پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

کنار گذاشتن محدودیت‌های آگاهانه


   عوامل روانی چاقی
گرچه عوامل فیزیولوژیائی از قبیل فرایند تنظیم چربی و میزان سوخت و ساز از عوامل مهم در تعیین وزن بدن هستند، تردیدی نیست که پرخوری دوره‌ای نیز می‌تواند موجب چاقی شود. اما نخست باید دید در رفتار غذائی افرادی که سعی دارند وزن خود را کم کنند، چه عوامل روانی دست‌اندرکار است.
   کنار گذاشتن محدودیت‌های آگاهانه
بعضی افراد به این خاطر چاق می‌مانند که همراه با برنامه‌ی لاغری به پرخوری دوره‌ای دست می‌زنند. برای مثال، مرد چاقی برنامهٔ لاغری دو روزه‌ٔ خود را قطع می‌کند و آنقدر پرخوری می‌کند که میزان کالری مصرفی وی به حدی فراتر از زمان قبل از برنامه‌ی لاغری می‌رسد. چون برنامه‌ٔ لاغری نوعی محدودیت آگاهانه بوده، کنار گذاشتن این محدودیت، سبب افزایش مصرف کالری شده است.
پژوهشگران برای فهم دقیق‌تر نقش محدودیت‌های آگاهانه، پرسشنامه‌ای تنظیم کرده‌اند حاوی سؤالاتی در مورد برنامه‌ی غذائی، تغییرات وزن بدن از گذشته تا حال، و اشتغال ذهنی با مسئله‌ی غذا خوردن (نمونه‌ی سئوال‌های پرسشنامه: هر چند وقت یک‌بار برنامه‌ی لاغری دارید؟ آیا پیش دیگران به اندازه غذا می‌خورید، اما وقتی تنها هستید پرخوری می‌کنید؟). نتایج نشان داده که تقریباً همه‌ٔ افراد را ـ چه لاغر، چه متناسب، یا چاق ـ می‌توان در دو طبقه جای داد: کسانی که آگاهانه مقدار غذای خود را محدود می‌کنند و کسانی که محدود نمی‌کنند. به‌علاوه، صرف‌نظر از وزن بدن، از لحاظ رفتار غذائی، افراد خویشتن‌دار بیشتر از افراد ناخویشتن‌دار، شبیه افراد چاق هستند (رادرمن Ruderman ،۱۹۸۶؛ هرمن ـ Herman و پولیوی Polivy ،۱۹۸۰). در یک بررسی آزمایشگاهی نشان داده‌اند که کنار گذاشتن خویشتن‌داری در غذا خوردن چه پیامدهائی دارد. در این بررسی از افراد خویشتن‌دار و ناخویشتن‌دار در غذا خوردن خواسته شد یا یک شیرینی خامه‌ای بخورند یا دو شیرینی خامه‌ای، و یا هیچ. بعد از آنها دعوت شد نمونه‌هائی از انواع بستنی را بچشند و هر قدر مایلند بستنی بخورند. ناخویشتن‌داران هر چه بیشتر نان خامه‌ای خورده بودند به‌همان نسبت بستنی کمتری خوردند، اما افراد خویشتن‌دار در غذا پس از صرف دو نان خامه‌ای، بیشتر بستنی خوردند تا افرادی که یک نان خامه‌ای خورده یا اصلاً نان خامه‌ای نخورده بودند. بنابراین خویشتن‌داران که سعی دارند میل طبیعی خود را به خوردن غذا نادیده بگیرند، در عین حال ممکن است احساس سیری را نیز که پیام‌دهنده‌ی خودداری از غذا خوردن است، نادیده بگیرند.
