چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

هر (۹)


هر که ثبات ورزد سر سبز گردد
هر که جز دوست ديد دوست نديد
هر که جور آموزگار نبيند به جفاى روزگار گرفتار آيد
هر که جويا شد بيابد عاقبت (مولوى)
نظير: جوينده يابنده است
هر که چاه از بهر ديگران کَنَد خود در جاه افتد (سَمَک عيّار)
رک: بد مکن که بد افتى، چَهْ مکن که خود افتى
هر که چراغى روشن کند خودش پاى نورش مى‌نشيند
رک: خير به صاحب خير برمى‌گردد
هر که چرد خورَد و هر که خُسبد خواب بيند
رک: از تو حرکت، از خدا برکت
هر که چشم زاغ دارد ره به گلشن مى‌بَرَد (سليم)
هر که حرمت پيران ندارد به درجهٔ پيران نرسد (سَمَک عيّار)
هر که حفره‌اى بکَنَد خود در آن خواهد افتاد٭ (از امثال سليمان)
٭ تورات: امثال سليمان، باب بيست و ششم، ۲۷
هر که خربزه مى‌خورد پاى لرزش هم مى‌نشيند
هر که خر را پشت‌بام برده خودش هم پائين مى‌آورد
رک: هر کس خر را پشت‌بام برده...
هر که خر شد بارش مى‌کنند
رک: هر که خر شد سوارش مى‌شوند
هر که خر شد سوارش مى‌شوند
نظير:
هر که خر شد بارش مى‌کنند
    ـ فقيه شهر چه خوش گفت دى به گوش حمارش هر آن که خر شود البته مى‌شوند سوارش!
 ـ تا خم شده‌اى بار گذارند به پشتت
ـ تا گفته‌اى غلام توام مى‌فروشَنَت
هر که خر شد ما  پالانيم، هر که در شد ما دالانيم!
نظير: اين خر نشد خر ديگر، پالان مى‌سازم رنگ ديگر!
هر که خر عاريه سوار بشود بايد يک ورى بنشيند
نظير: خر عاريه را يک ورى سوار مى‌شوند
هر که خرى ندارد غمى ندارد
رک: آسوده کسى که خر ندارد...
هر که خنديد بيش، بيش گريست
رک: اندر پسِ هر خنده، دو صد گريه مهيّاست
هر که خواب است حصه‌اش به آب است (يا: قسمتى به آب است)
رک: هر که به خواب است...
هر که خواهد که زنش پارسا بمانَد گرد زنان ديگر نگردد (ابوالفضل بيهقى)
    نظير: هر که باشد نظرش در پى ناموس کسان پى ناموس وى افتد نظر بوالهوسان (لاادرى)
هر که خواهد گو بيا و هر که خواهد گو برو٭
٭ .............................. گير و دار و حاجب و دريان در اين درگاه نيست (حافظ)
هر که خود بشناخت يزدان را شناخت (مولوى)
نظير: خود را بشناس تا خدا را بشناسى
هر که خود را نصيحت نکند به نصيحت ديگران محتاج شود
هر که خورَد مال مفت مى‌تواند شعر گفت!
هر که خورَد نان گدائى هرگز نکند پادشاهى
    نظير: هر آن کاو خورده نان گدائى نپندارى توانَد پادشاهى
هر که خويشان را عزيز دارد اعزاز گوهر خويش کرده باشد (از مرزبان‌نامه)
هر که خيانت ورزد دستش از حساب بلرزد (سعدى)
رک: خائن هميشه خائف است
هر که دارد خُمى نه سقراط است٭
رک: نه هر که آينه سازد سکندرى داند
٭ سخن بيهده ز افراط است ......................... (سنائى)
هر که دارد سعى در رنگينيِ دکّان خويش٭
٭ در حنا بندد ز غفلت پاى خواب‌آلود را ............................. (صائب)
  هر که دارد هوس 'کرب و بلا' (= کربلا) بسم‌الله هر که دارد سر همراهى ما بسم‌الله
