سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

مدیریت مطلوب در ترویج و آموزش کشاورزی


از تطبيق فلسفه و ماهيت کار آموزش‌هاى ارشادي، يعنى ترويج و آموزش‌هاى رسمى کشاورزي، با مفاهيم اساسى مديريت به‌ويژه مديريت روابط انساني، دو اصل انگيزش و رفتار، و مديريت سيستم‌ها مى‌توان به‌خوبى دريافت که در مديريت ترويج و آموزش کشاورزى نقش عوامل انسانى بايد به‌حد مطلوبى رعايت گردد. به‌علاوه، روند امور مربوطه نيز به‌نحوى باشد که کار (يعنى آموزش) به‌خودى خود مشوق ادامهٔ آن باشد و روال اجرائى (به‌ويژه در قالب فعاليتە‌اى ترويجى مديريت برنامه‌هاى مربوطه) بر اساس نظريهٔ (انسان عامل عاقل، علاقه‌مند و صاحب‌نظر در کار) تنظيم و هدايت گردد.
متأسفانه از ديدگاه جهانى به‌ويژه در کشورهاى جهان سوم، آن هم در تمامى نهادهاى اجرائى اين کشورها برقرارى مديريت از نوع کلاسيک يا جامد تشويق و تأکيد شده است و سعى گرديده عامل پيشرفت که همانا رعايت باورهاى انسانى از طرف کارگزاران اين نهادها است، ناديده گرفته شود. اما نظر به اينکه چنين عواملى هرگز از ياد نمى‌روند و با اعمال فشارهاى منجمدکننده افکار انسانى هيچ‌گاه از حرکت باز نمى‌ايستند، گاهى هشدارى از جنبه‌هاى مختلف به نظام مديريت کلاسيک داده مى‌شود. ليکن به‌دليل ماهيت مديريت‌هاى جامد اين هشدارها هرگز پذيرفته نمى‌شوند و با توجه به اينکه قدرت اين نظام در دست عده‌اى صاحب نفوذ است، روند ارزش‌هاى انسانى در سازمان متوقف مى‌ماند، اما هرگز از بين نمى‌رود و موجب پيدايش رهبر در درون خود مى‌شود.
به همين دليل مشاهده مى‌شود که در مديريت‌هاى جامد براى مقابله با نقش اين رهبران نوعى سلطه حاکم مى‌شود آن هم سلطهٔ افزون بر ميزان پيش‌بينى شده در طبيعت نظام که ربطى به‌کار سازمان و هدف آن ندارد بلکه فقط محض بقاء و حفظ چهارچوب سازمان و اعمال حاکميت‌هاى مطلق در آن است.
شاهد اين مدعا دستگاه‌هاى عريض و طويل هنجارى محض (اداري) بعضى از کشورها است که باعث مى‌شود با وجود امکانات فراوانى که در اختيار دارند راه به‌جائى نبرند. اين کشورها به‌عوض پيشرفت، با همهٔ تلاش خود فقط در جا مى‌زنند تا عقب نروند. به‌همين دليل عنوان در حال رشد به آنها داده شده است.
اگر قرار باشد جامعه‌اى پيشرفت کند بايد ضوابط دست و پاگير و غيرانسانى و بى‌روح از ميان مردم آن جامعه رخت بربندد و به‌جاى آن خاکميت اخلاق و رفتار انسانى پديد آيد، هر کس توان و مرز مسؤوليت‌هاى خود را بشناسد، با ديگران در رسانيدن بار مردم به مقصد همکارى کند، و نهادها مبناى واقعى خود را بر اساس تعريفى که قبلاً براى سازمان ذکر شد بيابند.
ترويج که خود ريشه‌اى اجتماعى و انسانى دارد نمى‌تواند از اين حکم مستثنى گردد، بلکه بايد با رعايت علائق و استفاده از موهبت‌هاى انسانى وظايف خود را به‌نحوى موفقيت‌آميز انجام دهد.
يک مروج نه يک مدير ديوان‌سالار ( به‌معناى فردى بى‌تفاوت و فقط مجرى مقررات صرف اداري) است و نه يک رهبر (با حيطهٔ عمل وسيع و بدون ضابطه)، بلکه نقشى دو جانبه دارد و در قالب ضوابط و مقررات ادارى ( از جهت امکانات و سياست کلي) فعاليت‌هاى ارشادى و فنى خود را با توجه به نظام اجتماعى که در آن خدمت مى‌کند در خدمت مردم قرار مى‌دهد. البته على‌القاعده به هيچيک از وظايف فوق نبايد به‌ تنهائى اکتفا کرد يا يکى را بر ديگرى چنان ترجيح داد که نقش آن را محدود يا محو سازد.
آنچه متأسفانه در برنامهٔ کار ترويج اغلب کشورهاى در حال توسعه مشاهده مى‌شود تفوق نظام ادارى بر تشويق و برترى احکام آن نسبت به وظايف اجتماعي- انسانى مروجان است که در اين حالت خلاقيت، حصول به اهدافى مترقى و ايده‌آل و خودکفائى (به‌ويژه در جامعهٔ کشاورزي) انتظارى غيرمعقول و واهى است. به‌همين دليل است که امروزه مشاهده مى‌شود ترويج در اغلب کشورهاى مورد اشاره با وجود داشتن تاريخچه‌اى نسبتاً طولاني، به‌هدف نهائى خود نرسيده پيشرفتى حاصل نکرده و به‌دلايل متعدد بهره‌ورى آن نيز به‌ شدت صدمه خورده است.
با توجه به مطالب فوق به‌خوبى مى‌توان نوع مديريت مطلوب در ترويج را يافت.


همچنین مشاهده کنید