سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

فر


فراخ روزی را با قحط ‌سالی چه‌کار؟
فراخور بلغور سماع باید کرد
نظیر:
به‌قدر دوغت می‌زنم پنبه
ـ به‌قدر ناهارت گون کنده‌ام 
ـ هر چه پول بدهی آش می‌خوری
فرار از نفس امّاره بِهْ که فرار از شیر درّنده
رک: نفس خود را بکش اگر مردی
فرار به‌هنگام بِهْ که درنگ نابه‌هنگام
نظیر: گریز به‌هنگام پیروزی است
فربهی چیز دیگر و آماس چیز دیگر است
رک: آماس را از فربهی بشناس
فربهی را از آماس باید شناخت
رک: آماس را از فربهی بشناس
فردا چو رسد تو فکر فردا میکن
رک: چو فردا شود فکر فردا کنیم
فردا را کسی ندیده٭
رک: از فردا کسی خبر ندارد
      ٭ یا: فردا را که دیده است
فردا سرِ پُل صراط!
رک: امروز این جا، فردا بازار قیامت!
فردا صدایش بلند می‌شود
دزدی شباهنگام مشغول سوراخ کردن دیوار خانه‌ای بود. فقیری بیمار در کنار کوچه خفته بود. به شنیدن صدای ضربات کلنگ سر برداشت و از دزد پرسید: چه می‌کنی؟ دزد پاسخ داد: دُهُل می‌زنم! فقیر گفت: پس کو صدای دُهُلت؟ دزد جواب داد...
نیزرک: آواز این کمانچه صبح بلند می‌شود
فردا فردا به چند فردا گوئی (از جامع‌التمثیل)
رک: فردا فردا چه گوئی، فردا را کسی ندیده
فردا فردا چه گوئی، فردا را کسی ندیده
رک: کار امروز به فردا میفکن
فردا هم روز خداست
رک: چو فردا شود فکر فردا کنیم.
فردی گردی چو گِرِد مردی گردی (خواجه عبدالله انصاری)
نظیر:
شرف خواهی به گِرِد مُقبلان گرد (نظامی)
ـ اگر مردی بده دل را به مردی (محمود شبستری)
فرزند بی‌ادب به انگشت ششمین مانَد که دست از بریدنش به درد آید و از بودنش زشت نماید
صورتی دیگری است از: 'فرزند ناخلف انگشت ششمین را مانَد که...' رجوع به این مثل شود
فرزند حلال‌زاده به خالویش می‌رود
نظیر:
'دَدَه به دائی‌اش می‌رود، بَبَه به باباش'
ـ بچّه حلال‌زاده به دائی‌اش می‌رود، برگ به ریشه
ـ الولدالچّموش یَشْبَهُ به عموش! (عا).
فرزند دشمن جان است و کاهندهٔ روان
رک: هیچ‌کس از زادهٔ خود خیر در دنیا ندید
فرزند صالح گلی است از گل‌های بهشت (رسول‌اکرم(ص))
نظیر: فرزند خوب اجاق روشن‌کن خانه و خانواده است
فرزند عزیز است ولی دشمن جان است٭
رک: هیچ‌کس از زادهٔ خود خیر در دنیا ندید
٭ بر تریت یعقوب شنیدم که نوشتند .................. (آتش اصفهانی)
  فرزند عزیز نوردیده از دبّه کسی ضرر ندیده
رک: از دبّه کسی ضرر ندیده
فرزند کسی نمی‌کند فرزندی گر طوق طلا به گردنش در بندی
رک: هیچ‌کس از زادهٔ خود خیر در دنیا ندید
فرزند گر چه کور است به چشم پدر شبچراغ و نور است
رک: پوزینه به چشم مادرش غزال است
فرزند میخ طویلهٔ طلاست و دفع‌کنندهٔ هزار بلا!
نظیر: در دیگ ازدواج بچّه نمک غذاست و زندگی بی او همسنگ عزا
فرزند ناخلف انگشت ششمین را ماند که دست از بریدنش به درد آید و از بودنش زشت نماید
رک: پسر که ناخلف افتد پدر چه‌کار کند؟
فرزند یکی یکدانه یا خُل می‌شود یا دیوانه!
نظیر: 
فرزند یگانه، یا دَنگه یا دیوانه
ـ بچّهٔ یکی یکدانه، یا دَنگه یا دیوانه!
ـ بچّهٔ عزیز دُردانه یا هیز می‌شود یا دیوانه
ـ عزیز کردهٔ بابا آخرش حمّال می‌شود
    ـ بسا روزگار اکه سختی بَرَد پسر، چون پدر نازکش پرورد (سعدی)
فرزند یگانه، یا دَنگه یا دیوانه!
رک: فرزند یکی یکدانه یا خُل می‌شود یا دیوانه!
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن٭
رک: کم خوری جبرئیل باشی تو (سنائی)
    ـ اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی (سعدی)
٭........................... وگر خورد چو بهایم، بیوفتد چو حمار (سعدی)
فرشته را چه سر و کار با شیاطین است
فرش فرشِ قالی، ظرف ظرفِ مس، نان نانِ گندم
نظیر: کفش کفش گیوه، راه راه شیوه، زن زن بیوه
فرصت غنیمت است نباید ز دست داد٭
رک: تا تنور گرم است نان باید پختت
٭بودم جوان که مرا گفت پیر اوستاد .......................... (سعدی)
فرضِ محال محال نیست
فرع باشد بی‌خلل چون اصل باشد استوار٭
      ٭حشمت او هست اصل و کار دیوان هست نوع ....................... (معزّی)
فرق باشد میان شمس و قمر٭
رک: این حسن تا آن حسن صد گز رَسَنْ
٭سیم را کی بوَد مثابت زر .......................... (نظامی)
فرق دزد و مالدار این است که دزد مال اغنیاء را می‌دزدد و مالدار مال فقرا را!
فرمان پدران طاعت یزدان است (سَمَک عیّار)
نظیر: هر که فرمان پدر نبرد در یزدان عاصی باشد
فروتن باشید تا بسیار دوست باشید (قابوس‌نامه)
رک: از تواضع بزرگوار شوی
فروتن بوَد هر که دارد خرد (فردوسی)
مقا: 'از تواضع بزرگوار شوی' و مترادفات آن
فریاد رسی چو نیست فریاد چه سود!
فریاد سگان کم نکند رزق گدا را (یا: آواز سگان...)
رک: ابر را بانگ سگ زیان نکند
فریاد شغال وبال شغال است (از جامع‌التمثیل)
رک: دزم روبه وبال روباه است
فریاد عزا به گوش مُرده‌خور آواز ابوعطاست!
فریب دشمن مخور و غرور مدّاح مخر که این دام رزق نهاده و آن دامن طمع گشاده (سعدی)
فریضه که آمد نافله برخاست
رک: تیمم باطل است آنجا که آب است
فرصت غنیمت است نباید ز دست داد٭
رک: غنیمت دان دمی تا یک دمت هست
٭بودم جوان که مرا گفت پیر اوستاد ........................ (سعدی)


همچنین مشاهده کنید