|
|
تأثیر هورمونها بر میل و برانگیختگی جنسی
|
|
هورمونها چه نقشی در برانگیختگی و میل جنسی بزرگسالان برعهده دارند؟ در انواع دیگر موجودات، برانگیختگی جنسی رابطهٔ تنگاتنگی با تغییرات سطح هورمونی دارد، اما در آدمیان نقش هورمونها کمتر است. یکی از روشهای سنجش دخالت هورمونها در برانگیختگی جنسی، بررسی اثرات برداشتن غدههای جنسی یعنی تخمدانها یا بیضهها است که غدهبرداری (gonadectomy) نامیده میشود (در مردها برداشتن بیضهها اختهسازی ـ castration نام دارد). در پژوهش باگونههای پائینتر جانوری (از جمله موشها و خوکچههای هندی)، اختهسازی به کاهش سریع و سرانجام به زوال فعالیت جنسی منجر میشود. البته پژوهشهای کنترل شده در مورد آدمیان انجام نشده است. در عوض، روانشناسان به مشاهدات خود دربارۀ مردانی تکیه میکنند که به بیماریهای سخت (مثلاً سرطان بیضه) مبتلا هستند و تحت اختهسازی شیمیائی (با تزریق هورمونهای مصنوعی برای متوقف ساختن مصرف آندروژن) قرار گرفتهاند. این پژوهشها عمدتاً نشان میدهند که در شرایط فوق بعضی مردها میل جنسی را از دست میدهند، در حالیکه در برخی دیگر زندگی جنسی عادی ادامه مییابد (واکر، Walker ،۱۹۷۸؛ مانی، وایده کینگ، Weideking، واکر، و گین، Gain ،۱۹۷۶). بهنظر میرسد آندروژن فقط در بعضی موارد بر میل جنسی اثر میگذارد.
|
|
راهی دیگر برای اندازهگیری دخالت هورمونها در میل جنسی و برانگیختگی در مردها، بررسی رابطهٔ نوسان مقدار هورمون با میل جنسی است. مثلاً، وقتی میزان ترشح تستوسترون در مردی زیاد باشد آیا او بیشتر احساس برانگیختگی جنسی میکند؟ در این مورد عقیده بر این است که میزان تستوسترون ممکن است تأثیری بر عملکرد جنسی مثلاً نعوظ نداشته باشد، اما میل جنسی را افزایش دهد. مثلاً بهصورت تخیلات جنسی (دیویدسون، Davidson ،۱۹۸۸). اما بهنظر میرسد تعیین کنندهٔ عمدهٔ میل جنسی در مردها، عوامل هیجانی باشد. مثلاً میبینیم که در مورد مردها (و نیز زنان)، شایعترین علت کمبود میل جنسی در زوجهای طالب درمان جنسی، تعارضهای زناشوئی است (گلمن، Goleman ،۱۹۸۸).
|
|
میل جنسی زنان حتی کمتر از مردان تحتتأثیر هورمونها است، در حالیکه در غیرنخستیها (nonprimates) رفتار جنسی ماده وابستگی زیادی به هورمون جنسی دارد. بهجز آدمی، در همهٔ جانوران برداشتن تخمدانها منجر به قطع فعالیت جنسی میشود، به این معنا که مادهٔ اخته از پذیرش نر باز میایستد و معمولاً در مقابل پیشرویهای جنسی او مقاومت میکند. در این میان تنها استثناء جنس مادینهٔ آدمی است که پس از یائسگی (متوقف شدن کارکرد تخمدانها) نیز در اغلب موارد میل جنسی او کاهش نمییابد. در حقیقت، بعضی از زنها پس از یائسگی علاقهٔ بیشتری بهرابطهٔ جنسی نشان میدهند، شاید به این دلیل که دیگر بیمی از آبستنی ندارند. شواهدی حاکی از آن است که وجود مقادر ناچیزی از هورمونهای جنسی در دستگاه گردش خون زنان، میل جنسی آنان را افزایش میدهد (شروین، Sherwin ،۱۹۸۸). اما مقدار لازم برای تحریک میل جنسی معمولاً چندان اندک است که در اکثر زنان بسیار بیشتر از آن تولید میشود و در نتیجه گمان میرود این عامل چندان تأثیری بر میل جنسی نداشته باشد.
