یکی از شاخصترین فرمها در موسیقی رمانتیک، هنر آواز (art song) است: ترکیبی از آواز تکخوان و پیانو. در این فرم، آهنگساز همراهی ساز را بخشی جدانشدنی از کل اثر میداند؛ بخشی که تفسیرگر آواز بهشمار میآید. گرچه امروزه این آثار در تالارهای کنسرت اجراء میشوند، اما در دورهٔ رمانتیک برای اجراء و سرگرمی خانگی ساخته میشدند.
در هنر آواز، شعر و موسیقی پیوندی تنگاتنگ مییابند. همزمان شدن شکوفائی این فرم با سر برآوردن مجموعهای غنی از شعر رمانتیک در سالهای نخست سدهٔ نوزدهم تصادفی نبوده است. بسیاری از بهترین آوازنویسان دورهٔ رمانتیک - برای نمونه، شوبرت، شومان و برامس - آلمانی یا اتریشی بودند و شعرهائی به زبان ملیشان را در آوازها با موسیقی همراه کردهاند. از شاعران محبوب این آهنگسازان، یوهان ولفگانگ فون گوته (۱۸۳۲ - ۱۷۴۹) و هاینریش هاینه (۱۸۵۶ - ۱۷۹۷) را میتوان نام برد. واژهٔ آلمانی لیت (Lied) (آواز) بهطور معمول برای آوازی با متن آلمانی بهکار میرفت (جمع لیت، لیدر -Lieder، تلفظ میشود).
آرزو و حسرت - برای عشقی از دست رفته، طبیعت، افسانه، یا زمان و مکانی دیگر - تخیل شاعران رمانتیک را به خود مشغول ساخته بود. از این رو، هنر آواز سرشار از یأس و افسردگی عشقی ناکام، بیان زیبائی گلها، درختان، جویبارها و نیز رخدادهای فراطبیعی افسانههای عامیانه است. در این میان، آوازهائی شاد، شوخ، و طنزآمیز نیز میتوان یافت اما در مجموع، آواز رمانتیک سرریز روح و جان هنرمند است.
سازندگان این آثار، شعر را تفسیر میکردند، حال و هوا و تصویرپردازیهای آن را به زبان موسیقی برمیگرداندند و به این ترتیب ملودئی آوازی میآفریدند که از جذابیت موسیقائی برخوردار بود و تمام و کمال با متن و محتوای شعر هماهنگی داشت، بهگونهای که واژههای مهم شعر در آن با صداهائی مؤکد یا اوجهای ملودیک برجستگی مییافتند.
در هنر آواز، صدای انسان در ارائهٔ تعبیر موسیقائی شعر، پیانو را با خود سهیم میکند. احساسها و تصویرهای شعر بر اثر تعبیر موسیقائی پیانو از آنها ابعادی گستردهتر مییابند. آرپژهای پیانو ممکن است تداعیکنندهٔ صدای برخورد پاروها با آب یا حرکت چرخ آسیاب و آکوردهای گسترهٔ صوتی بم میتواند تجسمبخش تاریکی یا رنج عاشق باشند. حال و هوای کلی قطعه، اغلب با مقدمه کوتاه پیانو آشکار شده و در پایان توسط بخشی بهنام پُستلود (Postlude) که پیانو آن را مینوازد بهگونهای موجز جمعبندی میشود.
فرم استروفیک و فرم همخوان با کلام
هنگامیکه شعر دارای چندین بند است، پرداخت موسیقائی آن میبایست با تأثیر حسی حاصل از آنها همخوانی داشته باشد. یک راه آن است که آهنگساز فرم استروفیک (strophic form) را بهکار گیرد که در آن تمام بندها با موسیقی یکسانی همراه میشوند. این کار سبب میشود که آواز بهخوبی در یاد بماند. فرم استروفیک، کموبیش در تمام آوازهای عامیانه بهکار رفته است. راه دیگر، استفاده از فرم همخوان با کلام (through - composed form) است که در آن برای هر بند از شعر، مواد موسیقائی تازه ارائه میشود. (اصطلاح همخوان با کلام، برگردان اصطلاح آلمانی Durchkomponiert است). استفاده از این فرم سبب میشود که موسیقی بتواند حالتهای دگرگونشوندهٔ شعر را منعکس کند.
فرمهای بهکار رفته در هنر آواز محدود به دو فرم استروفیک و همخوان با کلام نیست. برای آنکه موسیقی بتواند به قالب ساختار و حس شعر درآید شیوههای دیگری نیز هست. آوازی که مبتنی بر یک شعر سهبندی است، اغلب چنین فرمی پیروی میکند:
(بند سوم) A
(بند دوم) B
(بند اول) A
این فرم را میتوان استروفیک دگرگونشدهٔ نامید، زیرا دو بند آن با مواد موسیقائی یکسانی همراه شدهاند.
سیکل آوازی
قطعههائی به فرم هنر آواز رمانتیک، گاه در مجموعهای بهنام دوره یا سیکل آوازی (song eycle) سامان داده شدهاند. یک سیکل آوازی ممکن است با خط سِیری داستانی که در سراسر شعر تداوم مییابد و یا توسط ایدههائی موسیقائی که آوازها را به یکدیگر پیوند میدهند از انسجام و پیوستگی برخوردار شود. سفر زمستانی (Die Winterreise) ساخته شوبرت (۱۸۲۷) و عشق شاعر (Dichterliebe) اثر شومان (۱۸۴۰) از برجستهترین سیکلهای آوازی دورهٔ رمانتیک هستند.
آهنگسازان رمانتیک در هنر آواز به همبستگی تمام و کمال موسیقی و شعر دست یافتند و جهانی بسیار شخصی آفریدند که تنوع حالت در آن فراوان است. این مینیاتورهای موسیقائی دربردارندهٔ شماری از ماندگارترین ملودیها و هارمونیهای تاریخ موسیقی هستند.