چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نظریه‌ها


نقش رفلکس‌ها در زمينهٔ رشد حرکتى روشن نيست. برخى از نظريه‌پردازان معتقد هستند که رفلکس‌ها فقط بازتابى از ساختار دستگاه عصبى است، به عبارت ديگر نوعى سيم‌کشي در بدن انسان است. ديگران مى‌گويند حرکات رفلکسى به حرکات هماهنگ اندام‌ها منجر مى‌شود (پى‌پر، ۱۹۶۳). اين امر فرصتى است براى کودک تا حرکات هماهنگ را پيش‌ از اينکه مراکز بالاى مغز آمادهٔ ميانجيگرى آنها بشود، تمرين کنند.
برخى ديگر (مولنار، ۱۹۷۸) پيشنهاد مى‌کنند که رفلکس‌هاى ابتدايى معينى بايد ناپديد شوند و واکنش‌هاى وضعى ظاهر شوند، پيش از اينکه طفل بتواند برخى از حرکات و مهارت‌هاى ارادى مانند غلتيدن، نشستن و راه رفتن را انجام دهد. چنانچه رفلکس غيرمتقارن انقباض گردن مورد توجه قرار گيرد، ملاحظه مى‌شود که وقتى کودک در حالت خوابيده به پشت است يک رفلکس ابتدايى قابل رؤيت است. اگر سر به يک طرف چرخيده شود، دست و پا به همان طرف کشيده و باز خواهد شد. اين رفلکس بايد منع يا ناپديد شود تا طفل بتواند واکنش تعادلى بدن و گردن را انجام دهد و دست کشيدهٔ او در مسير حرکت غلتيدن قرار نگيرد. واکنش‌هاى تعادلى بدن و گردن لازم هستند، زيرا قسمت‌هاى بالايى و پايينى تنه بايد در حرکت ارادى غلتيدن به ترتيب حرکت کنند (رابرتن، ۱۹۸۴). در مهارت‌هاى ارادى ديگر نيز مى‌توان به يک چنين گذرهايى پى برد.
بسيارى از عقايد سنتى در مورد حرکات رفلکسي، بازتابى از ديدگاه طرفداران باليدگى است. در حال حاضر، متخصصان رشد، کسانى که از ديدگاه سيستم‌هاى پويا در زمينهٔ رشد مطالعه و تحقيق مى‌کنند، در خصوص اثر رفلکس‌ها در رشد حرکتى نظر تازه‌اى ارائه داده‌اند.
  ديدگاه باليدگى
پيروان نظريهٔ باليدگى ظاهر و ناپديدشدن رفلکس‌ها را شواهد رشد و نمو دستگاه عصبى مى‌دانند. چنانچه به ياد داريد اين دانشمندان در طى دههٔ ۱۹۳۰ و دههٔ ۱۹۴۰ تمايل داشتند تا رفتار را تنها به يک سيستم آن هم سيستم عصبى ربط دهند. همين ديدگاه در دهه‌هاى بعد نيز سلطهٔ خود را در بيان مسائل مربوط به رشد حفظ کرد.
طرفداران ديدگاه باليدگي، سطح بالاى عملکرد رفلکسى را در زندگى پيش از تولد و اوايل دورهٔ بعد از تولد، به‌عنوان نشانه‌اى از ناباليدگى مغز تعبير کرده‌اند.
با انجام تحقيقات بيشتر، طرفداران ديدگاه رشد، توضيح در مورد باليدگى را مورد سؤال قرار دادند. زلازو و همکاران او (۱۹۷۴ و ۱۹۷۲ الف و ب) رفلکس راه رفتن را در طى ۸ هفتهٔ اول زندگى روى تعداد کمى از اطفال مطالعه کردند. تمرينات روزانه در واقع رفلکس راه رفتن را افزايش داد. همچنين اين اطفال در مقايسه با آنهايى که تمرين نکرده بودند زودتر حرکت ارادى راه رفتن را آغاز کردند. پژوهشگران چنين نتيجه گرفتند که تمرين رفلکس غيرارادى راه رفتن مى‌تواند به راه رفتن ارادى تبديل شود (زلازو، ۱۹۸۳). آنها اظهار داشتند که ناپديد شدن رفلکس به‌علت عدم استفاده و تمرين بوده و دورهٔ منع اين رفلکس پيش از شروع مهارت ارادى راه رفتن غيرضرورى است و لذا تحريک منظم يک رفلکس انتقالى مى‌تواند يادگيرى يک حرکت انتقالى ارادى را تسهيل سازد.


همچنین مشاهده کنید