شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
دُمدوز
يکى بود، يکىنبود. پيرزنى بود که توى خانهاى زندگى مىکرد و به اندازهٔ خودش بخور و نمير اندوخته داشت. که نيازش به در و همسايه نيفتد. يک روز نشسته بود. موشى از لانهاش درآمد و آمد سر حوض که آب بخورد. وقت برگشتن شتاب کرد، دمش به جاروئى که لب حوض بود گير کرد. دستپاچه شد. خودش را به اين در و آن در زد. دمش کنده شد. دمش را برداشت آورد پهلوى پيرزن و گفت: 'اى خاتون جان! دم مرا بدوز.' گفت: 'من نه سوزنش را دارم، نه نخش را، نه حالش را و نه کارش را. اين کار، کار دمدوز است. دمت را وردار، ببر پيش دمدوز برايت بدوزد.' |
موش، دمش را ورداشت و رفت پهلوى دمدوز و گفت: |
- دمدوز! دمم را بدوز. |
- من نخ ندارم، برو از جولا نخ بگير بيا تا دمت را بدوزم. |
موشه رفت پهلوى جولا و گفت: |
- جولا نخى ده، نخى دم دوزده، دمدوز دمم را بدوزه. |
- برو از 'تو تو' ، تخم بگير بيار تا من بخورم؛ جان بگيرم؛ پنبه ببافم و نخ تو را بدهم! |
موشه آمد پهلوى مرغ و گفت: |
- توتو، تخى ده، تخى جولا ده؛ جولا نخى ده، نخى دمدوز ده؛ دمدوز دمم را بدوزد. |
- برو از علٌاف براى من ارزن بگير، بيار بخورم به تخم بيايم و تخم بدم. |
موشه رفت پيش علٌاف و گفت: |
- علٌالف ارزن ده، ارزن تو تو ده؛ تو تو تخى ده، تخى جولا ده، جولا نخى ده، نخى دمدوز ده، دمدوز دمم را بدوزد. |
- برو از کولى غربيل بگير بيار تا بوتهٔ ارزنهائى را که کوبيدهام سرند کنم، ارزنت بدهم. |
موشه آمد پهلوى کولى و گفت: |
- کولى غربيل ده، غربيل علاف ده؛ علاف ارزن ده، ارزن تو تو ده، تو تو تخى ده، تخى جولا ده؛ جولا نخى ده، نخى دمدوز ده؛ دمدوز دمم را بدوزد. |
- بايد زه بياري، تا غربيل برات درست کنم. برو پيش بزى ازش بگير تا من غربيل درست کنم بهت بدهم. |
موشه آمد پهلوى بزى و گفت: |
- بزي، روده ده، روده کولى ده؛ کولى غربيل ده، غربيل علاف ده؛ علاف ارزن ده، ارزن تو تو ده؛ تو تو تخى ده، تخى جولا ده؛ جولا نخى ده، نخى دمدوز ده؛ دمدوز دمم را بدوزد. |
- برو از زمين علف بگير بيار تا من بخورم، رودهٔ نو بيارم، زه بدهم به تو. |
موشه آمد پهلوى زمين و گفت: |
- زمين علف ده، علف بزى ده، بز، روده ده، روده کولى ده؛ کولى غربيل ده، غربيل علاف ده؛ علاف ارزن ده، ارزن تو تو ده؛ تو تو تخى ده، تخى جولا ده؛ جولا نخى ده، نخى دمدوز ده؛ دمدوز دمم را بدوزد. |
- برو از کاريز آب بيار، به من بده تا من سرسبز بشوم، علف بدهم. |
موشه آمد پهلوى کاريز و گفت: |
- کاريز آبى ده، آبى زمين ده؛ زمين علف ده، علف بزى ده، بز، روده ده، روده کولى ده؛ کولى غربيل ده، غربيل علاف ده؛ علاف ارزن ده، ارزن تو تو ده؛ تو تو تخى ده، تخى جولا ده؛ جولا نخى ده، نخى دمدوز ده؛ دمدوز دمم را بدوزد. |
کاريز دلش به حال موش دمکنده سوخت. آب را سرازير کرد به زمين، زمين علف داد، علف را بزى خورد، زه داد، از زه، کولي، غربيل درست کرد. علٌاف با غربيل ارزنها را سرند کرد. مرغ ارزن سرند کرده را خورد و تخم داد؛ تخم را جولا خورد و جان گرفت و نخ تابيد. دمدوز هم با آن نخ، دم موش را دوخت. موش، خوش و خرم و خندان، پاىکوب و غزلخوان رفت تو سوراخ. |
- دمدوز |
- افسانههاى کهن جلد اول ص ۹۵ |
- گردآورى و تأليف: فضلالله مهتدى (صبحي) |
- انتشارات اميرکبير چاپ اول ۱۳۳۲ |
(فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان (مهابادي)). |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل اصفهان ایران و اسرائیل استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل گشت ارشاد حسین امیرعبداللهیان سفر استانی ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق
طرح نور فراجا وزارت بهداشت سیل تهران هواشناسی قتل قوه قضاییه فضای مجازی سیلاب شهرداری تهران سازمان هواشناسی
بنزین دولت سیزدهم واردات قیمت خودرو فرودگاه قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو حقوق بازنشستگان
تلویزیون سعدی فیلم سینمای ایران احسان علیخانی موسیقی کتاب دفاع مقدس
اینترنت مغز
رژیم صهیونیستی عراق فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه سازمان ملل امیرعبداللهیان چین اسراییل حماس
استقلال فوتبال شمس آذر قزوین پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر صنعت نفت آبادان لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بازی بارسلونا تراکتور
هوش مصنوعی گوگل ناسا فناوری سامسونگ تلگرام اپل وزیر ارتباطات عیسی زارع پور
گیاهان دارویی