جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

انواع مکانیسم‌های دفاعی


   انکار (denial)
هنگامی‌که یک واقعیت برونی بیش از آن ناگوار است که آدمی بتواند با آن رو در رو شود در آن صورت وی ممکن است وجود آن را انکار کند. پدر و مادر کودکی که دچار بیماری کشنده‌ای شده با وجود اطلاع کامل از نوع بیماری و پی‌آمدهای ناگزیر آن، ممکن است نپذیرند که وضع وی وخیم است. این پدر و مادر چون نمی‌توانند درد و رنج اطلاع از واقعیت را تحمل کنند دست‌کم برای مدتی به مکانیسم دفاعی انکار متوسل می‌شوند. شکل‌های خفیفی از انکار را در اشخاصی می‌بینیم که انتقادهای دیگران را نادیده می‌گیرند، توجهی به آزردگی دیگران ندارند، و یا با تمام شواهدی که حاکی از ولنگاری همسرشان است، بی‌اعتنا می‌مانند.
گاه ممکن است انکار یک واقعیت بهتر از رو در رو شدن با آن باشد. هنگام درگیری در یک بحران وخیم، آدمی از راه انکار، فرصت می‌یابد واقعیت‌های دردناک را به‌تدریج لمس کند. برای نمونه، اگر کسانی که دچار حملهٔ قلبی یا آسیب نخاعی می‌شوند وخامت وضع خود آگاهی کاملی داشته باشند، ممکن است به کلی امید از کف بدهند. امید آدمی را به‌کار و کوشش می‌کشاند. مطالعهٔ کسانی که دچار بیماری‌های کشنده هستند نشان می‌دهد که بسیاری از آنان ترس از مرگ یا امکان مردن خود را انکار می‌کنند. در بیشتر بیماران قلبی حتی مشاهدهٔ مرگ یک هم‌اتاقی که به دنبال حملهٔ قلبی روی داده، ترسی ایجاد نمی‌کند؛ آنها فکر نمی‌کنند که ممکن است خودشان هم به همین سرنوشت گرفتار شوند (هاکت ـ Hackett و قاسم Cassem، ۱۹۷۰).
نظامیانی که در جبهه بوده‌اند یا در دوران اسارت بلا‌تکلیف بوده‌اند، می‌گویند، که به یاری انکار امکان مرگ، توانسته‌اند دست به‌کار و کوشش بزنند. در این‌گونه موقعیت‌ها، مکانیسم‌ دفاعی انکار آشکارا به سازگاری فرد کمک می‌کند. از سوی دیگر انکار، برخی جنبه‌های منفی هم دارد؛ برای نمونه، آدمی را در جستجوی خدمات پزشکی و درمانی دچار تعلل و تأخیر می‌کند؛ مثلاً خانمی که غده‌ای در پستان دارد با انکار سرطانی بودن آن از مراجعه به پزشک سرباز می‌زند.
   واپس‌رانی (respression)
انکار یک واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید برونی؛ اما واپس‌رانی دفاعی است در برابر تهدید درونی. در واپس‌رانی، تکانه‌ها یا خاطره‌هائی که تهدید سختی دربردارند از میدان کار و کوشش یا حوزهٔ هشیار آگاهی آدمی بیرون رانده می‌شوند. فروید بر این باور بود که واپس‌رانی بعضی از تکانه‌های دورهٔ کودکی یک امر همگانی است. وی برای نمونه معتقد بود که همهٔ پسر‌بچه‌ها نسبت به مادرشان کشش جنسی و نسبت به پدرشان احساس رقابت و خصومت دارند (همان عقدهٔ ادیپ) و شخص این تکانه‌ها را واپس می‌راند تا خود را از نتایج رنج‌آوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگه دارد. در سال‌های بعد نیز ممکن است آدمی دست به واپس‌رانی احساسات و خاطره‌هائی بزند که به‌خاطر ناهمسازی با خود پنداره‌اش اضطراب انگیزند. به همین ترتیب امکان دارد که آدمی احساسات خصمانهٔ خود را نسبت به یک فرد محبوب، یا شکست‌های خود را از یاد ببرد.
واپس‌رانی با فرونشانی (suppression) فرق دارد. فرونشانی فرایند خویشتن‌داری سنجیده‌ای است در جهت کنترل تکانه‌ها و خواست‌های آدمی (و شاید حفظ آنها برای خود و حاشا کردن آنها نزد دیگران) و یا کنار نهادن موقت خاطره‌های دردناک به‌منظور تمرکز یافتن بر امر معینی. آدمی نسبت به افکار فرونشاندهٔ خود هشیار، اما نسبت به تکانه‌ها یا خاطره‌های واپس‌رانده‌اش ناهشیار است.
برخی از جنبه‌های واپس‌رانی را می‌توان در بیماران مبتلا به یادزدودگی (amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را می‌دانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچهٔ زندگانی این مرد را به کمک هیپنوتیسم و شیوه‌های دیگر بازسازی کردند و غالب خاطره‌هایش احیاء شد. معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه ‌مست می‌کند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگی‌اش، و سپس به شدت از این کار پشیمان می‌شود. یادزدودگی وی ناشی از این انگیزهٔ بود که می‌خواست آن تجربهٔ ناراحت‌کننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همهٔ رویدادهائی را که ممکن بود جریان سیاه‌مست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظه‌اش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهٔ مشروب‌خواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دوره‌ای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز به‌خاطر آن شرمگین بود.
