شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هر (۲)


هر جا که پرى رُخى است خرسى است با اوست (از مجمع‌الامثال)
نظير:
هر جا گلى است خارى در پهلوى اوست
ـ هست با هر خوب يک لالاى زشت (مولوى)
ـ هر جا که حبيب است به پهلوى رقيب است (هلالى)
هر جا که حبيب است به پهلوى رقيب است٭ (هلالى)
رک: هر جا که پرى رُخى است خرسى با اوست
٭ در باغ جهان يک گل بى‌خار نباشد ......................... (هلالى)
هر جا که ديدى پيره زن٭ دورش بگير سنگش بزن!
      ٭ در اين مثل بى‌شک مقصود از 'پيره‌زن' پيره‌زن فتنه‌گر است، از همان نوع پيره‌زنانى که غالباً به‌نام 'عجوز محلّه' خوانده مى‌شوند
  هر جا که ديدى پيره‌مرد دستش بگير دورش بگرد
هر جا که دعواست بدان که سر مال دنياست
هر جا که رطب بوَد بوَد خار (نظامى)
رک: گنج و مار و گل و خار و غم و شادى به همند
هر جا که زن است فتنه آنجاست٭ (فتوحى)
    رک: هر فتنه که اندر اين جهان است محصول خيانت زنان است
      ٭ مولوى نيز چنين سروده است:
هر بلا کآيد به پديد اندر جهان باشد از شومىِّ زن در هر مکان
هر جا که گَند و مَند است مال منِ دردمند است
رک: هر جا مرغ لاغر است جايش خانه ملاّ باقر است
هر جا که گَنده‌پزى است گَنده‌خورى هم هست
هر جا که نمک‌ خورى نمکدان مشکن (از جامع‌التمثيل)
رک: جائى‌که نمک خورى نمکدان مشکن
هر جا گلى است خارى در پهلوى اوست
رک: هر جا که پريرخى است خرس با اوست
هر جا مرغ لاغر است جايش خانهٔ مُلاّ باقر است! (عا).
نظير:
هر جا که گَند و مَند است مال منِ دردمند است
ـ هر چه آلو گنديده است براى خيک ماست
هر جامه که عيّار بپوشد کفن است٭
      ٭ اقتباسى است از مصراع دوم اين بيت سعدى:
  سعدى سر سوداى تو دارد نه سرِ جان هر جامه که عيّار بپوشد کفن است آن
هر جا نيش است مال پاى درويش است
رک: هر جا سنگ است براى پاى آدم لنگ است
هر چرخ نوى يک قر و فرى دارد
رک: نوکر نو آهو را به دو مى‌گيرد
  هر چند به دل دوست ندارى ما را قربان محبّت زبانيت شوم
نظير: اگر نان گندمت نيست زبان مردمى تو را چه شد؟
هر چند خرى سرى بجنبان!
هر چند خوفناک است اما خوش‌خوراک است!
هر چند گناه بزرگ باشد بخشش از آن بزرگ‌تر است
رک: گناه هر چند بزرگ باشد...
هر چه آسان آيد آسان رود
رک: باد آورده را باد مى‌بَرَد
هر چه آسان يافتى آسان دهى (مولوى)
رک: بادآورده را باد مى‌بَرَد
هر چه آغاز ندارد نپذيرد انجام٭ (حافظ)
نظير: هر چه باشد لم‌يزل ناجار باشد لايزال (معزّى)
٭ ماجراى من و معشوق مرا پايان نيست ......................... (حافظ)
هر چه آلو گنديده است براى خيک ماست (عا).
رک: هر جا مرغ لاغر است جايش خانهٔ ملاّ باقر است
هر چه آن خدا بيامرز گذاشته او برداشته است
شباهت تامّ و تمامى به پدر يا مادر يا فلان خويشاوند متوفى خود دارد و در رفتار و حرکات خود همه جا از او تقليد مى‌کند
رک: خاک او عمر تو بادا که بدو مى‌مانى
هر چه آن خسرو کند شيرين بوَد٭
نظير:
هر عيب که سلطان بپسندد هنر است
ـ مگسى را که تو پرواز دهى شاهين است (سعدى)
٭ ................................. چون درخت طين که جمله طين کند (مولوى)
هر چه آيد بر سر فرزند آدم بگذرد٭
رک: بر سرِ اولاد آدم هر چه آيد بگذرد
٭ گرچه رنجورى، صبورى کن که در دار فنا ...................... (عبدالواسع جبلى)
هر چه آيد سال نو گوئيم دريغ از پارسال
رک: چونکه آيد سال نو...
هر چه از آسمان ببارد زمين برمى‌دارد
هر چه از آسمان مى‌آيد براى جان آقازمان مى‌آيد!
صورت ديگرى است از: 'هر بلا که از آسمان مى‌آيد براى جان آقازمان مى‌آيد'
هر چه از حد بگذرد ناچار گردد ضد آن (مسعودسعدسلمان)
نظير: رشد زيادى مايهٔ جوانمرگى است ـ فوّاره چون بلند شود سرنگون شود
هر چه از دزد ماند رمّال برد
نظير: دزد آنچه گذشت رمّال برد
نيزرک: از چاه درآمد و به چاه افتاد
  هر چه از دوست مى‌رسد خوب است گر همه سنگ و گر همه چوب است! (عا).
رک: هر چه از دوست مى‌رسد نيکوست
هر جه از دوست مى‌رسد نيکوست
نظير:
از دست دوست هر چه ستانى شکر بوَد (سعدى) 
ـ از دوست چه دشنام و چه نفرين چه دعا (ظهير فاريابى)
ـ جوابِ تلخ و شيرين مقابلِ شکر آيد
ـ شرنگ از کفِ محبوب تَبَرزد است
هر چه از ديده دور از دل دور
رک: از دل برود هر آنچه از ديده برفت
هر چه از ضرر برگردد منفعت است
رک: از ضرر هر چه برگردد نفع است
هر چه استاد ازل گفت بگو مى‌گويم
رک: آنچه استاد ازل گفت...
هر چه باداباد، ما کشتى به آب انداختيم! ٭
نظير: ما توکل بر خدا کرديم و بر دريا زديم
٭ گر زنى تيغم به سر ور تاج بخشى فرق نيست ............................ (ناصح)
هر چه بدانى مگوى، هر چه توانى مکن
هر چه بدرخشد طلا نيست
رک: هر درخشنده‌اى زر نيست
هر چه بُز کمتر اِخ اِخ کمتر!
رک: آسوده کسى که خر ندارد...
هر چه بسيار بينند به چشم خوار شود
رک: ماه گه گه که کند طالع عزيزش دارند
هر چه بسيار شود خوار شود
نظير:
خوارى هر چيز ز بسيارى است
ـ متاع در همه جا بى‌بهاء ز بسيارى است (کاتبى)
ـ زعفران که زياد شد به خورد خر مى‌دهند 
ـ پيه زيادى را به پاشنهٔ پا مى‌مالند
ـ حناى زيادى را به پاشنه مى‌مالند
ـ روغن که زياد شد زير دُم خر را هم با آن چرب مى‌کنند


همچنین مشاهده کنید