|
آثار بدریش اسمتانا (Bedrich Smetana) ،(۱۸۲۴ - ۱۸۸۴)، بنیانگذار موسیقی ملیچک، در ترانههای عامیانه، رقصها و افسانههای زادگاهش بوهم (بخشی از چک و اسلواکی کنونی) ریشه دارد. سرزمین اسمتانا هنگام کودکی او زیر یوغ فرمانروائی اتریشیها، و زبان رسمی در مدارس پراگ و ادارههای دولتی بهجای زبان چک، زبان آلمانی بود. احساسات ناسیونالیستی اسمتانا در دوران انقلاب ۱۸۴۸، که در آن اصلاحطلبان چک برای دستیابی به آزادی سیاسی و از میان بردن نظام سِرفی مبارزه میکردند، برانگیخته شد. او هنگام حملهٔ توپخانهٔ اتریش به پراگ، عضو گروه شهروندان مسلح و شاید در سنگر بوده است. اما شورش ملی شکست خورد و اکنش شدید اتریشها را در پی داشت: سانسور شدت یافت و میهنپرستان دستگیر شدند.
|
|
|
|
|
موسیقی ناسیونالیستی اسمتانا در این فضای خفقانآمیز نمیتوانست پیشرفت چندانی داشته باشد و گرچه بهعنوان پیانیست شناخته شده بود اما آثارش از سوی مخالفان جنبش ناسیونالیسم و هر گونه 'نوگرائی' با بیاعتنائی روبهرو میشد. اسمناتا در ۱۸۵۶ به سوئد مهاجرت کرد و در آنجا به تدریس، رهبری ارکستر و آفرینش پوئم سنفونیکهائی به سبک فرانتز لیست پرداخت و در ۱۸۶۲ هنگامی به پراگ بازگشت که شکستهای نظامی اتریش منجر به آزادیهائی نسبی شده بود. زندانیان سیاسی آزاد شده بودند، روزنامههائی به زبان چک انتشار یافته و تالارهای نمایش و اپرای چک بازگشائی شده بود. اسمتانا برای یکی از این تالارها بود که مشهورترین اپرایش یعنی عروس فروخته شده را بر اساس اقتباسی از افسانهها و مضامین عامیانهٔ بوهمیائی آفرید. او نه فقط در مقام آهنگساز که بهعنوان پیانیست، رهبر ارکستر، استاد و مبلغ خستگیناپذیر موسیقی ملی چک در پراگ فعالیت میکرد.
|
|
او در پنجاه سالگی به سرنوشت بتهوون دچار شد و شنوائیاش را بهطور کامل از دست داد. با این همه، برخی از بهترین آثارش از آن پس پدید آمدند که از آن میان مجموعهای شامل شش پوئم سنونیک با عنوان سرزمین من (Má Vlast، ۱۸۷۴ - ۱۸۷۹) را میتوان نام برد؛ پوئم سنفونیکهائی که در بزرگذاشت تاریخ، افسانهها، سرزمینهای حاصلخیز، ترانهها و رقصهای روستائی چک ساخته شدهاند. اسمناتا واپسین ده سال عمر خود را در وضعیت جسمانی و روانی حاد شکنجهآوری که بر اثر ابتلا به سیفیلیس دچارش شده بود گذراند و شصت ساله بود که در یک آسایشگاه روانی درگذشت.
|
|
|
'امروز، سوار بر قایق در تُندابهای حوالی سن جان و در میان امواج بلند به گشت و گذار پرداختم ... چشمانداز آنجا زیبا و شکوهمند بود' . سفر اسمنانا الهامبخش آفرینش مولداو، پوئم سنفونیک مشهور او شد؛ پوئم سنفونیکی که تجسمبخش رود اصلی سرزمین بوهم در گذر از مناطق گوناگون است. این اثر ارکستری که بخشی از مجموعهٔ سرزمین من است، بیانی رمانتیک از طبیعت و در همان حال جلوهای از ناسیونالیسم موسیقائی چک بهشمار میآید. پوئم سنفونیک مولداو، در مدت سه هفته و اندکی پس از ناشنوا شدن آهنگساز ساخته شده است، اما حالت پُرطراوت و خوشبینانهٔ آن هیچ نشانی از اندوه و یأس او ندارد. اسمتانا بهعنوان مقدمهای بر پارتیتور این اثر، برنامهٔ زیر را نوشته است:
|
|
این اثر تجسمبخش جریان رود مولداو است که از دو سرچشمهٔ کوچک خود، یکی سرد و دیگری گرم، که به یکدیگر میپیوندند. نشأت گرفته و سپس از جنگلها و چمنزارها و از ییلاقهائی که جشنهای سروانگیز در آنها برپا است میگذرد؛ پریان رود در مهتاب میرقصند؛ آن سو، فراز صخرهها، ویرانهٔ کاخهائی است که مغرورانه سر به فلک کشیدهاند. مولداو پُرپیچ و تاب و خروشان از بستر سنگلاخی نزدیک سن جان میگذرد و به رودخانهای میریزد که بهسوی پراگ میرود. از وبشهرات (Vysehrad) [که زمانی قصر سلطنتی کهنی در آن بود] میگذرد و سرانجام، هم چنانکه باشکوهی، شاهوار به اِلب (Elbe) میریزد، در دوردست از نظر ناپدید میشود.
|
|
مولداو از بخشهای موسیقائی متضادی تشکیل یافته که نمایانگر صحنهها و اپیزودهای گوناگون توصیف شده در برنامهٔ اثر هستند. شکار در کنارهٔ رود، با فانفار هورنها نمایانده میشود؛ عروسی روستائی با رقص پولکا که رقصی بوهیمائی است و شب مهتابی بهوسیلهٔ نغمه لرزان و سوسوزن بادیهای چوبی و ملودی آرام و زیر زهیهای سوردیندار نشان داده میشوند. تمی بسط یابنده بار رنگ و بوی عامیانه که بارها باز شنیده میشود، نماد رود است. اسمتانا این پوئم سنفونیک را به مدد نتهای شتابان تداعیکنندهٔ جریان آب، که گاه آرام و گاه بسیار متلاطم است، انسجام میبخشد.
|