|
|
بررسیهائی در زمینهٔ رابطهٔ نوسان هورمونی با برانگیختگی جنسی مادهها در دورهٔ پیش از یائسگی، نتایج مشابهی بهدست داده است: تغییرات عادی هورمونی، نقشی اساسی در برانگیختگی جنسی جانوران دیگر دارد، اما نه در انسانها. در پستانداران ماده، مقدار هورمونها بهصورت دورهای همراه با تغییراتی در باروری حیوان، نوسان دارد. در بخش اول چرخهای باروری پستانداران (زمانیکه تخمکها برای باروری آماده میشود) تخمدانها استروژن ترشح میکنند که زهدان برای پذیرش جنین آماده میسازد و ضمناً تمایل جنسی را برمیانگیزد. پس از آنکه تخمکگذاری انجام شد، هم پروژسترون ترشح میشود و هم استروِژن ضمناً تمایل جنسی را برمیانگیزد. پس از آنکه تخمکگذاری انجام شد، هم پروژسترون ترشح میشود و هم استروژن. بهدنبال این چرخهٔ باروری یا گشنخواهی (فحل، estrous eyele)، تغییراتی در انگیزش جنسی بیشتر گونههای پستانداران روی میدهد. اکثر حیوانهای ماده فقط در دورهٔ تخمکگذاری پذیرای پیشرویهای جنسی نر هستند، یعنی زمانیکه میزان استروژن به بیشترین حد آن در طول چرخه میرسد، اما در میان نخستیها فعالیت جنسی نر کمتر تحتتأثیر چرخهی باروری (گشنخواهی) است. میمونها، بوزینهها و شمپانزههای ماده در هر زمانی طی این چرخه جفتگیری میکنند، هر چند بیشترین فعالیت جنسی باز هم در دورهٔ تخمکگذاری دیده میشود. بهنظر میرسد در زنان، میل و برانگیختگی جنسی به میزان بسیار کمتر تحتتأثیر دورهٔ باروری بوده و بیشتر تحتتأثیر عوامل اجتماعی و عاطفی است.
|
|
بهطور کلی از مهرهداران پست به عالی، میزان نظارت هورمونها بر رفتار جنسی بزرگسالان کاهش مییابد. با وجود این، حتی در آدمیان نیز بهنظر میرسد برخی نظارتهای هورمونی وجود داشته باشد که نمونهای آن رابطهٔ بین تستوسترون و میل جنسی در مردها است.
|
|
هورمونهای جنسی، بهویژه آندروژنها، در انگیزش جنسی دخالت دارند. این پدیده که بهویژه در مردان بارزتر است، نخستین پژوهشگران مسئله را به این ترتیب فرضیه سوق داد که ممکن است سطح آندروژن یا تستوسترون در مرد همجنسخواه نسبت به مرد دگرجنسخواه، پائینتر باشد. اما این فرضیه تأیید نشد زیرا در بیشتر پژوهشها در این زمینه تفاوتی بین دو گروه نبود، و در مواردی هم که به تفاوتی برخوردند معلوم شد نتوانستهاند اثر برخی عوامل کاهندهٔ سطح آندروژن نظیر استرس یا مصرف تفریحی دارو را کنترل کنند. علاوه بر این، وقتی به مردهای همجنسخواه تستوسترون داده شد، انگیزش جنسی آنان افزایش یافت (مثل همهٔ مردها) اما گرایش جنسی آنان تغییر نکرد.
