سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

فرآیندهای زیست‌شناختی و رشدی


از به‌هم خوردن پلک گرفته تا بازی بسکتبال و یا نوشتن برنامهٔ کامپیوتری، هرگونه رفتار آدمی وابسته به هماهنگی فرآیندهای متعددی در بدن است. این هماهنگی در نتیجهٔ فعالیت دستگاه عصبی مرکزی و به‌یاری دستگاه غدد درون‌ریز حاصل می‌شود. برای نمونه، جریان‌هائی را که باید هماهنگی مؤثری داشته باشند تا بتوان اتومبیل خود را پشت چراغ قرمز متوقف کرد از نظر بگذرانیم: نخست باید چراغ راهنمائی دیده شود - این بدان معنی است که نور باید بریکی از اندام‌های حسی (چشم) اثر بگذارد؛ سپس تکانه‌های عصبی از چشم به مغز انتقال یابند؛ و آنگاه در مغز خصوصیات گوناگون محرک تحلیل شوند و با اطلاعات موجود دربارهٔ رویدادهای قبلی که در حافظه ذخیره شده، مقایسه شوند.
اینک شخص درمی‌یابد که وجود چراغ قرمز در شرایط حاضر به‌معنی توقف است. جریان حرکت دادن پا به‌سوی ترمز و فشار دادن آن، از بخشی از منطقهٔ حرکتی مغز شروع می‌شود که عضلات ران و ساق و پا در کجا است و به‌ کجا باید برود. مغز نوعی شرح وضعیت از موقعیت‌ بخش‌های گوناگون بدن نسبت به یکدیگر در دست دارد و از آن برای طرح‌ریزی حرکت‌های هدفمند استفاده می‌کند. در هرحال، شخص یکباره با حرکت ناگهانی پا اتومبیل را متوقف نمی‌کند بلکه بخش معینی از مغز به‌طور مداوم از عضلات پا و ساق و ران، پسخوراند (feedback) دریافت می‌کند، به‌نحوی که شخص در هر لحظه از میزان فشار اعمال‌شده آگاه است و می‌تواند متناسب با آن، حرکات خود را تغییر دهد.
در عین حال، چشم‌ها و بعضی از حس‌های دیگر خبر می‌دهند که اتومبیل با چه شتابی رو به توقف می‌رود. اگر وقتی شخص با سرعت به تقاطع نزدیک می‌شود چراغ راهنمائی قرمز شود، بعضی از غدد درون‌ریز به فعالیت می‌افتند و درنتیجه، ضربان قلب افزایش می‌یابد و تنفس سریع می‌شود و تغییرات سوخت و سازی دیگر مربوط به ترس روی می‌دهد. این فرآیندها سبب افزایش سرعت واکنش در شرای اضطراری می‌شود. هرچند به‌نظر می‌رسد توقف در برابر چراغ قرمز جریانی سریع و خودگردان باشد لیکن این عمل متضمن پیام‌ها و انطباق‌های پیچیده‌ای است و اطلاعات لازم برای این فعالیت‌ها از راه شبکهٔ گسترده‌ای از نورون‌ها (یاخته‌های عصبی) (در این مباحث در برابر واژهٔ neuron غالباً 'نورون' و در مواردی 'یاختهٔ عصبی' به‌کار رفته است. در کتاب‌های درسی در برابر همین اصطلاح از 'سلول عصبی' نیز استفاده شده است.) منتقل می‌شوند.
دستگاه عصبی، اندام‌های حسی، ماهیچه‌ها و غده‌های داخلی، امکان آگاه شدن از محیط زیست و سازگاری با آن را فراهم می‌کنند. درک آدمی از رویدادها وابسته به چگونگی ردیابی اندام‌های حسی از محرک‌ها و تعبیر مغز از اطلاعات دریافتی اندام‌های حسی است. انگیزهٔ بسیاری از رفتارهای آدمی نیازهائی همچون گرسنگی، تشنگی، و اجتناب از خستگی یا درد است. توان به‌کارگیری زبان، تفکر، و حل مسئله به ساختار مغز که به‌‌نحو عجیبی پیچیده است وابستگی دارد. در واقع ظریفترین فرآیندهای اندیشهٔ آدمی بر الگوی خاصی از رویدادهای برقی و شیمیائی مغز استوار هستند.
شناخت جوانب گوناگون فرآیندهای زیست‌شناختی بنیادین رفتار و کارکرد ذهن، در پرتو شناسائی فرآیندهای زیستی زیربنائی آنها بهتر حاصل می‌شود.


همچنین مشاهده کنید