جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تاریخچه


حکيم ابو على سينا دانشمند بزرگ ايرانى دربارهٔ حرکت تفکر نموده و تعريفى به شکل زير ارائه مى‌دهد: جنبش و انتقال جسم از جايى به جاى ديگر و يا تغيير در وضع و عوض شدن محل اجزاء يک شيء بدون تغيير محل خود آن شيء مى‌باشد. او انواع حرکت را به شکل زير تقسيم‌بندى نموده است:
- حرکت طبيعى به تنهايى از قوّه‌اى که در ذات جسم است صادر مى‌شود، مانند پرتاب سنگى که در هوا است.
- حرکت قمرى = محرک آن بيرون از متحرک بوده، مانند سنگى که روى زمين کشيده مى‌شود.
- حرکت ارادى = که عامل حرکت در ذات متحرک است.
عموماً آريستوتل (ارسطو) را پدر علم‌الحرکات مى‌نامند. وى بين سنه‌هاى (۳۸۴-۲۳۲) قبل از ميلاد مسيح مى‌زيسته و مقالاتى در زمينهٔ استعداد حرکت و پيشرفت حيوانات از خود به‌جا گذاشته است. او براى اولين بار حرکات عضلات را شرح داده و فازهاى مختلف قدم زدن را مورد تحليل و بررسى قرار داد و روشن کرد که اين فازها از حرکت وضعى شروع شده و بعد به حرکت انتقالى منجر مى‌شود.
به يک يونانى ديگر به نام ارشميدوس که در سنه‌هاى (۲۸۷-۲۱۲) پيش از ميلاد مى‌زيسته، اصول ثابت فشار آب را که بر اجسام شناور حاکم است، نسبت مى‌دهند، اين قانون هنوز در تحليل حرکات شنا باارزش محسوب مى‌شود. بعضى از قوانين او هم‌اکنون در مسافرت‌هاى فضايى براى پيشرفت امور فضايى مورد استفاده قرار مى‌گيرند، ميدان وسيع تحقيقات او شامل اهرم‌ها و مسائل مربوط به تعيين مرکز ثقل مى‌باشد. مقالات او بعدها به‌عنوان اساس تئورى مکانيک توصيف شد.
يک رمى موسوم به کلوديوس گالن از برده‌هايى که به‌عنوان گلادياتور استفاده مى‌شد محافظت مى‌کرد. اين مرد توانست اولين تيمى را که از نظر جسمى داراى شرايط فيزيکى مناسب باشد تشکيل دهد، وى معلومات قابل ملاحظه‌اى در زمينهٔ حرکات انسان داشت، و مقاله‌اى به نام حرکات عضلانى نوشت که در آن اعصاب حسى و حرکتى و عضلات آگونيست و آنتاگونيست را از هم جدا نمود. تونوس را شرح داد و مفصل متحرک و ثابت را معرفى کرد که امروزه در اصطلاحات مفصل‌شناسى از اهميت فوق‌العاده‌اى برخوردار هستند. اين فکر که عضلات منقبض مى‌شوند به‌نظر مى‌رسد که در اصل از او باشد، وى فکر مى‌کرد که انقباض عضلات در اثر عبور ارواح حيوانى از ميان اعصاب و جارى شدن در مغز و سپس رسيدن به عضلات حاصل مى‌شود.
به ‌دنبال مطالعات ماهيچه‌شناسى (گالن) علم‌الحرکات بيش از هزار سال راکد ماند. در تاريخ، درخشان‌ترين چهره‌اى که در آن زمان رخ نمود، (لئوناردو داوينچي) بود که در سال ۱۴۵۲ به دنيا آمد و مرگ او در تاريخ ۱۵۱۹ رخ داد. او يک گام ديگر در جهت پيشرفت اين علم به جلو برداشت. اين هنرمند مهندس و دانشمند، علاقهٔ وافرى به نمايش و تشريح بدن انسان داشت و به‌ دنبال کشف مرکز ثقل و تعادل بدن بود. او اولين کسى است که طرز گام زدن انسان را به‌صورت علمى ثبت کرده و مکانيک بدن را در حالات ايستاده، نشسته، پايين آمدن از بلندي، بلند شدن از حالت نشسته و پريدن توصيف نمود.