این‌گونه شرح‌‌حال‌ها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعه‌آمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتش‌سوزی یا زمین‌لرزه) تأییدی است برای این نظر فروید که خاطره‌ها و تکانه‌های رنج‌آور به‌دست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته می‌شوند. از سوئی نیز اثبات وجود واپس‌رانی در آزمایشگاه دشوار است (هلمز ـ Holmes ،۱۹۷۴).
پژوهشگران نمی‌توانند افراد مورد آزمایش را با رویدادهائی روبه‌رو سازند که اضطراب شدیدی ایجاد می‌کند. با وجود این، شواهدی نشان می‌دهد که لغزش‌های گذرای حافظه بیشتر در مطالبی که بار هیجانی دارند دیده می‌شود تا در مطالب خنثی، و به یاد آوردن کلمه‌های خنثی ساده‌تر از به یادآوردن کلمه‌هائی است که برای فرد هیجان برانگیز است (لوبورسکی Luborsky و اسپنس Spence، ۱۹۷۸). احتمال دارد که کلمه‌های هیجان‌برانگیز در لحظهٔ بازیافت از حافظه اضطراب‌هائی را بیدار کنند که راه را براستفاده صحیح از نشانه‌های بازیافت می‌بندند.
وقتی واپس‌رانی کاملاً موفقیت‌آمیز باشد منجر به فراموشی کامل یعنی ناهشیاری کامل نسبت به انگیزهٔ‌ ناپذیرفتنی و رفتارهای ناشی از آن می‌شود. اما معمولاً واپس‌رانی‌ها کاملاً هم موفقیت‌آمیز نیست و تکانه‌ها راه‌های غیرمستقیمی پیدا کرده خود را نشان می‌دهند. فرد به کمک برخی مکانیسم‌های دفاعی به تکانه‌هائی که کمی واپس رانده شده‌اند ناهشیار باقی می‌ماند.
   واکنش وارونه (reaction formation)
مردم، گاه انگیزهٔ معینی را زیاده‌روی در گرویدن به یک انگیزهٔ متضاد، از خودشان پنهان می‌کنند. این‌گونه واکنش‌ها را واکنش‌های وارونه نامیده‌اند. برای نمونه، مادری که به‌خاطر دوست نداشتن فرزندش احساس گناه می‌کند ممکن است زیاده از اندازه به او بپردازد و به افراط از او مراقبت کند تا از این راه، هم کودک را نسبت به مهر و محبت خود مطمئن کند و هم به خود اطمینان خاطر بدهد که مادر خوبی است. در یک مورد، مادری که سعی داشت برای دخترش سنگ تمام بگذارد و به‌خاطر او از هیچ کاری کوتاهی نمی‌کرد، سر درنمی‌آورد که چرا این دختر آن همه حق‌ناشناسی می‌کند. این مادر با تحمل هزینهٔ گزافی دخترش را به کلاس پرخرج پیانو فرستاد و خودش هر روز در تمرین‌ها به او کمک کرد. گرچه این مادر خود را به نهایت مهربان می‌شمرد اما بسیار سختگیر بود و در واقع حالت خصمانه‌ای داشت؛ از احساس خصومت خودش آگاه نبود اما هنگامی‌که به آن پی‌برد، پذیرفت که در دورهٔ کودکی از درس‌های پیانو نفرت داشته است؛ در حالت هشیاری نقابی از مهربانی بر چهره داشت، اما به‌طور ناهشیار با دخترش ظالمانه رفتار می‌کرد. دختر نیز که به‌‌طور مبهم از چنین وضعی آگاهی یافته بود، نشانه‌های بیمارگونی بروز می‌داد که می‌بایستی با روش‌های روانشناختی درمان شود.
اینکه برخی افراد علیه فعالیت‌هائی مانند بدرفتاری با حیوانات یا هرزه‌نگاری(pornoraphy) مبارزه می‌کنند، شاید خودناشی از واکنش وارونه باشد. یعنی همان کسی که طرفدار سانسور هرزه‌نگاری است ممکن است خود شیفتهٔ چنین آثاری باشد. در چنین آدمی مبارزه با هرزه‌نگاری در واقع مبارزه‌ای است با شیفتگی خودش و اثبات 'در پاک و میرا' بودنش برای دیگران. ممکن است بعضی از مخالفان پرشور 'کالبدشکافی جانوران زنده ـ vivisectionism) چنان هراسی از گرایش خود به بدرفتاری با حیوانات داشته باشند که در برابر هرگونه نشانهٔ بدرفتاری دیگران با حیوان‌ها احساس تندی نشان دهند.
اگر در بعضی مردم واکنش وارونه وجود دارد این بدان معنا نیست که انگیزه‌های ظاهری هیچ‌گونه اعتباری ندارند. چنین نیست که همهٔ مصلحان را تکانه‌های پنهان با ناآشکار به عمل وا داشته باشد. باید با بهره‌کشی مبارزه کرد، و البته هستند مردمان علاقه‌مندی که کوشش‌های خود را صرف‌ چنین هدفی می‌کنند. غالباً می‌توان کسانی را که علیه تکانه‌های ناپذیرفتنی خود مبارزه می‌کنند از مصلحان علاقه‌مند به جامعه بازشناخت، چون گروه اول در مبارزاتشان راه افراط در پیش می‌گیرند و گه‌گاه دچار لغزش‌هائی می‌شوند که انگیزه‌های حقیقی آنها را آشکار می‌کند.


همچنین مشاهده کنید