ضدفرهنگ

هنگامى‌که يک فرد در يک محيط فرهنگى بيگانه و در ميان مردمى قرار مى‌گيرد که در باورهاى بنيادى آنها سهيم نيست، دچار ضربهٔ فرهنگى (Cultural Shock) مى‌شود. مثلاً اگر يک ايرانى را به جزيره دورافتاده‌اى در اقيانوس آرام در ميان قبيله‌اى ببرند، جائى‌که شکار انسان براى آنها امرى معمولى است، به‌درستى دچار ضربهٔ فرهنگى مى‌شود؛ زيرا زندگى اين قبايل با شيوه زندگى او بسيار متفاوت است.

خرده‌فرهنگ (Subculture)

به گروهى کوچکتر از يک جامعه تعلق دارد که به فرهنگ بزرگتر وابستگى دارد و داراى ارزش‌ها و هنجارها و شيوه‌هاى زندگى خاص خود مى‌باشد و مثلاً در ارتش، زندان‌ها، محيط‌هاى دانشگاهي، در بين بزهکاران، معتادان و گروه‌هاى جنايتکار، خرده‌فرهنگ‌هائى وجود دارد که آنان را از فرهنگ بزرگتر جامعه متمايز مى‌سازد. اعضاء هر يک از اين خرده‌فرهنگ‌ها تمايل دارند 'قوم‌مدار' باشند، زيرا عضويت در هر يک از آنها ديد شخص را نسبت به واقعيت تغيير مى‌دهد.

(Ethnocenterism) به رفتار، قضاوت و تمايلى گفته مى‌شود که براساس آن فرد و گروه، فرهنگ و قوميت خود را بهتر و بالاتر از ديگران مى‌داند، و به هنگام ارزيابى يکى از جنبه‌هاى جامعهٔ ديگر، فرهنگ و خود را معيار قرار مى‌دهد. اين ويژگى کم و بيش در همه جامعه‌ها وجود دارد.

ضدفرهنگ

ضدفرهنگ (Counterculture) خرده‌فرهنگى است که ارزش‌ها، هنجارها و شيوهٔ زندگى آن اساساً با فرهنگ حاکم در تضاد مى‌باشد. چنين گروهى آگاهانه برخى از مهم‌ترين هنجارهاى جامعه بزرگتر را رد مى‌نمايد و به اين امر نيز مباهات مى‌کند.