گاليله (۱۶۴۳-۱۵۶۴) کسى که سه سال در دانشگاه پيزا به مطالعهٔ پزشکى پرداخت متوجه شد که طبيعت به مثابه يک رمز رياضى است به‌همين دليل براى تحقيق قوانين تحت پديدهٔ فيزيکى به رياضيات روى آورد. دلايل او در مورد اينکه سقوط اجسام با وزن آنها متناسب نيست و نسبت‌هاى فاصله، زمان و سرعت مهمترين عوامل در مطالعهٔ حرکت مى‌باشند، پايهٔ مکانيک کلاسيک را گذارد و به‌عنوان معرّف روش شناخت تجرى درت علوم، مورد تحسين قرار گرفت.
بعد از گاليله (الفورنس بورلي) (۱۶۷۹-۱۶۰۸) که زير نظر يکى از شاگردان گاليله تحصيل کرده بود، کوشش کرد تا فرمول‌هاى رياضى استاد خود را در مسائل حرکت ماهيچه‌اى به‌کار برد. او در مقاله‌اش به نام (حرکات حيوانات) که در سال ۱۶۳۱ چاپ شد، در صدد برآمد که ثابت کند حيوانات مانند ماشين عمل مى‌کنند.
(استندلر) از او به‌عنوان بنيان‌گذار حقيقى کينسيولوژى مدرن و به‌عنوان کسى که در بنيان‌گذارى و پيشرفت مؤثر شاخه‌اى از کينسيولوژى که حرکت عضلات، را با اصول مکانيکى ارتباط داد، ستايش به عمل آورد. بورلى همچنين به‌دليل بنا نهادن مدرسهٔ پزشکى (ايتروفيزيکال) که مدعى بود پديدهٔ مرگ و زندگى بر روى قوانين فيزيکى استوار هستند مورد احترام بود.
در حدود سال ۱۷۴۰ فيزيولوژيست‌ها در مورد پديده‌اى که به‌وسيلهٔ تحريکات الکتريکى عضله به‌وجود آمده بود کنجکاو شدند. هالر بسيارى از تجربيات جديد را در مورد تحريک عضلانى به‌صورت خلاصه بيان کرد. و وايت مشاهدات کلينيکى خود را از معالجهٔ يک مريض به‌وسيلهٔ برق گزارش نمود. الکتريسيتهٔ حيوانى به‌عنوان جانشين براى روح حيواني عنوان شد که به‌زودى محققان متوجه شدند که همان نيروى فعال‌کننده‌ در حرکات ماهيچه‌اى مى‌باشد. در اثناء تابستان سال ۱۷۸۶ لوئى‌جى گالويني (۱۷۹۸-۱۷۳۷) اثرات الکتريسيته جوى را بر روى عضلهٔ قورباغه‌اى که تحت تشريح قرار گرفته بود، بررسى کرد. او مشاهده کرد که وقتى چاقوى جراحى با ماهيچهٔ قورباغه تماس پيدا مى‌کند گهگاهى منقبض مى‌شود. او به اين نتيجه رسيد که در داخل اعضاء حيوانات الکتريسيته ساکن وجود دارد و حرکت در اثر مخلوط شدن شارژ منفى خارج با الکتريسيتهٔ مثبت که در سرتاسر عصب وجود دارد پديد مى‌آيد. با رشته يادداشت‌هايى دربارهٔ اثرات الکتريسيته بر روى حرکت ماهيچه‌اى (۱۷۹۱) که يقيناً جديدترين بيانات روشن و ساده دربارهٔ الکتريسيتهٔ پتانسيل در عصب و ماهيچه است، بررسى الکتريسيته حيوانى به‌ناگاه جذابيت خاصى در دنياى فيزيولوژيست‌ها کسب کرد.
