سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا
دزد و روستائی
يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچکس نبود. در روزگاران قديم يک فرد روستائى بود روزها مىرفت کارگرى و ده شاهى مزد مىگرفت. پول را به خانه مىآورد و مىگذاشت روى طاقچه. يک روز غروب که به خانه آمد پول را نديد. روزهاى بعد هم همينطور. ده شاهى مزدش را روى طاقچه مىگذاشت و مىرفت. غروب که به خانه برمىگشت پول را نمىديد. دزد پول را مىبرد. مرد روستائى رفت پيش يک پيرزن و ماجرا را برايش تعريف کرد. |
پيرزن گفت: اگر ده شاهى به من بدهى به تو مىگويم چهکار کنى که ديگر دزد پولت را نبرد. مرد قبول کرد و ده شاهى به آن زن داد. |
زن گفت: از اينجا که رفتى مقدارى قرسهقل (مدفوع الاغ) بريزى توى طاقچه و ده شاهى را بگذار روى آن. تمام ديوارها را هم سوزن آجين کن و تا مىتوانى به ديوار سوزن فرو کن. توى حوض هم يک مار بينداز و دو کبوتر را هم روى درخت بنشان و دو سگ هار هم به در حياط ببند و به سر کار برو. |
مرد به خانه آمد و تمام کارهائى را که پيرزن گفته بود انجام داد و رفت سر کارش. نزديک ظهر دزد آمد که پول را بردارد دستش در قرسهقل فرو رفت و کثيف شد. خواست دستش را با ديوار پاک کند که سوزنها در دستش فرو رفت و دستش خون افتاد. رفت توى حياط دستش را بشويد مار توى حوض دستش را گزيد. رو کرد به آسمان که از مصيبت به خدا پناه ببرد. کبوترها ريتقه (مدفوع پرندگان) انداختند توى چشمش. در را باز کرد تا فرار کند سگها او را گرفتند و به زمين زدند و دريدند. |
- دزد و روستائي |
- افسانهها، نمايشنامهها و بازىهاى کردى - ج اول |
- گردآورنده: على اشرف درويشيان |
- نشر روز - چاپ اول ۱۳۶۶ |
(فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان (مهابادي)). |
همچنین مشاهده کنید
- قصهٔ طوطی (۲)
- گل خندان
- سه دزد
- بیبی نگار و می سس قبار
- خواهر و برادر یتیم
- سلطان ابراهیم
- کُلِجهٔ بزن و برقص
- خروس زیرک
- دختری که از دهانش یاسمن و سوسن میریخت
- شبی با درویش
- عقل و اقبال
- خاله گردندراز(۲)
- شاه عباس ۵ (۳)
- دختر پادشاه و پسر درویش(۳)
- سنگ راز
- گرگ و میش
- دوستی مرد رنگرز و مرد سلمانی
- احمد پادشاه
- سرنوشت خواجه نصیر لوطی
- قصه سیاه زنگی