شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

جداسازی اشیاء


تصویری که بر شبکیهٔ چشم می‌افتد، مجموعه‌ای است از قطعه‌هائی با درخشندگی و رنگ‌های مختلف. دستگاه ادراکی ما این قطعه‌ها را به‌صورت چند شیء مجزا که بر یک زمینه قرار گرفته‌اند، سازمان می‌دهد. این نوع سازماندهی مورد توجه فراوان روانشناسی گشتالت قرار گرفت. روانشناسی گشتالتی بر اهمیت ادراک کل شیء یا شکل تأکید ورزیدند و دربارهٔ چگونگی سازمان‌یافتن اشیاء در مغز چند اصل مطرح ساختند.
   شکل و زمینه
اگر محرکی، دو یا چند بخش مجزا داشته باشد، معمولاً قسمتی از آن را شکل (figure) و بقیه آن را زمینه (ground) می‌بینیم. بخش‌هائی که به‌عنوان شکل دیده می‌شوند همان اشیاء مورد توجه ما هستند. این بخش‌ها منسجم‌تر از زمینه و در جلوی آن دیده می‌شوند. این ابتدائی‌ترین نوع سازماندهی ادراکی است. شکل (شکل و زمینه وارون‌پذیر) نشان می‌دهد که سازماندهی شکل - زمینه می‌تواند وارون‌پذیر (reversible) باشد.
گلدان وارون‌پذیر نمونه‌ای از وارون‌پذیرین شکل و زمینه است. توجه کنید که بخش روشن (گلدان) یا بخش تیره (دو نیم‌رخ)، هر دو را می‌توان به‌صورت شکل یا زمینه ادراک کرد، ولی ادراک همزمان هر دو به‌صورت شکل یا به‌صورت زمینه غیرممکن است. این گلدان هدیه‌ای بود به ملکه الیزابت دوم در بیست و پنجمین سالگرد ازدواجش، و نیم‌رخ وی و پرنس فیلیپ را نشان می‌‌دهد.
اگر چند لحظه به این شکل نگاه کنید متوجه می‌شوید که می‌توان آن را هم به‌صورت گلدان دید و هم به‌صورت دو نیم‌رخ. بنابراین هر خط مرزی (contour) را می‌توان جزئی از این یا آن شیء دید. این امر نشان می‌ٔهد که سازمان شکل - زمینه، نه جزئی از محرک فیزیکی، بلکه حاصل عمل دستگاه ادراکی ما است. در شکل (بازار برده‌فروشان و تندیس پنهان نیم‌تنهٔ ولتر) اثر وارون‌پدیری پیچیده‌تری دیده می‌شود. (توجه کنید که در مورد حواسی به‌جز بینائی نیز به روابط شکل - زمینه برمی‌خوریم. برای مثال، می‌توان آواز پرنده‌ای را در زمینه‌ای از سر و صدای بیرون، یا نغمهٔ ویولن را در زمینهٔ نوای هماهنگ بقیهٔ ارکستر شنید).
در مرکز این تابلوی نقاشی اثر سالوادور دالی (۱۹۴۰) تصویر وارون‌پذیری هست. پدیدهٔ وارونگی سبب می‌شود تصویر دو راهبه که زیر طاقی ایستاده‌اند جای خود را به تندیس نیم‌تنهٔ ولتر بدهد.
   گروه‌بندی اشیاء
ما نه تنها اشیاء را در زمینه می‌بینیم، بلکه گروه‌بندی خاصی را نیز در اشیاء هم‌جوار مشاهده می‌کنیم. حتی طرح‌های ساده‌ای شامل چند خط یا نقطه را نیز به‌صورت گروه‌بندی شده می‌بینیم. بسیاری از افراد، بخش فوقانی شکل گروه‌بندی ادراکی را به‌صورت سه جفت خط، همراه با یک خط اضافی در سمت راست می‌بینند، اما ملاحظه می‌کنید که می‌توانیم همین شکل را به‌صورت سه جفت خط در سمت راست با یک خط اضافیه در سمت چپ ببینیم. همان‌طور که در بخش پائین شکل می‌بینید مختصر تغییری در خط‌ها سبب می‌شود ما گروه‌بندی دوم را ادراک کنیم.
