جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اثرات سروصدا


آدمیان از راه‌های زیادی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. اما محیط فیزیکی نیز بر ما اثر می‌گذارد و شاخه‌ای از روانشناسی به‌نام روانشناسی محیط‌نگر (environmental psychology) به‌وجود آمده است که بنیانگذاران آن کسانی هستند که تأثیرات محیطی را مطالعه می‌کنند. یکی از موضوعات عمده که توجه روانشناسی محیط‌نگر را به خود معطوف داشته، اثرات روانشناختی زندگی در محیط‌های شهری پر سروصدا و پرجمعیت است.
   اثرات سروصدا
اینکه ما آرامش و سکوت را به سروصدا ترجیح می‌دهیم به‌طور کلی فرض نامعقولی نیست. با وجود این، بسیاری از ما تجربه را داشته‌ایم که خوابیدن در نواحی کوهستانی یا ییلاقی مستلزم مختصر سازگاری مجدّد بوده است زیرا که این مکان‌ها اصولاً بیش از حد ساکت بوده‌اند. چنین تجربه‌ای حاکی از آن است که آدمیان می‌توانند با طیف گسترده‌ای از سروصدا سازگار شوند. تحقیقات نیز مؤید این نظر است. مثلاً گلاس (Glass) و سینگر (Singer ـ ۱۹۷۲) آزمودنی‌ها را در معرض صداهای بسیار بلند ولی کوتاه‌مدت قرار دادند و توانائی آنها را در حل مسائل و نیز واکنش‌های فیزیولوژیائی آنها را به سروصدا اندازه گرفتند. صدا در آغاز بسیار مزاحم بود، اما پس از حدود ۴ دقیقه، عملکرد آزمودنی‌ها هم سطح عملکرد آزمودنی‌های گروه گواه شد که در معرض صدا قرار نگرفته بودند. انگیختگی فیزیولوژیائی آنها نیز به سرعت کاهش یافت و به سطح انگیختگی گروه گواه رسید.
اما برای سازگار شدن هم حدی وجود دارد و اگر شخص مجبور شود که بر بیش از یک تکلیف متمرکز شود، صدای بلند مزاحمت بیشتری ایجاد می‌کند. مثلاً، در یک آزمایش وقتی از آزمودنی‌ها خواسته شد که همزمان سه عقربه را تنظیم کنند (کاری شبیه کار خلبان هواپیما یا مسئول کنترل ترافیک هوائی) اختلال بیشتری در عملکرد آنها مشاهده شد (برود بنت 'Broadbent' ، سال ۱۹۵۷). به همین ترتیب، اما وقتی از او خواسته شد که همراه با تعقیب خط سلسله اعدادی را تکرار کند، صدا موجب اختلال عملکرد او شد (فینکل من 'Finkelman' و گلاس ۱۹۷۰).
مهم‌ترین یافته حاصل از تحقیقات مربوط به سر و صدا شاید این باشد که پیش‌بینی‌پذیری صدا عامل مهم‌تری است تا شدت آن. توانائی ما برای سازگاری با صدای مداوم ولی شدید، بیشتر است تا برای کار کردن در شرایطی که به‌طور غیرقابل پیش‌بینی در معرض صدا قرار گیریم. در آزمایش گلاس و سینگر که در آن آزمودنی‌ها ضمن کار کردن روی تکالیف به‌طور منقطع در معرض صدا قرار می‌گرفتند این صداها را برخی شدید و برخی دیگر ضعیف گزارش کردند. برای یک دسته آزمودنی فاصله بین صداها یک دقیقه (صدای قابل پیش‌بینی) و برای دسته دیگر به همان مدت منتها در فواصل زمانی تصادفی ارائه می‌شد (صدای غیرقابل پیش‌بینی). آزمودنی‌ها گزارش کردند که صداهای قابل پیش‌بینی و غیرقابل پیش‌بینی به یک اندازه مزاحم هستند و عملکرد همه آنها در شرایط ارائه صدا تقریباً یکسان بود. اما وقتی آزمودنی‌ها خواسته شد نوشته‌ای را در شرایط بدون صدای مزاحم با اصل مقابله کنند، موقعیت‌های مختلف ارائه صدا پس اثرهای (aftereffects) کاملاً متفاوتی داشت. همانطور که جدول (خطاهای مقابله و سروصدا) نشان می‌دهد، صدای غیرقابل پیش‌بینی در مقایسه با صدای قابل پیش‌بینی، در تکلیف بعدی یعنی کار مقابله، موجب خطاهای بیشتری شد. همچنین، صدای ملایم قابل پیش‌بینی عملاً در این تکلیف اندکی خطاهای بیشتری را سبب شد تا صدای بلند قابل پیش‌بینی.
