت، زيرا بيشتر اثبات‌گرايان مشهور اروپائى در آن شرکت جستند. اين نکته جالب توجه است که روانشناسان آزمايشى هاروارد که عمليات‌گرائى را پذيرفتند، رفتارگرا يا روانشناس حيوانى نبودند، بلکه مردانى در جستجوى روشى دقيق و آزمايشگاهى بودند که به‌جاى روش درون‌نگرى در پژوهش‌هاى خود استفاده نمايند.
اين حمايت از عمليات‌گرائى توسط روانشناسان سخت‌سر (Tough - Minded)، سريعاً به اعتراض روانشناسان نرم‌سر (Tender - Minded) انجاميد* که تاحدى مسئوليت آن به گردن سخت‌سران بود. آنها شروع به ايجاد حرکتى سريع و خشن براى ايجاد دقت عملى و به‌کار بردن تعاريف عملياتى حتى در مفاهيمى که کلاً و در اجزاء بى‌معنى بودند، نمودند. نرم‌سران ادعا کردند که عمليات‌گرائى نوعى عمليات پليسى بر ضد آزادى تحقيق و بيان عقايد است. جواب اين بود که عمليات‌گرائي، معيارى اخلاقى نيست و هيچ‌گونه قدرتى براى اينکه از ديگران بخواهد چگونه عمل کنند، ندارد. بلکه فقط ابزارى است که يک دانشمند از آن، جهت روشن نمودن مفاهيم ارائه شده توسط خود او يا ديگران استفاده مى‌کند. اگر دادهٔ علمي، عموميت پيدا کرده و در انظار همگان قرار گرفته، اين حق هر فردى است که بپرسد چگونه چنين موقعيتى را يافته، زيرا به احتمال قوي، اين‌گونه روش ارائهٔ داده‌ها به جامعه نيز داراى محدوديت‌هائى است که بايد شناخته شود. استيونس هفت مشخصهٔ عمليات‌گرائى را نام برد که در اينجا مختصراً آورده مى‌شود.
* منظور از روانشناسان سخت‌سر کسانى هستند که شديداً به کاربرد مفاهيم دقيق علمى اعتقاد دارند و در آن تعصب مى‌ورزند، در حالى‌که روانشناسان نرم‌سر در اين رابطه انعطاف‌پذيرتر بوده و توقع اثبات هر واژه‌اى را توسط عمليات آزمايشگاهى ندارند. (مترجم)
۱ . عمليات‌گرائى شامل محدود نمودن اظهارنظر راجع به هر پديده در قالب ساده‌ترين واژه‌هائى که مورد پذيرش همگان است، مى‌باشد.
۲ . عمليات‌گرائى شامل فقط مطالبى مى‌شود که عموميت داشته و قابل انتشار است.
۳ . عمليات‌گرائى با شخص و اشخاص يا موجود ديگرى غير از خود آزمايش‌کننده سروکار دارد.
۴ .آزمايش‌کننده مى‌تواند اتفاق‌هائى که در ارتباط با خود وى رخ مى‌دهد را نيز مورد توجه قرار دهد، ولى اجازهٔ تداخل آن را با آزمايش در دست انجام يا نتايج به‌دست آمده از آزمايش‌شونده ندهد. اگر هم موضوعى را روى خود آزمايش مى‌کند، خود را مانند 'شخص ديگري' بنگرد. در عمليات‌گرائى تنها با فرضيه‌ها و نظريه‌هائى برخورد مى‌کند که صحت يا سقم آنها را مى‌توان همواره توسط عمليات مشخصي، تأييد نمود.
۵ . عمليات اساسى در اين روش 'تميز' است. تميز همان نقشى را که تجربهٔ حسى (Sense Experience) براى مک ايفاء کرد، در عمليات‌گرائى دارد. تمام مشاهدات در اساس 'تميز‌دهندە' (Discriminatory) مى‌باشند.
۶ . بالاخره محقق عمليات‌گرا سعى مى‌کند فرضيه‌هاى عينى و علمى را از فرضيه‌هاى غيرعينى و غيرعلمى در تفکر خود جدا نگه دارد و از مخلوط شدن آنها بپرهيزد.
همچنين استيونس مدعى شد که نه مطلب شامل ديدگاه عمليات‌گرائى نمى‌شود:
۱ . عمليات‌گرائى مکتب نيست، بلکه تکنيک است.
۲ . يک سلسله قواعد اجراء آزمايش نمى‌باشد.
۳ . مخالف نظريه‌پردازى و ارائهٔ فرضيه نيست.
۴ . ضمانتى براى ايجاد توافق نظر بين محققان نيست، گو اينکه براى رسيدن به اين هدف تلاش مى‌کند.
۵ . با اثبات‌گرائى تجربى مک متفاوت است.
۷ . ديدگاه يگانگى (Monism) نيست.
۸ . ديدگاه دوگانگى (Dualism) نيست.
۹ . ديدگاه چندگانگى (Pluralism) نيز نيست. هرچه را که از طريق مشاهده به‌دست آيد، مى‌پذيرد و وحدت علم را که مدنظر آن است در کاربرد زبان مشترکى در مورد روش‌هاى مشترک مى‌داند.
اين صحيح نيست که بگويم تمام روانشناسى تا سال ۱۹۵۰ ديدگاه عمليات‌گرائى را پذيرفته بود و کليه مکاتب از بين رفته بودند. تقليل مفاهيم و محدود کردن آنها به يک سلسله عمليات علمي، کار خسته‌کننده‌اى است. هيچ‌کس نمى‌خواهد دردسر آن را تقبل کند، اگر احتياجى به آن نداشته باشد. استقراء يا تقليل مفاهيم به عمليات سادهٔ قابل تعريف، مستلزم تفکر و مطالعهٔ بسيار بوده و صرف وقت و نيروى زياد لازم دارد؛ در آخر هم ممکن است نتيجهٔ مطلوبى عايد نشود.
امروزه روش عملياتى فقط در مواقعى که پژوهشگر معتقد است به نتايجى دست مى‌يابد، مورد استفاده قرار مى‌گيرد. موضع تاريخى اين روش، بيانگر اين امر است که منطق علم نشان مى‌دهد اين سؤال که هوشيارى موجود دارد يا نه، سؤالى کاذب است. برعکس انتظار، در اين اواخر معلوم شده که رفتارگرايان مى‌توانند به اصطلاح همه را داشته باشند، يعنى هم مفهوم هوشيارى را از دست ندهند و هم مفهوم رفتار را. آنها ممکن است هميشه به اين واقعيت واقف نباشند، ولى حقيقت چنين است.


همچنین مشاهده کنید