جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عن، عو، عه، عى


عِنَب و اوزوم و انگور هر سه یکی است
مأخوذ از حکایت زیر که مولوی در مثنوی معنوی نقل کرده است:
    چارکس را داد مردی یک دِرَم آن یکی گفت: این به انگوری دهم
    آن یکی دیگر عرب بُد گفت: لا، من عنب خواهم نه انگور ای دغا
    آن یکی تُرکی بُد و گفت: ای گُزوم٭ من نمی‌خواهم عنب، خواهم اُزوم٭ ٭
    آن یکی رومی بگفت: این قیل را ترک کن، خواهم من استافیل٭٭٭ را
    در تنازع مشت بر هم می‌زدند که زِ سِرّ نام‌ها غافل بُدند (مثنوی معنوی، دفتر دوم)
      ٭ گُزوم (لغت ترکی): چشم من؛ ای گُزوم: ای نور چشم من
      ٭٭ اُزوم، یا: اوزوم (لغت ترکی): انگور
      ٭٭٭ استافیل (لغت رومی): انگور
عنقا را به دام نتوان گرفت
رک: برو این دام بر مرغ دگر نِهْ!
عنقا شکار کس نشود دام باز چین٭
رک: برو این دام بر مرغ دگر نِهْ
  ٭ ........................ کاین جا همیشه باد به‌دست است دام را (حافظ)
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار (سنائی)
رک: کبوتر کجا صید شاهین کند
عود ناید ز دود چوب اراک٭
رک: از مردم بد اصل نخیزد هنر نیک
٭ ..................... پاک ناید ز مردم ناپاک (انوری)
عوض داماد به حجله نمی‌شود رفت!
رک: با مردی دیگران نمی‌توان داماد شد
عوض کلاه سر می‌آورد!
نظیر:
گفتند برو کلاه بیاور سر آورد
ـ گفتم بزن اما نه به این محکمی!
عوض ماست مهتاب می‌لیسد! (از جامع‌التمثیل)
نظیر:
نانش را به پشت شیشه می‌مالد
ـ باد می‌خورد و کف پس می‌دهد
ـ ناخن ندارد پشتش را بخاراند 
ـ از مال پس است از جان عاصی.
عهد نابستن از آن بِهْ که ببندی و نپائی٭
٭ من ندانستم از اوّل که تو بی‌مهر و وفائی ......................... (سعدی)
عیال‌پرست خداپرست بوَد
نظیر:
عیال‌پرستی خداپرستی است
ـ دلارامی که داری دل در او بند (سعدی)
عیب باشد کو نبیند جز که عیب ٭
رک: زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است
      ٭ .........................  عیب کی بیند روان پاکِ غیب (مولوی)
عیب‌پوشی ز عیب جوئی بِهْ ٭
٭ چو ببینی ز آشنا عیبی گر به بیگانگان نگوئی، بِهْ
ز آنکه در کیش اخر اندیشان .......................... (جامی)
عیب‌پوشی قبای مردان است (میرسند کاشانی)
عیب خود از دوستان مپرس که بینند و نگویند، از دشمنان بجوی که نبینند و گویند (امثال و حکم دهخدا)
عیب خود بین و مبین از دگران
رک: زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است
عیب خود دانستن غیب دانستن است
عیب خود می‌پوشد از چشم خلایق عیب پوش٭
٭ پردهٔ مردم دریدن عیب خود بنمودن است ........................... (صائب)
عیب خود نایافتن بالاترین عیب‌هاست
نظیر:
عیبی به عیب خود نرسیدن نمی‌رسد
ـ هر که از عیب خود نابینا باشد نادان‌تر مردم است (تاریخ بیهقی)
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است٭
رک: زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است
٭ .........................   کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم (حافظ)
عیب کردن و زیرکان عیب است٭
رک: زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است
٭ حکمت نیک و بد چو در غیب است ............................... (اوحدی)
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب‌هاست٭
٭ .............................. عیب‌گو اوّل کند بی‌پرده عیب خویش را (آزاد)
عیب مَیْ جمله بگفتی هنرش نیز بگو٭
٭ ................................ نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند (حافظ)
عیب نبینند به‌جز اهل عیب٭
نظیر: هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند (حافظ)
٭ .............................. غیب ندانند به‌جز اهل غیب (خواجو کرمانی)
عیب هر کس که کنی هم به تو می‌گردد باز
رک: زنهار کسی را نکنی عیب که عیب است
عیبی به عیب خود ترسیدن نمی‌رسد
نظیر: عیب خود نایافتن بالاترین عیب‌هاست
عید بی‌روستائی نمی‌شود
رک: بُستان بی‌سر خر نمی‌شود
عیدت را اینجا در کردی نوروزت را برو جای دیگر! (عا).
نظیر:
مگر این خانهٔ خاله است
ـ چو بده منزل عوض کن!
عید قربان است دائم خانهٔ قصّاب را
عید می‌آید عیب‌ها را آشکار می‌کند
عیسات دوست بِهْ که حوّاریت آشنا
رک: اگر خاک هم به سر می‌کنی پای تلّ بلند
عیسی به دین خود، موسی به دین خود
رک: ما این برِ جو، شما آن برِ جو
عیسی را ول کرده سُمّ خرش را می‌بوسد
عیسی نتوان گشت به تصدیق خری چند٭
٭ بنمای به صاحب‌نظران گوهر خود را ............................ (صائب)
عیش را در جهان خران دارند (از مجمع‌الامثال)
رک: دنیا به کام ابلهان است
عینک سواد نمی‌آورد
رک: از یاهو گفتن کسی دانا نشود


همچنین مشاهده کنید