  جدول خطاهای مقابله و سر و صدا
صدای غیرقابل پیش‌بینی صدای قابل پیش‌بینی میانگین
صدای بلند ۴۰/۱ ۳۱/۸ ۳۵/۹
صدای ملایم ۳۶/۷ ۲۷/۴ ۳۲/۱
میانگین ۳۸/۴ ۲۹/۶
این جدول تعداد خطاهای مقابله را در وضعیت فقدان صدای مراحم به‌وسیله چهار گروه آزمودنی که پیش از آن در معرض صدای بلند یا ملایم قابل پیش‌بینی یا غیرقابل پیش‌بینی قرار گرفته بودند، نشان می‌دهد. پیش‌بینی‌پذیری صدا عامل مؤثرتری در تعداد خطاها بود تا شدت صدا. (اقتباس از گلاس و سینگر، ۱۹۷۲).
ظاهراً صدای پیش‌بینی خستگی بیشتری را سبب می‌شود تا صدای قابل پیش‌بینی، اما اثر این خستگی مدتی بعد ظاهر می‌شود.
پیش‌بینی‌پذیری تنها متغیّری نیست که اثرات منفی صدا را کم می‌کند یا از بین می‌برد. عامل دیگر کنترل‌پذیری صدا است. اطلاع شخص از اینکه می‌تواند صدا را کنترل کند ظاهراً هم اثرات منفی صدا را در زمان ارائه آن و هم اثرهای بعدی آن را از بین می‌برد. این امر حتی در مواردی نیز صادق است که شخص هیچگاه عملاً از این امکان قطع کردن صدا استفاده نکند (گلاس و سینگر، ۱۹۷۲). صرف اطلاع شخص از امکان کنترل کافی است. این متغیّر 'آگاهی شخص از امکان کنترل' در چندین حوزه روانشناسی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
در تحقیقاتی که تا اینجا عرضه شد آدمیان فقط برای مدتی کوتاه در معرض سر و صدا قرار می‌گرفتند و آثار آن نیز زودگذر بود. اما آنچه در مورد محیط‌های پرسروصدا بیشتر مایه نگرانی است این است که زندگی برای مدت طولانی در شرایط سروصدای مداوم ممکن است آثار وخیم و پایداری در پی داشته باشد. در یک بررسی که حاکی از واقع‌بینانه بودن این نگرانی است دانش‌آموزان مدارس اطراف شلوغ‌ترین فرودگاه شهر لوس‌آنجلس با دانش‌آموزان مناطق ساکت آن ناحیه مقایسه شدند (کوهن 'Cohen' و همکاران، ۱۹۸۰). معلوم شد که فشار خون و حواسپرتی در کودکان نواحی پرسروصدا بیشتر از کودکان نواحی آرام‌تر است. به‌علاوه، شواهدی حاکی از سازگاری با سروصدا دیده نشد. در واقع، هر چه کودکان مدت زمان طولانی‌تری در مدارس پرسروصدا حضور یافته بودند میزان حواسپرتی آنها نیز بیشتر بود. این اثرات ظاهراً پایدار هم هستند. یک تحقیق پی‌گیری نشان داد که کودکانی که به مدارس کم‌سروصداتر نقل مکان کرده بودند تا یک سال بعد باز حواسپرتری بیشتری نشان می‌دادند تا کودکانی که از ابتدا در مدارس آرام‌تر تحصیل می‌کرده‌اند (کوهن و همکاران، ۱۹۸۱). یادآور می‌شویم که محققان، کودکان دو گروه یاد شده را به‌گونه‌ای همتاسازی کرده بودند که از لحاظ سن، قومیت، نژاد، و طبقه اجتماعی قابل مقایسه باشند.


همچنین مشاهده کنید