جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کیفیت تربیت‌معلم


معلم يکى از ارکان اصلى آموزش و پرورش است و تقريباً در تمام برنامه‌ريزى‌هاى آموزشى اسمى از آن برده شده و بخشى به آن تخصيص داده شده است. معمولاً در برنامه‌ريزى تربيت‌معلم با چهار موضوع اساسى رو به‌رو مى‌شويم:
  کميت تربيت‌معلم
کمبود معلم بزرگ‌ترين مانع گسترش آموزش و پرورش در هر يک از سطوح آن، اعم از ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان، دانشگاه، و جز آنها مى‌باشد. براى جبران کمبود معلم دو راه وجود دارد:
۱. تربيت تعداد بيشتر معلم.
۲. تعويض روش تعليم و به‌کار گرفتن وسايل آموزشى جمعى و خود‌آموزي.
در روش معمول آموزش که از قديم برقرار بوده است، از معلم انتظار مى‌رود که معلومات، دانش‌ها، و مهارت‌ەاى معينى را به شاگردان منتقل کند. محل اين نقل و انتقال هم کلاس است. به بيان ديگر، وقتى صحبت از آموزش مى‌کنيم در نظر خود بى‌اختيار کلاس درسى مجسم مى‌شود که در ان معلمى رو به روى شاگردان ايستاده و تدريس مى‌کند. فرض بر اين است که نسبت يک معلم به يک شاگرد، نسبت ايده‌آل مى‌باشد و هر قدر تعداد شاگردان در کلاس کمتر باشد، کيفيت آموزش بهتر خواهد بود. بديهى است هر قدر نسبت تعداد شاگرد به معلم را کم کنيم به تعداد بيشترى معلم نياز خواهيم داشت. ولى منابع انسانى و اقتصادى محدود است و تأمين تعداد کافى معلم واجد صلاحيت به تعداد دلخواه و ايده‌آل مقدور نيست. ناچار به مطالعه و بررسى مى‌پردازيم ببينيم نسبت مطلوب شاگردان به معلم چه بايد باشد تا ضمن آنکه حداکثر تعداد شاگردان توسط هر يک معلم آموزش داده مى‌شود، در عين حال سطح کيفيت تعليمات نيز پائين نيايد. طبعاً نسبت مطلوب تعداد شاگردان يک کلاس به يک معلم به عوامل مختلفى چون نوع درس، دورهٔ تحصيلي، و جز آنها بستگى دارد. به‌طور متوسط، اين نسبت براى درس‌هاى عملي، کارگاهى و آزمايشگاهى و در مورد گروه‌هاى غيرمتجانس و ضعيف، در حدود ۵ الى ۱۵ به يک، و در مورد درس‌هاى نظرى در حدود ۲۵ الى ۴۰ نفر به يک نفر تعيين شده است.
گذشته از آنکه فرض‌هاى مذکور بالا، قابل تأمل و گفتگو هستند و نمى‌توان آنها را دربست پذيرفت، ولى به‌هر صورت، در روش معمول و متداول آموزش، هر قدر بر تعداد شاگردان و کلاس‌ها افزوده شود، بايد تعداد معلمان نيز متناسب با آن افزايش يابد. مگر آنکه روش مرسوم و قديمى تعليم را کنار گذاريم و به تکنولوژى جديد آموزش رو آوريم.
بعضى‌ها تصور مى‌کنند که منظور از تکنولوژى آموزش يعنى مکانيزه کردن آموزش و پرورش، و به‌کار گرفتن وسايل ارتباط جمعى چون راديو و تلويزيون، و ماشين‌هاى آموزشى و کامپيوتر و جز آنها به جاى معلم. چون بعداً در اين زمينه بيشتر صحبت خواهيم کرد، در اينجا فقط ياد‌آور مى‌شويم که تصور مزبور خطا است. مفهوم تکنولوژى آموزش و پرورش اين نيست. اصولاً به‌کار گرفتن رسانه‌هاى گروهي، کامپيوتر و ماشين‌ها و وسايل کمک آموزشى نه تنها جانشين معلم نمى‌شود بلکه موقعيت و مقام معلم را قوى‌تر مى‌سازد، و به او فرصت مى‌دهد که بهتر و بيشتر به راهنمايى و هدايت دانش‌آموز بپردازد.
  کيفيت تربيت‌معلم
قوت و ضعف برنامهٔ تربيت‌معلم وابسته به کيفيت آن است نه کميت آن؛ ولى چنين به‌نظر مى‌رسد که در بسيارى از برنامه‌ريزى‌هاى تربيت‌معلم تکيه بر کميت شده و کيفيت کاملاً تحت‌الشعاع قرار گرفته است.
  طول زمان تربيت‌معلم
تربيت هزاران معلم در سطوح مختلف سال‌ها طول مى‌کشد و مدت زمان زيادى مى‌خواهد. گذشته از آنکه دورهٔ تربيت‌معلم در سطح دانشکده حداقل چهار سال به طول مى‌انجامد، و پس از آن هم بايد با دوره‌هاى کوتاه‌مدت نوآموزى و بازآموزى تقويت شود، تأسيس دانشکده‌ها و دانشگاه‌هاى علوم تربيتى و برقرارى برنامه‌هاى آنها، خود به تعداد زيادى استاد نيازمند است که تعليم آنها نيز سال‌ها طول مى‌کشد. بدين ترتيب، تعليم معلمان، به تعداد کافي، سال‌ها وقت مى‌خواهد.
  اعتبارات هيئت آموزشى
حقوق معلمان سهم بزرگى از اعتبارات آموزش و پرورش را تشکيل مى‌دهد. هر قدر بر تعداد معلمان افزوده شود، و سطح حقوق بالا رود، بار اعتبارات آموزشى سنگين مى‌گردد، تا جايى که محدوديت‌هاى مالى مانع از گسترش سريع آموزش مى‌شود. در چنين موقعى چه بايد کرد؟ آيا بايد از گسترش سريع آموزش چشم پوشيد؟ آيا مى‌بايست سطح حقوق معلمان را پائين نگاه داشت تا بتوان تعداد بيشترى استخدام کرد؟ آيا تدابيرى اتخاذ شود که علاوه بر بودجه مالي، منابع مالى ديگرى نيز براى آموزش و پرورش فراهم گردد؟ آيا بايد به بررسى بهره‌ورى عوامل مختلف پرداخت و ملاک‌هاى اقتصادى را نيز در حيطه آموزش و پرورش وارد ساخت؟


همچنین مشاهده کنید