پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

سه قانون اساسی یادگیری در نظریه ثرندایک


يکى از بزرگترين نظريه پردازان نظريه شرطى ثرندايک است که آزمايشات زيادى در اين باره انجام داد. ثرندايک پس از تحقيقات خود عوامل و شرايط مؤثر بر يادگيرى انسان را به شکل سه قانون اصلى معرفى کرد:
  قانون اثر (low of effect)
قانون اثر نشان‌دهنده این واقعیت است که در جریان آزمایش و خطا، هرگاه بین محرک و پاسخ رابطهٔ خوشايند و لذت‌بخشى پديد آيد، آن رابطه تقويت مى‌شود و برعکس، اگر بين محرک و پاسخ رابطهٔ ناخوشايند و آزاردهنده‌اى به وجود آيد، آن پاسخ خاموش مى‌شود و از بين مى‌رود. در واقع، مقصود ثرندايک از قانون اثر اين بود که پاداش‌ها و موفقيت‌ها به يادگيرى رفتار پاداش يافته قوت مى‌بخشند، در حالى که تنبيه‌ها و ناکامى‌ها سبب مى‌شوند که تمايل به تکرار رفتارى که تنبيه، شکست يا آزردگى به دنبال داشته است کاهش مى‌يابد؛ به عبارت ديگر، همراه شدن عمل و عکس‌العمل فرد با يک عامل نامطلوبِ آزاردهنده، سبب تأخير در يادگيرى يا عدم بروز آن مى‌شود.
اين توجه ثرندايک به پاداش‌ها و تنبيه‌ها که حاصل آزمايش‌هاى مکرر وى با حيوانات بود، به کوشش‌هاى او در آموزشگاه نيز تعميم يافت. مقايسهٔ منحنى‌هاى يادگيرى انسان‌ها و حيوان‌ها اين باور را در او به وجود آورد که اصولاً همان پديده‌هاى مکانيکى که در يادگيرى حيوانات مشاهده شده‌اند، اصول يادگيرى انسان‌ها را نيز آشکار مى‌سازند. اگر چه ثرندايک از ظرافت و تنوع بيشتر يادگيرى انسان آگاه بود، ولى گرايش شديدى داشت که رفتارهاى پيچيده‌تر را در پرتو رفتارهاى ساده‌تر تبيين کند و شکل‌هاى سادهٔ يادگيرى انسان را همانند يادگيرى سادهٔ حيوانات بداند.
براساس يافته‌هاى ثرندايک، بحث و جدل بر سر تنبيه، ارتقاء، نمره‌هاى درسى و ... در درون مدارس رواج يافت، ولى مربيان و مسؤولان آموزشى بايد توجه داشته باشند که پاداش مستقيماً در پيوندهاى مجاور اثر مى‌گذارد و آنها را نيرومندتر مى‌کند، اما برعکس، تنبيه به طور مستقيم به همان اندازه اثر تضعيفى ندارد و در عين حال، ممکن است به طريق غير مستقيم اثر بگذارد؛ به اين معنا که يادگيرنده را وادار به انجام دادن کار ديگرى بکند که ممکن است برايش پاداش به دنبال داشته باشد. (هليگارد، ارنست و آرو بارو - ۱۳۶۷؛ ص ۹۰.) بنابراين، هرگاه شاگردان در آنچه ياد مى‌گيرند فايده و ارزش و لذتى احساس کنند، رغبت و علاقه نشان خواهند داد، ولى اگر آن را بيروح و خشک بيابند و هيچ‌گونه رابطه‌اى بين فعاليت‌هاى مدرسه با زندگى واقعى و نيازمندى‌هاى خود کشف نکنند، از آن بيزار شده، نوعى عدم رغبت از خود نشان خواهند داد. بنابراين، برنامه‌هاى درسى وقتى جالب توجه و با ارزش خواهند بود که بر اساس احتياجات فردى و اجتماعى شاگردان تهيه و تنظيم شوند. معلم ورزيده و موفق کسى است که فعاليت‌هاى آموزشى شاگردان را با زندگى و احتياج‌هاى آنان مربوط سازد و بدين وسيله، ميل و رغبت آنان را براى يادگيرى برانگيزد.
  قانون آمادگى (low of readiness)
طبق قانون آمادگي، شاگرد بايد از لحاظ رشد جسمي، عاطفي، ذهنى و غيره به اندازهٔ کافى رشد کرده باشد تا بتواند مفهوم‌هاى مورد نظر را بخوبى ياد بگيرد. اگر او از بعضى جنبه‌ها آمادگى لازم را نداشته باشد، يادگيرى برايش خستگى‌آور و کسل‌کننده خواهد بود و اگر مجبور به يادگيرى شود، فعاليت‌هاى آموزشى موجبات ناکامي، دلسردي، افسردگى و نفرت را فراهم خواهد کرد؛ مثلاً کودکى که آمادگى جسمانى لازم را براى آغاز خواندن - که نوعى يادگيرى است - نداشته باشد، شروع به چنين فعاليتى نه تنها برايش مفيد نخواهد بود، بلکه ممکن است او را از هرگونه فعاليت آموزشى متنفر کند. قانون آمادگى که توسط ثرندايک ارائه شده، تنها به رشد و بلوغ جسمانى اشاره ندارد، بلکه به قوانينى همچون آثار خستگى يا اشباع اشاره مى‌کند؛ مثلاً هرگاه کسى کاملاً سير باشد، وادار کردن او به خوردن لقمهٔ ديگر حقيقتاً ناراحت کننده خواهد بود. ثرندايک با ارائه اين قانون، بر اين نکته تأکيد مى‌کرد که خشنودى و ناکامى تابع آمادگى موجود زنده در لحظه‌اى است که پاسخ خاصى داده مى‌شود يا مانعى پيش مى‌آيد. در واقع، قانون آمادگى در نظر ثرندايک، قانونى است در زمينهٔ سازگارى مقدماتي، نه در خصوص رشد جسماني.