   برانگیختگی هیجانی
اغلب افراد چاق می‌گویند در مواقع احساس اضطراب یا تنش بیشتر غذا می‌خورند. آزمایش‌ها نیز این نکته را تأیید می‌کند. آزمودنی‌های پراضطراب بیشتر غذا می‌خورند، حال آنکه آزمودنی‌های میان وزن در موقعیت‌های کم‌اضطراب بیشتر می‌خوردند (مک‌کنا McKenna ،۱۹۷۲). پژوهش‌های دیگر نشان می‌دهد که ظاهراً هر نوع فعال شدگی هیجانی، مصرف غذای بعضی افراد چاق را افزایش می‌دهد. در پژوهشی، گروهی از افراد سنگین‌وزن و میان‌وزن، چهار فیلم مختلف را در چهار جلسه‌ی مستقل تماشا کردند. سه فیلم هیجان‌های مختلفی را برمی‌انگیخت: یکی غم‌انگیز، دومی خنده‌دار و سومی شهوانی بود. فیلم چهارم ماجرای سفری کسل کننده را نشان می‌داد. پس از تماشای هر فیلم از آزمودنی‌ها خواستند چند نوع بیسکویت شور را بچشند و نظرشان را راجع به آنها بگویند. مقدار بیسکویتی که آزمودنی‌های چاق پس از تماشا هر یک از سه فیلم هیجان‌انگیز خوردند بسیار بیشتر از آن بود که پس از تماشای فیلم کسل‌کننده خوردند. افراد میان‌وزن صرف‌نظر از نوع فیلمی که دیده بودند به یک اندازه بیسکویت خوردند (وایت White ،۱۹۹۷).
در حیوان‌ها نیز دیده می‌شود که تنش هیجانی می‌تواند محرک خوردن شود، و این شاید بدان معنی است که تنش می‌تواند دستگاه‌های بنیادی مغز را فعال سازد و این فعال شدگی در برخی شرایط به پرخوری بینجامد (رولند ـ Rowland و انتلمن Antelman ،۱۹۷۶).
   پاسخ‌دهی به نشانه‌های بیرونی
افراد چاق در مقایسه با کسانی که وزن طبیعی دارند ممکن است به نشانه‌های بیرونی گرسنگی (منظره، بو و طعم غذا) حساسیت بیشتر، و به نشانه‌های درونی گرسنگی (از قبیل پیام‌های سیری روده‌ها) حساسیت کمتری داشته باشند. در پژوهشی تأثیر طعم بر رفتار غذا خوردن افراد سنگین‌وزن و سبک‌وزن بررسی شد. در این تحقیق به آزمودنی‌ها اجازه دادند هر قدر مایلند بستنی وانیلی بخورند و بعد کیفیت آن را درجه‌بندی کنند. به برخی آزمودنی‌ها بستنی خامه‌ای گران قیمتی دادند و به بقیه بستنی ارزان‌قیمتی که مقداری گنه‌گنه به آن زده بودند (نمودار تأثیر کیفیت غذا بر میزان غذا خوردن در گروه‌های سنگین‌وزن و سبک‌وزن). رابطه‌ی درجه‌بندی کیفیت بستنی را با میزان خوردن آن نشان می‌دهد. افراد چاق وقتی به کیفیت بستنی درجه 'عالی' در مقایسه با درجه‌ی 'بد' می‌دادند، بیشتر بستنی می‌خوردند، اما در افراد لاغر میزان صرف بستنی کمتر تحت‌تأثیر طعم بستنی بود. پژوهش‌های دیگر حاکی از آن است که گرچه اشخاص از حیث برون‌نگری (externality) (حساسیت به نشانه‌های برونی) با هم متفاوتند، به‌هیچ وجه نمی‌توان گفت که همهٔ‌ افراد چاق، برون‌نگرند، یا همه‌ٔ افراد برون‌نگر چاق هستند، بلکه در هر طبقه وزنی، افراد برون‌نگر و درون‌نگر وجود دارد و فقط همبستگی متوسط بین میزان برون‌نگری و چاق وجود دارد (رودین، ۱۹۸۱).
