پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

دیدگاه سیستم‌های پویا


  ديدگاه سيستم‌هاى پويا
ديدگاه سيستم‌هاى پويا. تلن در سال ۱۹۸۳ اين موضوع را که دورهٔ منع رفلکسي، نتيجهٔ ضرورى باليدگى دستگاه عصبى است زير سؤال برد. او براى ناپديدشدن رفلکس راه رفتن توضيح متفاوتى بيان کرد و چنين مشاهده کرد که وقتى وزنه‌هاى سبک به قوزک‌هاى اطفالى که ۴ تا ۶ هفته از عمر آنها گذشته بود ببنديم، پاسخ‌هاى رفلکسى راه رفتن کاهش مى‌يابد. اين امر نوعى شبيه‌سازى افزايش قابل توجه جرم ران و پاها (وزن اسکلتي، عضلانى و به‌ويژه بافت چربي) در طى دو ماه بعد از تولد بوده، لذا رفلکس راه رفتن ممکن است به اين علت ناپديد شود که طفل قدرت کافى براى بلند کردن پاهاى سنگين را که به آن وزنه اضافه شده است ندارد.
تغيير در ميزان قدرت پاها نيز مى‌تواند يافته‌هاى زلازو را در مورد افزايش پاسخ‌هاى مربوط به قدم برداشتن توضيح دهد: شايد تمرين 'راه رفتن' که زلازو براى اطفال طراحى و اجراء کرد به‌عنوان يک برنامهٔ تمرينى باعث افزايش قدرت پاهاى طفل گردد، لذا اطفال در حال نمو مى‌توانند به قدم برداشتن خود با اندام‌هاى سنگين ادامه دهند. تلن همچنين افزايش تعداد قدم‌هاى اطفال را به هنگام فرو بردن آنها تا سينه در آب مشاهده کرد که در اين حالت پاها در آب سبک شده، به حالت غوطه‌ور درآمدند. نهايتاً تلن در سال ۱۹۸۶ چنين دريافت که اگر اطفال ۷ ماهه را که رفلکس راه رفتن آنها معمولاً ناپديد شده است، روى نوار متحرک نگه داريم، مشغول 'قدم' برداشتن مى‌شوند
افزايش يا کاهش قدم برداشتن با تغييرات محيطى (استفاده از نوار متحرک يا بستن وزنه به پاى کودک) نشان‌دهندهٔ آن است که دستگاه‌هايى غير از دستگاه عصبى نيز در اين جنبه از رشد حرکتى دخالت دارند و درگير هستند. اگر منع يا ناپديدشدن رفلکس‌هاى انتقالى تنها مربوط به باليدگى دستگاه عصبى باشد، دستکارى‌هاى محيطى نبايد پاسخ‌هاى قدم برداشتن را افزايش دهد.
تلن و همکاران وى از آن هم پيشتر رفته، قدم برداشتن در رفلکس راه رفتن را با لگدزدن اطفالى که به پشت خوابيده‌اند مقايسه کردند (تلن، برادشا و وارد، ۱۹۸۱؛ تلن و فيشر، ۱۹۸۲). قدم برداشتن و لگدزدن از نظر وضعيت پاها و زمان‌بندى اجرائى حرکت مفصل‌ها همانند بودند. اين مطلب داراى معانى ضمنى در جهت تفهيم نقش دستگاه عصبى در اين‌گونه حرکات است. تشابه لگدزدن در حالت خوابيده به پشت و قدم برداشتن در طفلى که هنوز داراى قشر مغز ناباليده است، بدين معنا است که اين حرکات اساسى و پايه توسط مراکز پائين‌تر مغز و حتى در بخش نخاع شوکى کنترل شده، 'مولدهاى الگوى حرکت' ناميده مى‌شوند (گريلنر، ۱۹۷۵). عضلات زيادى که از روى چند مفصل عبور مى‌کنند در يک رابطهٔ نظام‌مند سهيم هستند و توسط نخاع شوکى کنترل مى‌شوند؛ بنابراين مراکز بالاتر مغز الزاماً در جزئيات اين‌گونه حرکات مانند قدم برداشتن يا دست دراز کردن شرکت ندارند (کلسو و همکاران، ۱۹۸۰؛ کوگلر و همکاران، ۱۹۸۰). به احتمال زياد براى هر يک از اندام‌ها يک مولد وجود دارد (فورسبرگ، ۱۹۸۲). اين مولدها اجراء قدم برداشتن در حيوانات مورد تحقيق را که از قشر خارجى مغز محروم شده‌اند توجيه مى‌کند. بنابراين مولد الگوى حرکتى رفلکس‌هايى را که در شرايط محيطى کودک شکل گرفته است، کنترل و اداره مى‌کند.


همچنین مشاهده کنید