بطور کلي، آمادگى به دو امر بستگى دارد:
الف- توانايى کار و فعاليت.
ب- رغبت به کار و فعاليت.
هرچند فعاليت‌هاى منطبق با زندگى طبيعى کودک يادگيرى را سريع‌تر و آسان‌تر مى‌کند، رشد جسمانى او نيز در يادگيرى بسيار مؤثر است؛ زيرا با رشد جسمانى کودک از دفعات تمرين او براى يادگيرى کاسته مى‌شود. اما آمادگى تنها به آمادگى جسمانى محدود نيست و عوامل بى‌‌شمار ديگرى در آمادگى فرد دخالت دارند. در هر صورت، شروع آموزش و تمرين براى يادگيرى پيش از آمادگى لازم نه تنها موجب پيشرفت يادگيرى شاگرد نمى‌شود، بلکه موجب نوميدى و ناکامى او نيز خواهد شد و در اين صورت، زيان آن بيش از فايدهٔ آن خواهد بود. هر قدر معلم کارآزموده و ماهر باشد، اگر شاگردان شرايط يادگيرى را دارا نباشند، نخواهد توانست چيزى به آنان بياموزد. بنابراين، کليه فعاليت‌هاى آموزشى بايد مبتنى بر استعداد و آمادگى شاگردان باشد. در واقع، شناختن و فهميدن شاگرد مقدم بر آگاهى به روش‌هاى مختلف تدريس است.
  قانون تمرين (law of practice)
براساس قانون تمرين، هر قدر محرکى را که پاسخ رضايت‌بخش به دنبال دارد بيشتر تکرار کنيم، رابطهٔ بين محرک و پاسخ مستحکم‌تر و پايدارتر خواهد شد، و بالعکس؛ يعنى بر اثر عدم تکرار، پيوند ميان محرک و پاسخ ضعيف‌تر و سست‌تر مى‌شود.
ثرندايک معتقد است که تمرين بايد متنوع، معنادار، هدف‌دار و به قدر کافى تقويت کننده باشد. به نظر او، تمرين با تکرار محض تفاوت دارد. تمرين انجام دادن حرکاتى مشابه با اسب عصاري نيست که يکدست و يکسان باشد، بلکه بايد هر بار تمرين با روش و شکلى تازه صورت پذيرد تا مغز بتواند در شکل‌هاى گوناگون فعاليت کند و در نتيجه اسير عادت نشود و احساس نکند که کارى عبث و بيهوده انجام مى‌دهد. در قانون تمرين، دو عامل قابل توجه است:
- عامل تازگى:
موضوع يادگيرى هرقدر تازه‌تر باش، آسان‌تر و زودتر آموخته مى‌شود. علاوه بر اين، انسان به يادگيرى مطالب بديع و تازه علاقهٔ بيشترى نشان مى‌دهد. عوامل ديگرى همچون دقت، دانستن نتايج، پاداش و کيفر، تنوع و رضايت‌خاطر در مؤثر بودن تمرين نقش بسزايى دارند. اگرچه ثرندايک اصل رايج يادگيرى از طريق تمرين را ارائه داده است، خودش استفاده از اين قانون را همراه با قانون اثر توصيه کرده است و نظرش را که بر قانون تمرين تأکيد زيادى مى‌کرد، به ميزان چشمگيرى تغيير و تنزل داده است. او، در تحقيقات بعدى خود اشاره کرده است که تکرار يک موقعيت بدون اطلاع از درستى پاسخ، تغيير محسوسى در فراوانى نسبى پاسخ‌ها به وجود نمى‌آورد؛ به عبارت ديگر، مى‌توان گفت که تکرار موقعيت‌ها به خودى خود موجب تغيير پيوندها نمى‌شود. تکرار پيوند فقط به ميزان ناچيزى بر نيرومندى پيوند مى‌افزايد، مگر آنکه به دنبال آن پاداش ارائه شود. تمرينى که عارى از همت و شور باشد نمى‌تواند به تغيير رفتار بيانجامد. وانگهي، دستگاه اعصاب نيز از فعاليتى که ناخشنودى به دنبال داشته باشد گريزان است. هرگاه قانون اثر را کنار بگذاريم و تکوين عادت را نتيجهٔ تأثير تکرار محض تلقى کنيم، دو نتيجهٔ قطعى به دنبال خواهد داشت: اول اينکه اين نظريه نخواهد توانست هيچ يک از رفتارهاى انسان را بر طبق قانون عادت تبيين کند؛ دوم اينکه با تأکيد بر تمرين، انواع بى‌حاصل و بيهوده‌اى از مشق‌ها، تکليف‌ها و تکرار در مدارس رواج خواهد يافت.
- عامل شدّت:
تمرين يک موضع يا واقعه مهيج و جذاب بيشتر از يک موضوع يا واقعهٔ کسل‌کننده موجب يادگيرى مى‌شود.


همچنین مشاهده کنید