روانشناسان گشتالتی برای گروه‌بندی چند عامل تعیین‌کننده برشمرده‌اند. یکی از آنها مجاورت (proximity) است: عناصری که مجاور هم قرار دارند معمولاً با هم گروه‌بندی می‌شوند. این اصل، گروه‌بندی مرجح در بخش فوقانی (شکل گروه‌بندی ادراکی را تبیین می‌کند. دیگری اصل تکمیل (closure) است، یعنی تمایل آدمی به گروه‌بندی عناصر به‌منظور تکمیل شکل‌های ناقص. این اصل می‌تواند گروه‌بندی مرجح در بخش تحتانی (شکل گروه‌بندی ادراکی) را تبیین کند. در اینجا، اصل تکمیل، عاملی نیرومندتر از اصل مجاورت است.
بسیاری از عوامل تعیین‌کنندهٔ گروه‌بندی را نخستین‌بار ماکس‌ورتایمر (Max Wertheimer) (۱۹۱۲)، بنیانگذار روانشناسی گشتالت، مطرح کرد. در سال‌های اخیر، پژوهشگران ثابت کرده‌اند که روش‌های مختلف گروه‌بندی اثرهای بارزی بر عملکرد ادراکی دارند. در یک سلسله آزمایش، در هر کوشش تصویری عرضه می‌شد (شکل گروه‌بندی براساس مجاورت) و آزمودنی‌ها می‌بایستی هرچه سریعتر بگویند که آیا در آن تصویر حرف هدف (target) و (T یا F) وجود دارد یا نه. در کوشش‌هائی که حرف هدف ارائه شده بود، آزمودنی‌ها وقتی سریعتر پاسخ می‌دادند که حرف هدف تاحدودی از حروف دیگر فاصله داشت (مانند بخش فوقانی در شکل گروه‌بندی براساس مجاورت). در مواردی‌که حرف هدف به دیگر حروف نزدیکتر بود (مانند بخش پائینی شکل گروه‌بندی بر اساس مجاورت) اصل مجاورت موجب می‌شد که حرف هدف با حروف غیرهدف گروه‌بندی شود، و درنتیجه زمان تشخیص آن طولانی‌تر می‌شد.
یکی دیگر از عوامل تعیین‌کنندهٔ گروه‌بندی، که باید به آن اشاره کنیم، شباهت (similarity) است، یعنی گرایش به قرار دادن اشیاء شبیه به‌هم در یک گروه. اگر در قسمت پائین شکل گروه‌بندی براساس مجاورت، به‌جای T، حرف O می‌بود، کمتر احتمال داشت که آزمودنی‌ها آن را با غیرهدف‌ها در یک گروه قرار دهند، زیرا شباهت حرف O به حروف غیرهدف بسیار کم است.
گرچه گروه‌بندی ادراکی، عمدتاً در ادراک بینائی بررسی شده است، اما عوامل تعیین‌کنندهٔ آن در شنوائی نیز دخالت دارند. عامل مجاورت، آشکارا در شنوائی نیز در کار است (البته مجاورت زمانی و نه مجاورت مکانی): چهار ضربهٔ طبل با وقفه‌ای بین ضربهٔ دوم و سوم، به‌عنوان دو جفت ضربه شنیده می‌شوند. ثابت شده که مشابهت و تکمیل، نقش مهمی نیز در شنیدن نت‌ها و محرک‌های پیچیده‌تر به‌عهده دارند (برگمن - Bergman و ریدنیکی - Reidnicky در ۱۹۷۵).
تحقیق در گروه‌بندی ادراکی تنها گوشه‌ای از سهم روانشناسان گشتالتی در دانش‌امروزی ما دربارهٔ ادراک است.


همچنین مشاهده کنید