جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت بین تدریس و یادگیری


يادگيرى تغييرى است که بر اثر تعامل شاگرد با محيط حاصل مى‌شود. تدريس را کنش متقابل معلم و شاگرد توصيف کرديم. در اين تعامل، معلم با برنامه‌ريزى تلاش مى‌کند شرايط مطلوب را براى تغيير بوجود آورد؛ بنابراين، تدريس و يادگيرى دو فرايند جدا هستند و هر کدام بايد نظريهٔ خاص خود را داشته باشند. يادگيرى در همه جا و هميشه و حتى بدون تدريس صورت خواهد گرفت. از طرف ديگر، هر تدريسى نيز هميشه منجر به يادگيرى نخواهد شد؛ يعنى شکست شاگردان در يادگيرى بدين معنى نيست که تدريس انجام نشده است و اين نيز بدان معنى نيست که تدريس و يادگيرى هيچ‌گونه ارتباطى با هم ندارند. مى‌توان با عمل تدريس کميت و کيفيت و سرعت يادگيرى را افزايش داد و يا شرايط را براى يادگيرى امورى که در شرايط معمولى امکان‌پذير نيست فراهم نمود.
نظريه‌هاى يادگيري، صرفاً به پديده‌هاى يادگيرى توجه دارد و هميشه معطوف به شاگرد است؛ به عبارت ديگر، نظريه‌هاى يادگيرى تبيين‌کنندهٔ چگونگى يادگيرى و توصيف‌کنندهٔ شرايطى است که با حصول آنها يادگيرى صورت مى‌گيرد، در حالى که نظريه‌هاى تدريس بايد بيان کننده، پيش‌بينى کننده و کنترل‌کنندهٔ موقعيتى باشد که در آن، رفتار معلم موجب تغيير رفتار شاگرد مى‌شود. نظريه‌هاى يادگيرى راه‌هاى يادگيرى شاگرد را بيان مى‌کند، در صورتى که نظريه‌هاى تدريس توصيف‌کنندهٔ روش‌هايى است که بدان وسيله يک فرد (معلم) فرد ديگرى (شاگرد) را تحت‌تأثير قرار مى‌دهد و سبب مى‌شود که او ياد بگيرد. برونر در بحث درباره تفاوت نظريه‌هاى تدريس و يادگيري، نظريه‌هاى يادگيرى را توصيفى و نظريه‌هاى تدريس را تجويزى مى‌خواند. براى تفکيک نظريه‌هاى توصيفى و تجويزى مى‌توان به قوانين توصيفى و تجويزى اشاره کرد. قوانين توصيفى قوانينى است که بيان‌کنندهٔ روابط بين متغيرها است و جنبهٔ وضعى ندارد، يعنى کسى آنها را وضع نمى‌کند. در حالى که قوانين تجويزي، مانند قوانين اجتماعي، جنبهٔ وضعى و قراردادى دارد؛ به عبارت ديگر، قوانين و نظريه‌هاى يادگيرى بر اثر تحقيقات کشف شده است و توصيف‌کنندهٔ روابط متغيرهاى مختلف يادگيرى است، در حالى که قوانين و نظريه‌هاى تدريس، همچون قوانين اجتماعي، به وسيله علماى تعليم و تربيت وضع مى‌شود.
شناخت نظريه‌هاى يادگيرى در فرايند فعاليت‌هاى آموزشى براى معلم لازم است، اما کافى نيست. قوانينى که در تحقيقات آزمايشگاهى توسط علماى روانشناسى کشف شده است، در اکثر مواقع ممکن است عيناً در کلاس درس کاربرد نداشته باشد. به قول معروف، هيچ‌گونه شباهتى بين طرز تلقى يک مربى و يک روانشناس آزمايشگاهى وجود ندارد. به اعتقاد هيلگارد، اگر کسى براى حل مسائل تربيتى به روانشناس رجوع کند، معمولاً مأيوس باز مى‌گردد؛ (Hilgard E.R and G.H. Bower- 1975) لذا در کنار نظريه‌هاى يادگيري، احتياج مبرم به نظريه‌هاى تدريس وجود دارد؛ زيرا در دنياى امروز، بيشترين و صحيح‌ترين نوع يادگيرى در مدرسه حاصل مى‌شود و روشى که معلمان در اين زمينه بکار مى‌گيرند، بخشى از کاربرد نظريه‌هاى تدريس است. متأسفانه، در زمينه تدريس، بر خلاف يادگيري، تحقيقات وسيعى صورت نگرفته است. اکثر معلمان در روند فعاليت‌هاى آموزشى متوسل به نظريه‌هاى يادگيرى مى‌شوند. دانستن اين نکته که يادگيرى چگونه صورت مى‌گيرد لازم است، اما کافى نيست. پزشکان، تنها با دانستن اينکه بدن انسان چگونه کار مى‌کند، نمى‌توانند طبابت کنند؛ آنان به بيش از اين اطلاعات نيازمندند. معلمان نيز به اطلاعاتى بيش از اينکه شاگردان چگونه ياد مى‌گيرند، نياز دارند.
بعلاوه، برخى از معلمان اصطلاح تدريس و ياد دادن را يکى تصور مى‌کنند و به يک معنى مى‌گيرند، در حالى که هر تدريسى منجر به ياد دادن نمى‌شود. وقتى که تدريس مى‌کنيم، فعاليت‌هايى را انجام مى‌دهيم، مثلاً صحبت مى‌کنيم، روى تخته گچى مى‌نويسيم، نمودار مى‌کشيم، نمايش مى‌دهيم، مى‌پرسيم و تمرين حل مى‌کنيم؛ اما وقتى ياد مى‌دهيم (مى‌آموزيم) علاوه بر اين فعاليت‌ها، کارهاى مهم‌تر ديگرى نيز انجام مى‌دهيم. ما شاگردان را به انجام دادن فعاليت‌هايى وادار مى‌کنيم. ياد دادن عبارت است از واداشتن ديگران به توجه و مشاهده، ايجاد ارتباط، به ياد آوردن و سرانجام استدلال کردن. براى درس دادن، کوشش کمترى نسبت به ياد دادن صرف مى‌شود؛ چنانکه صحبت کردن با مردم آسان‌تر از علاقه‌مند کردن آنان به صحبت‌هاى ما است، به نمايش درآوردن يک مهارت، ساده‌تر از تزريق آن در افکار ديگران است. تمرين دادن کمتر زحمت دارد تا کمک کردن به ديگران براى اينکه بفهمند چه چيزى را مى‌خواهند ياد بگيرند. اگر بخواهيم آنچه درس مى‌دهيم ياد بدهيم، بايد قادر باشيم شاگردان را درک کنيم و از آنچه در رفتار آنان اثر مى‌گذارد آگاهى يابيم. نتيجه اينکه اگر فعاليتى منجر به يادگيرى نشود تدريس نيست، اگر چه در اصطلاح عاميانه به آن تدريس بگويند. نکته ديگر اينکه معلم هرگز ياد نمى‌دهد، بلکه شرايط يادگيرى را فراهم مى‌کند. شاگرد است که ياد مى‌گيرد. اگر موقعيت مطلوب فراهم شود، يادگيرى شاگرد حتمى است.


همچنین مشاهده کنید