چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

آثار و بقایای تمدن‌های هزاره‌های چهارم تا دوم پیش از میلاد


تنها منطقه‌اى که در قسمت جنوب و جنوب غربى ايران در دوران‌هاى اوروک و جمدت‌نصر به‌طور دائم محل سکونت بوده، شوش است. بقيه نقاط باستانى اين ناحيه براى مدتى يا به‌طور کلى متروک بوده و مجدداً اشغال شده‌اند.
فاصله ميان طبقات باستانى در بيشتر نقاط باستانى ايران، موجب آن مى‌گردد که نتوان مشخص نمود که تمدن‌هاى قبلى چگونه از بين رفته و تمدن جديد جايگزين آن شده است.
آثار و حفريات انجام شده تاکنون نتوانسته نشان دهد که آيا پيش از دوران جمدت‌نصر، تمدن‌هاى شرقى در ايران وجود داشته است؟
ظهور نقوش بر روى سفال‌ها در اواخر دوران تمدن مهاجم جديد (اوروک و جمدت‌نصر) مى‌تواند نشانگر اين باشد که تمدن قبلى ايران، در نواحى غربى هند و يا در نقاط دور افتاده و تا اندازه‌اى مستقل، نگاهدارى شده و سپس در صنايع و آثار اقوام جديد نفوذ يافته و دوباره اشياء ظاهر شده است.
تنها نقطه‌اى که مى‌توان تغييرات تمدن سفالى نخودى‌رنگ را رد آن مطالعه نمود، ناحيهٔ شوش است. اين ناحيه همواره رابطه زيادى با تمدن‌هاى بين‌النهرين داشته و نفوذ تمدن‌هاى بين‌النهرين به‌دليل وضعيت جغرافيائى اين ناحيه به‌راحتى صورت گرفته است.
در شوش ب، قسمت اول سفالى به رنگ قرمز ديده مى‌شود. گرچه به‌نظر مى‌رسد که همان نوع سفالى است که در باکون الف قسمت پنجم و طبقه چهاردهم وارکا در بين‌النهرين به‌دست آمده است. در اين طبقه مجسمه‌هاى کوچک زيادى به‌دست آمده که از جمله مشخص‌ترين آنها مجسمه انسانى است سوار بر اسب يا چهارپاى ديگر؛ که اولين نمونه است که انسان بر روى اسب يا چهارپا قرار گرفته و حيوان به‌وسيله دهنه هدايت مى‌شود. صورت انسان از جلو نمايش داده شده در حالى‌که در شوش يک عموماً صورت انسان به‌طور نيم‌رخ نمايش داده شده است.
از معمارى دوران اوروک در شوش هيچ اطلاعى به‌جز خشت‌هاى بزرگ در ابعاد مختلف و نيز سيلوهاى روباز جهت انبار کردن برنج و گندم و ساير نباتات، اثر ديگر به‌دست نيامد.
عموماً اموات به‌همراه ظروف سفالى به‌خاک سپرده مى‌شدند. اجساد در شوش ب ابتدا بدون تزئينات در قبر گذاشته مى‌شدند، ولى اواخر دوره شوش ب سوم قبرها همراه با آثارى تزئينى مى‌باشند.
در دوران اوروک در شوش فقط مهرهاى مسطح ديده شده که نقوش روى آنها با آنچه قبلاً در ايران معمول بود، تفاوت دارد. در اين دوران فلز کمتر مشاهده شده و به‌جز چند شيء مسي، آثار فلزى ديگرى در قبور به‌دست نيامده است. ما به‌هر حال صنعت فلزکارى وجود داشته است.
دوران جمدت‌نصر از دوران اوروک سرچشمه گرفته و حدفاصلى بين اين دو دوره وجود ندارد. روى هم رفته ناحيه شوش در اين دوران تا ‌اندازه‌اى تحت نفوذ صنايع همسايه غربى خويش قرار گرفته بود. اما اختلاف در جزئيات ثابت مى‌کند که از لحاظ سياسى استقلال داشته است.
در اين دوران آثار به‌دست آمده در تپه سيلک با آنچه در شوش حفارى شده کاملاً شبيه است و نشان مى‌دهد ناحيه‌اى که بعدها به‌نام امپراتورى ايلام ناميده شده، نفوذ سياسى کاملى در اين زمان بر ساير نواحى ايران داشته و دامنه اين نفوذ تا تپه سيلک کاشان کشيده شده و در صنايع آن محل کاملاً مؤثر بوده است.
ناحيه سيلک ممکن است قبل از زمان ايلامى‌ها به‌صورت يک مرکز تجارى يا مرکز استراحت کاروان‌هاى تجار درآمده باشد.
فاصله جغرافيائى بين اين دو ناحيه باعث مى‌شود که بتوان فرض کرد، در اين دوران کاروان‌هاى تجارتى وو مراکز تجارتى تحت نظم و ترتيب کاملى به‌وسيلهٔ قواى اقوام ساکن دشت خوزستان حفاظت مى‌کردند و تجارت وضعيت مرتبى داشت.
