پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مدل کسب‌وکار(Business Model)


امروزه کسب‌وکارها با افزايش حجم و تغييرات سريع داده‌ها روبرو مى‌باشند. در گذشته شايد گزارشات ماهانه مى‌توانست نيازهاى کسب‌وکار را تأمين نمايد اما امروزه حتى در فاصله هر رويداد تجارى (business event) نياز به دريافت گزارش دقيقى از اطلاعات موردنياز در رابطه با کسب‌وکار انجام‌شده مى‌باشد. هم‌اکنون قابليت اعمال تغييرات بصورت لحظه‌اى (online) حتى هر روز بلکه در هر لحظه از ويژگى مطرح در طراحى سيستم‌هاى کاربردى در بازار کسب‌وکار مى‌باشد.
در رابطه با افزايش حجم داده‌ها و کاهش زمان پاسخگويى به رويدادهاى تجارى مهم، کارشناسان حرفه‌اى نياز به سيستم‌هاى اطلاعاتى دارند که خود جزئى از فرآيندهاى کسب‌وکار تجارى باشند نه اينکه تنها به بازتاب استاتيکى در يک زمان بخصوص بپردازند.
تقاضاى يکپارچه‌سازى اطلاعات (و سيستم‌هاى مديريت اطلاعات) به اين معناست که سيستم‌هاى اطلاعاتى مى‌بايد همراه با فعاليت‌هاى کسب‌وکار تجارى و توأم با هم باشند.
درپى اين نياز و به‌منظور همزمانى و سنکرون‌سازى سيستم کسب‌وکار و نيازمندى‌هاى کسب‌وکار مدل کسب‌وکار ارائه گرديد. مدلى که به‌طور دقيق وضعيت جارى کسب و کار را منعکس مى‌نمايد. اين مدل مى‌تواند متعاقباً به‌عنوان پايه‌اى جهت ساخت و ايجاد و اعمال تغييرات آتى در مؤلفه‌ها و عناصر تشکيل‌دهنده سيستم‌هاى اطلاعاتى بکار رود. عناصرى که رابطه يک به يک با مدل کسب‌وکار دارند.
با بکارگيرى فرآيندهاى کسب‌وکار توسط شرکت‌ها و سازمان‌ها، مى‌توان مدل‌هاى کسب‌وکار را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و اجرا نمود. درنتيجه مى‌توان موارد غيرکارآ (inefficiencies) را تعيين، تصحيح و يا برطرف نمود. اين عمل مرسوم به مهندسى مجدد فرآيند کسب‌وکار (business process re-engineering) مى‌باشد.
چندسالى است که تمرکز مدل‌هاى کسب‌وکار از functional modeling و information modeling به‌سمت object modeling گرايش پيدا کرده است. در مدل functional سازمان‌ها کوشش مى‌نمودند تا چگونگى انجام کار فرآيندها را تعريف نمايند.
درحالى که اين نگرش تنها درمورد فرآيندهاى مجزا موفق بود و در ارتباط با تعامل بين فرآيندهاى مجزا و نگاشت (mapping) فرآيندها به ساختار داده‌ها (data structure) محدوديت داشت.
در مدل‌هاى information، تجزيه و تحليل ساختار داده‌ها و فرآيندهايى که روى آنها عمل مى‌نمايند توأماً درنظر گرفته مى‌شوند. اين مدل نيز اگرچه تا حدودى بهتر بود اما مدلى پيچيده و جهت پياده‌سازى نياز به زمان زيادى داشت. به‌نحوى که برخى از شرکت‌ها جهت پياده‌سازى آن، بيش از دو سال وقت صرف نموده‌اند. اما پس از پياده‌سازى دريافتند که به‌هيچ وجه اين مدل پاسخگوى تغييرات مداوم مدل کسب‌وکار نمى‌باشد. زيرا سرعت اعمال تغييرات در اين مدل بسيار کم است.
متعاقباً مدل شيءگرا راه‌حلى را براى حذف محدوديت‌هاى دو مدل فوق ارائه نمود. در مدل شيءگرا داده‌ها (information content) و رفتارهاى آنها (behavior) براى يک شيء توأم با هم ارائه مى‌گردند و لذا نمايش بهترى براى اشياء در جهان واقعى را مدل مى‌نمايد. (اشياء در طبيعت هم داراى حالت (state) و هم داراى رفتار (behavior) مى‌باشند).
در مدل شيءگرا، هر دو اين موارد را مى‌توان به‌دقت مشخص نمود و اين خود از قوت و دقت مدل شيءگرا حکايت مى‌نمايد. مدل‌هاى شيءگرا به‌راحتى براى افراد غيرفني، قابل درک است و انعکاس تجارب عملى کسب‌وکار در قالب اين مدل بخوبى قابل پياده‌سازى مى‌باشد. زمان پياده‌سازى مدل شيءگرا در مقايسه با ساير مدل‌ها بسيار کوتاه بوده و علاوه‌بر سرعت ايجاد، اعمال تغييرات برروى اين مدل به‌دفعات امکان‌پذير مى‌باشد.
براساس اين قابليت، اين امکان فراهم مى‌گردد تا سازمان‌ها به‌سرعت مدل کسب و کار خود را بصورت کلان (high level business model) ايجاد نمايند و درادامه روى جزئيات مورد علاقه خود در زمينه کسب‌وکار متمرکزشده و آن‌ها را روى مدل پياده‌سازى نمايند. اين نگرش از نکات برجسته و امتيازات تکنولوژى شيءگرا محسوب مى‌گردد.


همچنین مشاهده کنید