بيتى است معروف از اشعار چاووشى در اعلام سفر زائران که در هنگام حرکت آنان به‌سوى اعتاب مقدسه و تشويق و دعوت ديگران براى شرکت در اين سفر توسط چاووش خوانده مى‌شود عوام گاهى اين بيت را به مزاح و شوخى در تعارفات روزانه و عادى خود به‌منظور دعوت ديگران به انجام يک کار خير و مشارکت آنان در آن کار به‌کار مى‌برند.
هر که دانگى بدزدد از دينارى نترسد
نظير: تخم‌مرغ دزد شتردزد مى‌شود
هر که دخلش بيش خرجش بيشتر
رک: هر که بامش بيش برفش بيشتر
هر که در اين بزم مقرّب‌تر است جام بلا بيشترش مى‌دهند
نظير:
خدا درد را به دوستانش مى‌دهد (از جامع‌التمثيل)
ـ خاصّان حق هميشه بليّت کشيده‌اند (سعدى)
هر که در پى کلاغ رود در خرابه منزل کند (از قرةالعيون)
نظير:
    هر که را راهبر زغن باشد گذر او به مرغزن باشد (رودکى)
    ـ هر آن کو زاغ باشد رهنمايش به گورستان بوَد پيوسته جايش (اسعد گرگانى)
    ـ بر پى صاحب غرض رفتم بيفتادم ز راه اين مَثَل نشنيده‌اى بارى اذا کان‌الغراب (انورى)
    ـ هر که را راهبر غراب افتد بى‌گمان منزلش خراب افتد (از قرةالعيون)
    ـ هر که را راهبر زغن باشد منزل او به مرغزن باشد (عنصرى)
هر که در دلش رحم است در نشينش زخم است
نظير:
سر قبر غريبان آن‌قدر گريه کن که چشمت تر شود نه کور!
ـ فکر نان گربه را که مى‌کنى موش خانه‌ات را خراب مى‌کند
ـ به کور که رحم بکنى شاهين ترازو را مى‌گيرد
ـ بميرد هر که در ماتم نشيند
    ـ ز بهر کسان رنج بر تن نهى ز بى‌دانشى باشد و ابلهى (فردوسى)
 ـ سر قبر پدرت گريه کنى چشمت شور مى‌شود سرِ قبر غريبان کور! (عا).
هر که در دهر دلى داشت به دلدارى داد٭
٭ ................................. دل نفرين شدهٔ ماست که تنهاست هنوز (ابوالحسن ورزى)
هر که در زندگى نانش نخورند چون بميرد نامش نبرند (سعدى)
رک: نام نيکو گر تو خواهى نان بده
ـ هر که در زندگى بخيل بوَد چون بميرد چو سگ ذليل بوَد (سعدى)
هر که درم از خويشتن عزيزتر دارد زود از عزيزى به ذليل اوفتد (قابوس‌نامه)
رک: مالت را خوار کن تا خودت عزيز بشوى
هر که درمانده مى‌شود با ما برادرخوانده مى‌شود! (عا).
نظير: هر که اَنَش مياد ياد مَنَش مياد!
هر که دست از جان بشويد هر چه در دل دارد بگويد ٭ (سعدى)
رک: از جان گذشته را به مدد احتياج نيست
٭ نقى کمره‌اى به کلام شيخ سعدى تمثّل جسته و چنين سروده است:
ترک جان مى‌گويم و مى‌گيرم از لعل تو بوسى   هر که دست از جان بشويد هر چه مى‌خواهد بگويد
هر که دُمش را به لوک٭ ببندد بايد سفر قندهار برود
٭ لوک: نوعى شتر بارکش و بزرگسال
هر که دير سرِ سفره بيايد استخوان نصيبش مى‌شود
رک: 'آن که دير بر سر خوان آيد جز استخوان نصيب نَبَرد' و 'غايب بى‌بهره است'
هر که را اندک شود مال، خوار شود نزد اهل و عيال
رک: آدمى در تنگدستى مى‌شود بى‌اعتبار
هر که را اين دهند آن ندهند
هر که را پادشاهى نيست کامرانى نيست، هر که را زن نيست کدخدائى نيست، هر که را فرزند نيست شادمانى نيست، هر که را اين هر سه نيست بيمارى نيست!
هر که را حرص بيش محنت بيش٭
رک: آدم حريص هميشه محروم است
٭ محنت از حرص خيزد اى درويش .......................... (مکتبى)


همچنین مشاهده کنید