بزرگترين نام در ميان محققين بعدى اين موضوع اميل دوبيوز - رايموند (۱۸۹۶-۱۸۱۸) بود که اساس الکتروفيزيولوژى جديد را بنيان گذاشت. چشم‌انداز تحقيقات دربارهٔ واکنش ماهيچه که به‌وسيلهٔ تحريک الکتريکى به‌وجود آمد بسيار جذاب شد.
گيلويوم بنجامين آماندودوچن (۱۸۷۶-۱۸۰۶) در ارتباط با حرکات بدنى به‌صورت طبقه‌بندى شده‌اى وظايف هر ماهيچه را تعيين کرد. هرچند که او اعتراف کرد که در واقع کار هر ماهيچه به‌طور مجزا وجود ندارد و قابل تفکيک نيست. کار بزرگ او کتاب فيزيولوژى حرکات بود که در سال ۱۸۶۵ عرضه شد. نظريهٔ نوين جابجايى با بررسى‌هاى بورلى شروع شد. گرچه در اين زمينه قبلاً با چاپ کتاب وبرها مختصر کارى صورت گرفته بود، اما مقالات او هنوز به‌عنوان کارهاى کلاسه شده‌اى که از روش مشاهداتى نابى برخوردار است باقى مانده و به‌نحو بارزى مکانيک حرکات عضلانى را براساس علمى بنا نهاده است.
برادران وبر ارنست، هنريخ (۱۸۷۸-۱۷۶۵)، ويلهم ادوارد (۱۸۹۱-۱۸۰۴) و ادوارد فردريک ويلهم (۱۸۷۱-۱۸۰۶) معتقد بودندکه بدن در دو امر به‌وسيلهٔ کشش ليگامنت‌ها و فشار کم و ناچيز ماهيچه‌ها در يک راستا قرار مى‌گيرند که در قدم زدن يا دويدن، حرکات به‌طرف جلو، دست‌ها به‌عنوان تعادل در جهت خنثى کردن جاذبهٔ زمينى مى‌باشند و راه رفتن همان حرکت به طرف جلو افتادن مى‌باشد در حالى‌که دست‌ها و پاها همين‌طور که بدن به‌طرف جلو مى‌رود مسؤول کنترل وزن بدن بوده و به‌ دنبال پايگاه جديدى براى حفظ تعادل مى‌باشند.
مطالعهٔ مکانيک حيوانات به‌وسيلهٔ ساموئل هايتون (۱۸۹۷-۱۸۲۱) که استعداد و ذوق سرشارى داشت، توسعه يافت. او داراى يادداشت‌هاى متعددى با تيترهاى زير مى‌باشد: طرح‌هاى تئورى جديد عمل عضله‌اى (۱۸۶۳)، ساختمان پاى شترمرغ (۱۸۶۵)، آويختگي، که شامل نقطه‌نظرات مکانيکى و فيزيکى است (۱۸۶۸) و يادداشت‌هايى دربارهٔ مکانيک حيوانات (۱۸۶۵-۱۸۶۱). در اين حالت پيشرفت دانش مکانيک بدن با فقدان روش رضايت‌بخش نسخه‌بردارى از زمان حرکات کند شده بود. اين پيشرفت، زمانى حاصل شد که منجمى به نام جيسون در سال ۱۸۷۸ يک سرى تصوير از مسير حرکت ونوس براى مطالعهٔ آن برداشت و معتقد شد که اين کار را در مورد حرکات بدن انسان نيز انجام مى‌دهد.
اهداف اين مدرسه به‌وسيلهٔ جورجيوبگليو (۱۷۰۶-۱۶۶۸) حمايت مى‌شد. جورجيو در سال ۱۷۰۰ کتاب (حرکات عضلات) را به چاپ داد که براى اولين بار مطالب اين کتاب بين عضلات نرم يا صاف (براى استقامت) و عضلات مخطط (براى کارهاى سريع) اختلاف قائل شد، ولى عاقبت غفلت مدرسه از پيشرفت عمل شيمى باعث شد که کار مدرسه به بدنامى و تعطيلى بکشد.
