پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

دیدگاه یکپارچه از شخصیت


در آنچه گذشت به چند شیوهٔ نظریه‌پردازی در زمینهٔ شخصیت نظر انداختیم. هر یک از رویکردها چگونگی رشد خصوصیات فرد و تعامل آنها با شرایط محیطی را تعیین رفتار، به طریقی توضیح داده‌اند. اما بهترین دیدگاه برای نگریستن به شخصیت، یعنی به‌دست آوردن تصویر یکپارچه‌ای از یک شخص کدام است؟ روانشناسان کوشش دارند به این سؤال پاسخ دهند. رشتهٔ روانشناسی شخصیت دورهٔ انتقالی پرتحولی را از سر می‌گذارند. آشکار است که هیچ نظریهٔ ساده‌نگری برای تبیین شخصیت کفایت نمی‌کند و روند جاری در جهت تلفیق رویکردهای مختلف سیر می‌کند.
در سنجش اهمیت نسبی تفاوت‌های فردی و شرایط محیطی در تعیین رفتار، بهتر است موقعیت‌ها را در نقش فراهم‌آورندهٔ اطلاعات در نظر آوریم، اطلاعاتی که شخص برحسب توانائی‌ها و تجارب گذشته‌اش آنها را تفسیر می‌کند و یا براساس آنها عملی انجام می‌دهد. بعضی موقعیت‌ها نیزومند هستند. در رانندگی چراغ قرمز سبب می‌شود که اکثر رانندگان بایستند؛ آنها معنای آن را می‌فهمند، انگیزهٔ اطاعت از آن را دارند و با دیدن آن می‌توانند متوقف شوند. بر این اساس، پیش‌بینی تعداد کسانی‌که پاسخ همسانی به چراغ قرمز راهنمائی می‌دهند، پیش‌بینی موفقیت‌آمیز خواهد بود. بعضی موقعیت‌ها هم ضعیف‌ هستند. اگر معلم نقاشی یک نقاسی انتزاعی (آبستره ـ abstract) به دانش‌آموزان نشان دهد و از آنها بخواهد که دربارهٔ معنای آن اظهارنظر کنند باید انتظار پاسخ‌های متنوعی را داشته باشد. چنین تابلوئی برای همهٔ بینندگان معنای همسانی ندارد و در مورد پاسخ مطلوب هیچ معیار همگانی نمی‌توان تعیین کرد. در موقعیت‌های ضعیف، تفاوت‌های فردی بیش از محرک‌ها تعیین‌کنندهٔ رفتار هستند.
تحقیقات جاری در مورد شخصیت بر فرایندهای شناختی تأکید بیشتری دارند و می‌کوشند آنها را به جنبه‌های دیگر شخصیت هماهنگ سازند. افراد از لحاظ توانائی‌های شناختی، یعنی شیوهٔ درک رویدادها و رمزگردانی آنها در حافظه و نیز روش‌های حل مسئله تفاوت‌هائی با هم دارند. سنت بر این است که از توانائی‌های شناختی و شخصیت به‌طور جداگانه بحث شود و اگرچه ما در مبحث حاضر چنین کرده‌ایم. اما واقعیت این است که ارتباط متقابل نزدیکی بین آنها وجود دارد. برای مثال، تحقیقات نشان می‌دهد که شیوهٔ افراد در طبقه‌بندی اشیاء و رویدادها به خصوصیات شخصیت آنان بستگی دارد. افرادی که طبقات گسترده به‌کار می‌برند در برابر تجربه‌ها پذیراتر و انعطاف‌پذیرتر از کسانی هستند که طبقات آنها محرک‌های کمتری را در برمی‌گیرد (بلاک و همکاران، ۱۹۸۱). احتمالاً در پرتو پژوهش‌های آینده تعریف شخصیت گسترده‌تر خواهد شد تا عوامل شناختی و به‌ویژه انواع فرآیندهای شناختی را نیز دربربگیرد که فرد برای مسئله‌گشائی و برخورد با موقعیت‌های جدید به‌کار می‌برد.
زمینهٔ دیگری که رفته‌رفته به‌صورت بخش مهمی از نظریهٔ شخصیت درمی‌آید تعامل‌های اجتماعی است. در غالب موقعیت‌ها اشخاص دیگر بخش مهمی از موقعیت هستند، و رفتار آدمی در موقعیت‌های اجتماعی در واقع فرآیند مداومی از کنش‌های متقابل و دوسویه است. رفتار شما تعیین‌کنندهٔ چگونگی واکنش یک شخص دیگر است، و پاسخ او به نوبهٔ خود بر رفتار شما تأثیر می‌گذارد، و این وضع دائماً ادامه دارد. نقش‌های رسمی اجتماعی، برداشت‌هائی که از دیگران پیدا می‌کنیم و خصوصیاتی که به آنها نسبت می‌دهیم همه و همه اثرات مهمی بر رفتار ما دارند. این فرآیندهای اجتماعی ـ روانی را در مبحث رفتار اجتماعی فرد و نفوذ اجتماعی مورد بحث قرار می‌دهیم.


همچنین مشاهده کنید