|
|
با توجه به نقش هورمونها در رشد دورهٔ جنینی، فرضیهٔ هورمونی متفاوتی دربارۀ گرایش جنسی مطرح شد. برپایهٔ پژوهشی با موشها که نشان داده بود تستوسترون دورهٔ جنینی مغز را 'نرینه' میسازد و بعدها بر پاسخهای جفتگیری شبهنرینهٔ آنان اثر میگذارد، بعضی پژوهشگران این فرضیه را عنوان کردند که مردانی که در مرحلهٔ حساسی از رشد جنینی، سطح تستوسترون در آنها جنینهای مادینهای که بیش از حد متعارف تستوسترون دریافت دارند احتمالاً در بزرگسالی اندکی گرایش همجنسخواهانه خواهند داشت (الیس، Ellis و ایمس، Ames ،۱۹۸۷).
|
|
بررسی فرضیههای مربوط به اثر هورمونهای پیش از تولد در آدمیان دشوار است، چون بهعلت خطاهای روششناختی نمیتوان براساس این قبیل بررسیها به نتیجهگیریهای قاطع دست زد (ادکینز ـ ریگان، Adkins-Regan ،۱۹۸۸؛ ارهارد و مییر ـ بالبورگ، Meyer-Bahlburg ،۱۹۸۱). برای مثال، در تحقیق معروفی، دخترانی که در دورهٔ جنینی مقادیر بسیار زیاد تستوسترون دریافت کرده بودند، بررسی شدند. این دختران که با آلت تناسلی مبهم بهدنیا آمده بودند، بلافاصله پس از تولد تحت جراحی قرار گرفته، و نقصشان اصلاح شده بود. در مصاحبهای در اواسط دورهٔ کودکی، گزارش دختران و مادرانشان حاکی از آن بود که این دختران بیشتر از دختران گروه گواه، رفتار پسرانه داشتند (مانی و ارهارد، ۱۹۷۲) و در اوایل بزرگسالی تخیلات جنسی بیشتری در ارتباط با همجنسان خود گزارش میکردند (مانی، شوارتز و لوویس، ۱۹۸۴). در تفسیر این نتایج غالباً گفته میشود که تستوسترون مغز دختران را در دورهی جنینی 'نرینه' ساخته بود.
|
|
نتایج فوق را بهگونهٔ دیگری نیز میتوان تفسیر کرد. برای مثال، این دختران تحت درمان با کورتیزون نیز بودند و این خود میتوانست آنان را از نظر جسمانی فعالتر، و در نتیجه، پسرانهتر سازد. این امر ممکن است بر تعامل آنان با دیگر دختران، پسران، و بزرگسالان تأثیر گذاشته و احتمالاً سبب شده باشد دیگران نیز با آنان بهگونهٔ دیگری رفتار کنند. به این علت و دلایل دیگر، نمیتوان گفت نتایج این بررسی حاکی از پیوند مستقیم بین هورمونهای پیش از تولد و گرایشهای جنسی در دورهٔ بزرگسالی است.
|
|
مشکلات روششناختی مشابهی نیز، تفسیر دیگر یافتههای مربوط بهفرضیههای هورمونی پیش از تولد را مشکل میسازد. برای مثال، گزارش شده بود که هیپوتالاموس مردان همجنسخواه از نظر ساختاری تفاوت مختصری با مردان دگرجنسخواه دارد (لهوی، LeVay ،۱۹۹۳، ۱۹۹۱). همانطور که قبلاً گفتیم هیپوتالاموس بخشی از مغز است که رابطهٔ نزدیکی با هورمونهای جنسی و رفتار جنسی دارد. اما یافتهٔ فوق از بررسی مغز مردانی بهدست آمده بود که همه بر اثر ابتلا به ایدز مرده بودند، در حالیکه در مورد بیشتر افراد گروه گواه ـ مردان دگرجنسخواه ـ چنین نبود. ما نمیدانیم که فرایند بیماری ایدز بر کالبدشناسی اثر میگذارد یا نه، اما شواهدی حاکی از آن است که ایدز احتمالاً تفاوتهای ساختاری ایجاد نمیکند (لهوی، ۱۹۹۳).
|