تمدن دوران آنو دوم که همزمان با تپه حصارب مى‌باشد به‌قدرى تحت نفوذ تمدن قبلى خويش (آنو اول) قرار گرفته است. فقط مى‌تواند اظهار کرد که ابتدا ياين دوران تقريباً همزمان با شروع تمدن اوروک در بين‌النهرين بوده و انتهاى آن تقريباً مقارن با انتهاى دوران حمدشانصر در بين‌النهرين است. اگر تصور کنيم در دوران حصار دوم اقوام جديدى وارد ناحيه حصار شده‌اند بايد اين نکته را نيز پذيرفت که تمدن قديم و بومى حصار نفوذ زيادى در اقوام تازه وارد داشته است. در اين دوران تا اندازه‌اى در منابع فلزکارى اصلاحاتى به‌وجود آمده است.
از مطالعه آثار محدود به‌دست‌آمده از اقوام تمدن حصارب، مى‌توان نتيجه گرفت که اقوام ساکن در اين ناحيه از لحاظ ارتباط با دنياى خارج محدود بوده و رابطه‌اى با ناحيه دشت خوزستان که در اين زمان نفوذ سياسى زيادى بر ساير نواحى ايران داشت برقرار ننموده‌اند؛ فقط در دشت گرگان آثار از اين تمدن مشاهده شده است.
در اواخر دوران جهدت‌نصر يا آغاز سلسله‌ها بود که اقوام جديدى وارد ناحيه شمال شرق ايران شدند. شايد بتوان تصور کرد که پايان دوران نفوذ اقوام قبل از ايلامى‌هاى در تپه سيلک، مقارن با ورود اقوام جديد در ناحيه حصار باشد که هر دو ناحيه را تحت تصرف درآوردند. البته محل اصلى اين اقوام مهاجم هنوز معلوم نگرديده است. نکته مهم اين است که تمدن حصار دو و سه از لحاظ اصول تقريباً مشابه هستند. اينکه اين شباهت در حصار سوم از حصار دوم الهام گرفته و يا هر دو تمدن در اصل يکى بوده‌اند، معلوم نيست. اين دوران غنى‌ترين دورانى است که در ناحيه حصار وجود داشته است. آثار باقى‌مانده از معمارى مى‌رساند که اين زمان قلعه‌هائى ساخته شده که ثروت زيادى خرج آنها گرديده و خرابه‌هاى آنها باقى مانده است. خانه‌هاى معمولى داراى اجاقى در اتاق اصلى است و اين وضعيت صفت مشخصه خانه‌هاى دوران حصار دوم است. در اين دوره وجود مجسمه‌هاى کوچک زن که ارتباط زيادى با جنبهٔ حاصلخيزى دارد، به‌چشم مى‌خورد. يکى از گنجينه‌هاى اين دوران ديسک‌ها و ستون‌هاى ساخته شده از مرمر است. تصور مى‌رود اين اشياء جنبهٔ مذهبى داشته و در تشريفات مذهبى روحانى مورد استفاده قرار مى‌گرفت. مردم اين دوران علاقهٔ زيادى به تزئينات داشته‌اند.
يکى از مهم‌ترين موضوعات در اين دوران ارتباط ناحيه حصار با نواحى اطراف و خارجى خود مى‌باشد. تجارت با نواحى بين‌النهرين ادامه داشته و بيشتر مبادلات سنگ‌هاى قيمتى به‌خصوص فيروزه بوده که از نواحى خراسان و از راه حصار به بين‌النهرين صادر مى‌شده است.
به‌دليل وجود اين ارتباط در جهت شمال، در طبقه سوم آنو، اشيائى که قابل مقايسه با نواحى جنوبى کوه‌هاى البرز در اين دوران است، ديده مى‌شود.
تقريباً مقارن دوره آغاز سلسله‌ها در بين‌النهرين بود که تمدن عظيم و کامل اقوام حصار سوم در ايران پايان يافت. علت پايان يافتن آن هنوز به‌طور کامل روشن نيست.
همزمان با دوران آغاز سلسله‌ها (در بين‌النهرين)، يک تمدن واحد در کوه‌هاى غربى ايران منتشر گديد. حد جنوبى آن ناحيه شوش و حد شمالى آن به گيلان (طبقه چهارم) مى‌‌‌رسد.
در نواحى جنوبى ناحيه اشغالى اين تمدن در ايران، نفوذ دوارن آغاز سلسله‌هاى بين‌النهرين کاملاً مشاهده مى‌شود. اين نفوذ در آثار قبرهاى حفارى شده در تپه‌هاى على‌آباد و خزينه در دوران اول و دوم آغاز سلسله‌ها مشاهده مى‌شود.
در شوش نيز آثارى به‌دست آمده که رابطه اين ناحيه را با تمدن دوره اول آغاز سلسله‌هاى بين‌النهرين نشان مى‌دهد. اين واقعيت از سفال‌هاى منقوش و همچنين مهرهاى استوانه‌اى اين دوران کاملاً نمايان است.
همانگونه که گفته شد مقارن با دوران آغاز سلسله‌هاى بين‌النهرين در بخش غربى ايران، تمدن واحدى وجود داشته که شوش ناحيه‌اى از آن محسوب مى‌شد و جزئى از تمدن ايرانى اين ناحيه بوده است.


همچنین مشاهده کنید