   برنامه لاغری
برنامه‌ی لاغری و نقطه‌ٔ تنظیم. استفاده از داروهای لاغری می‌تواند پیامدهای مختلفی داشته باشد. داروئی ممکن است مستقیماً اشتها را کور کند و احساس گرسنگی را تقلیل دهد. داروئی دیگر، مثلاً فن‌فلورامین، به‌جای کور کردن اشتها ممکن است نقطه‌ٔ تنظیم وزن بدن را پائین بیاورید. (استانکارد Stunkard ،۱۹۸۲). در این موارد تا وقتی وزن بدن بیش از نقطه‌ی تنظیم 'کاهش یافته' باشد، دارو اثری شبیه فرونشاندن مستقیم اشتها دارد. همین‌که وزن بدن به پائین‌تر از نقطه‌ی تنظیم برسد، اشتها به حد لازم برای حفظ وزن بدن افزایش می‌یابد. به محض اینکه مصرف دارو قطع شود، نقطه‌ی تنظیم به سطح پیشین باز می‌گردد و شخص وزنی را که از دست داده بود دوباره به‌دست می‌آورد. نکتهٔ آخر اینکه برخی داروها از قبیل نیکوتین می‌توانند از این راه به کاهش وزن کمک کنند که میزان سوخت و ساز یاخته‌ها را به سطحی حتی فراتر از میزان دوره‌ٔ استراحت برسانند.
یکی از دلایل استقبال روانشناسان از فرضیه‌ی نقطه‌ٔ تنظیم این است که در انسان‌ها و حیوان‌های فربه پس از قطع برنامهٔ غذائی، گرایشی به بازگشت به وزن سابق دیده می‌شود. برخلاف آنچه در مورد بچه موش‌ها گفته شد، حتی برداشتن ذخایر چربی موش‌های بالغ به‌ روش مکش چربی (Liposuction) هم اثر چندان پایداری در کاهش وزن آنها ندارد و چربی باز در جای دیگری از بدن حیوان جمع می‌شود. در مورد بزرگسالان چاق نیز که روش مکش در موردشان اجرا شده، همین نتیجه به‌دست آمده است (وگت ـ Vogt) و (بلوسیو Belluscio ،۱۹۸۷). به اعتقاد برخی پژوهشگران، همین‌که بافت چربی به حد سطوح بزرگسالی رسید، در همان سطح باقی می‌ماند، و از این مرحله به بعد، مغز تغییرات همین سطح چربی بدن را ردیابی می‌کند و به تبع آن بر احساس گرسنگی تأثیر می‌گذارد (ویگل Weigle ،۱۹۹۴). برای مثال اخیراً یک 'ژن چاقی' در موش‌ها کشف شده که تصور می‌رود حاوی رمز ژنتیکی توانائی یاخته‌های چربی در تولید نوعی پیام سیری (satiety signal) از نوع شیمیائی باشد (ژانگ ـ Zhang و همکاران، ۱۹۹۴). موش‌هائی که فاقد این ژن باشند، چاق می‌شوند. معمولاً هر چه چربی بیشتر باشد، پیام‌های سیری بیشتری در خون رها می‌شود. هنوز معلوم نیست که چاقی آدمیان نیز ناشی از اختلال در عامل یا ژن سیری باشد. اما فرض ثابت ماندن سطح ذخیره‌ٔ چربی می‌تواند توضیحی باشد از اینکه چرا بعضی افراد پس از کاهش وزن خود با رژیم غذائی نمی‌توانند وزن خود را در حد کاهش یافته حفظ کنند و دوباره چاق نشوند.
خلاصهٔ کلام اینکه، ژن‌ها از راه‌های گوناگونی می‌توانند سبب افزایش زیاده از حد وزن شوند، از جمله از طریق فزونی یا بزرگی یاخته‌های چربی، بالا بودن نقطه‌ٔ تنظیم، و پائین بودن میزان سوخت و ساز.


همچنین مشاهده کنید