فرضيهٔ بورلى در مورد انقباض عضلات به‌زودى مورد حمله قرار گرفت. از زمرهٔ منتقدين او (فرانسيس گلايسون) بود (۱۶۷۷-۱۵۹۷) که مدعى شد هنگام تا شدن، فيبرهاى عضلانى بيشتر منقبض مى‌شوند تا اينکه انبساط حاصل کنند وى همچنين حدس زد که تمام بافت‌هاى حياتى داراى ظرفيت واکنش در برابر تحريک مى‌باشند. او اين ظرفيت را خاصيت (تحريک‌پذيري) ناميد.
نظر (آلبرت ون‌هالر) (۱۷۷۷-۱۷۰۸) فيزيولوژيست برجستهٔ قرن هيجدهم بود که خاصيت انقباض، يک استعداد فطرى عضله است که مستقل از تأثير عصبى است.
سه سال بعد نيل استن سن (۱۶۸۶-۱۶۸۴) اعلام کرد که قلب صرفاً يک عضله است و نه حرارت طبيعى و يا جوهر حياتي. اين کار پس از کشف ويليام هاروي به‌عنوان بزرگترين قدم در راه آگاهى از دستگاه گردش خون تحسين و تمجديد شد.
کلمهٔ (استخوان پزشک) به‌وسيلهٔ نيکولاس آندري (۱۷۴۲-۱۶۵۸) ابداع شد. اين لغت از ريشهٔ يونانى ارتوس به معناى مستقيم و پاييز به معناى کودک بود. به عقيدهٔ اين مؤلف بدشکلى و انحراف ستون فقرات در نتيجهٔ بدشکل گرفتن ماهيچه‌ها در دوران کودکى است.
احتمالاً نمونهٔ علمى مستدلى که تاکنون چاپ شده و داراى بيشترين بار علمى است کتاب اسحاق نيوتن مى‌باشد. مخصوصاً فرمول‌هاى سه قانون سکون و حرکت او براى آينده کينسولوژى بسيار مهم بود. وى در آن قوانين روابط بين نيروها و اثرات آنها را بررسى مى‌کند.
قانون اول:
هر جسمى که در حالت سکون به‌سر مى‌برد، و يا با حرکت يکنواخت در يک مسير مستقيم به حرکت خود ادامه مى‌دهد، به همين شکل باقى خواهد ماند، مگر اينکه به‌وسيلهٔ نيرويى که به آن وارد مى‌شود جهت و محل خود را عوض کند.
قانون دوم:
تغييرات حرکت با نيروى حرکتى متناسب و در راستاى قرار دارد که آن نيرو وارد شده، يا نيرو با شتاب متناسب است. (قانون جرم)
قانون سوم:
هر عملى را عکس‌العملى است مساوى و در خلاف جهت آن.
جيمز گيل (۱۷۱۹-۱۶۷۴) در مطالعات انقباض عضلانى خود تعداد فيبرها در عضلات اصلى را محاسبه کرد. او قبول کرد که در اثر انقباض، فيبرها به‌وجود آمده تا وزنه مشخصى برداشته شود کم مى‌شود.
موضوع آناتومى همان‌طور که پيش از زمان مارى بيچات (۱۸۰۲-۱۷۷۱) تدريس شد، شامل مقدار زيادى عقايد خشک بود که در طى سال‌ها انتقال پيدا کرد و به‌سبب فعاليت‌هاى او، آناتومى علم پيوسته‌اى شد که بر روى طبقه‌بندى مشاهدات تجربى به انضمام سيستم‌هاى گوناگون که او آنها را به ارگانيسم زنده تقسيم کرده بود بنا شد.


همچنین مشاهده کنید