سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

را


راحت پسِ اندُه است و شادى پسِ غم
رک: از پيِ هر گريه آخر خنده‌اى است
راحت در قناعت و بزرگى در درويشى است
رک: قناعت هر که کرد آخر غنى شد
راحت شدى تو، گير افتادم من، الله اکبر!٭
٭ براى اطلاع از ريشه و داستان اين مَثَل رجوع کنيد به داستان‌هاى امثال: تأليف اميرقلى امينى، چاپ سوم، ص ۲۴۸
راحت کژدم زده، کشتهٔ کژدم بوَد (منوچهرى)
نظير:
شراب زده را شراب دواست
ـ داروى کژدم زده کشتهٔ کژدم بوَد
راحتى، شاخ به شکم آدم مى‌زند
مقا: نان گندم شکم پولادين مى‌خواهد
راحتى نيست در آن خانه که بيمارى هست٭
نظير: نيست آرام در آن خانه که بيمارى هست (ماجد هندوستانى)
نيزرک: بيمارى بِهْ که بيماردارى
٭ چون ننالم که در اين سينه دلِ زارى است ................... (حالتى ترکمان)
راز خود با دوست مگوى شايد که آن دوست را نيز دوستان ديگرى باشد
رک: رازِ خود با يارِ خود چندان که بتوانى مگوي
رازِ خود با بارِ خود چندان که بتوانى مگوى٭ (سعدى)
نظير:
راز خود با دوست مگوى که شايد که آن دوست را دوستان ديگرى باشد
ـ مَنِهْ در ميان راز با هر کسى / که جاسوس همکاسه ديدم بسى (سعدى)
ـ به دوست گرچه عزيز است راز دل مگشاى / که دوست بگويد به دوستان عزيز (سعدى)
٭ سعدى در جاى ديگر فرمايد:
به دوست گرچه عزيزاست راز دل مگشاى که دوست بگويد به دوستان عزيز
راز دل نهان داشتن زيانِ جان باشد (سَمَک عيّار)
رک: درد اگر در دل بماند استخوان مى‌شود
رازِ دل‌ها خداى داند و بس٭
٭من کى آگه شوم ز راز نهان ................ (فرّخى سيستانى)
رازِ دوست از دشمن نهان بِهْ
راست است که دوغ از ماست است (از مجمع‌الامثال)
راست باشد اينکه لاغر مى‌شود بسيار خوار٭
نظير: بسيار خوار لاغر باشد
٭گفته کِلکت لاغر از بس خورده خون دشمنان .............................. (قاآنى)
راست باش و ز مير و شاه مترس٭
رک: آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است
٭کر و کور ارنه‌اى ز چاه مترس ............................ (اوحدى)
راست باش و مدار از کس بيم (سنائى)
رک: آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است
راست بيا راست برو، ماست بخور، سُرنا بزن! (عا).
رک: با آن زبان خوشت با پول فراوانت يا راه نزديکت؟
راست شو تا به راستان برسى (اوحدى)
رک: رستگارى در راستکارى است
راست‌گو را هميشه راحت بيش
نظير: راست گوى تا به سوگند نيازت نباشد
راست گوى تا به سوگند نيازت نباشد (احياءالعلوم)
نظير: راست‌گو را هميشه راحت بيش
راستگوئى عزّت است و دروغگوئى ذلّت
راستى آور که شوى رستگار٭
رک: رستگارى در راستکارى است
٭ ................................... راستى از تو ظفر از کردگار (نظامى)
راستيِ ابرو در کجى آن است
نظير:
دايره تا کج نبوَد راست نيست (امير خسرو دهلوى)
ـ ابروى تو گر راست بُدى کج بودى
ـ کژى بهتر از راستى در کمان (عنصرى)
ـ هر چيز که هست آنچنان مى‌بايد
راحتى از تو ظفر از کردگار٭
رک: رستگارى در راستکارى است
٭ راستى آور که شوى رستگار ....................... (نظامى)
راستى زوال ندارد
رک: راستى کن که به منزل نرسد کج رفتار
راستى شغل نيکبختان است٭
رک: به گيتى به از راستى پيشه نيست
٭.................................. هر که را هست، نيکبخت آن است (سنائى)
راستى کن که به منزل نرسد کج‌رفتار ٭
نظير:
راستى آور که شوى رستگار (نظامى)
ـ رستگارى در راستکارى است
ـ راست شو تا به راستان برسى (اوحدى)
ـ راستى کن که راستان رستند
ـ اگر راستى کارت آراستى
ـ راستى وَرز و رستگارى بين (اوحدى)
ـ راستى زوال ندارد
ـ بار کج به منزل نمى‌رسد
ـ مار تا راست نشود به سوراخ نرود
ـ اگر خواهى از هر دو سر آبروى همه راستى کن همه راست گوى (فردوسى)
ـ جهان از پى راستى شد به پاى (ابوشکور بلخى)
ـ از کژى افتى به کمّ کاستى از همه غم رَستى اگر راستى (نظامى)
ـ مکن خويشتن از ره راست گم (فردوسى)
٭سعديا راست رُوان گوى سعادت ببرند .......................... (سعدى)


همچنین مشاهده کنید